به طور کلی میتوان گفت که اطلاعات از دنیای برون به صورت محرکهای شیمیایی یا فیزیکی از طریق حواس به حافظه منتقل خواهند شد. اولین مرحله پردازش، تغییر داده های به حس درآمده به گونهای است که بتوانیم در حافظه جای دهیم یعنی آنها را رمزگذاری نماییم. زمانی که اطلاعات را رمزگذاری میکنیم آنها را به چارچوبهای روانی منتقل میکنیم تا قادر به بازیابی آنها به صورت ذهنی باشیم. معمولا برای این کار از رمزهای دیداری، شنیداری و معنایی کمک میگیریم. در رمزگذاری دیداری همان موضوع را به یاد میآورید و تصور آن را در ذهن تداعی میکنید. در رمزگذاری شنیداری فهرست اطلاعات را از طریق سیستم شنوایی پردازش میکنید یعنی محرکها را به صورت صداهای متوالی بازنمایی میکنید. در رمزگذاری معنایی از رمزگذاری شنیداری هم کمک گرفته میشود با این تفاوت که معانی اطلاعات مورد توجه جهت رمزگذاری قرار خواهد گرفت. رمزهای معنایی اجازه میدهند تا محرکها برحسب معنا بازنمایی شوند. علامتهای اختصاری سرنخهای مناسبی به فرد میدهند تا موضوع را به صورت رمزگذاری معنایی در حافظه جای دهند.
دومین فرایند حافظه ذخیرهسازی است. ذخیرهسازی به معنای نگهداری اطلاعات در طول زمان است. یکی از روشها مرور ذهنی نگهدارنده یعنی تکرار ذهنی فهرست یا گفتن آن به خود است. روانشناسان آگاهی از عملکرد حافظه را فراحافظه مینامند. فراحافظه به موازات رشد پیچیدهتر میشود که در جای مناسب بدان خواهیم پرداخت. همچنین رمزگذاری را میتوان از طریق مرتبط کردن اطلاعات با آنچه یاد گرفتهایم انجام دهیم که این خود مرور ذهنی بسطی نامیده می شود. در این صورت با معنادادن به اطلاعات بر اساس محتویات قبلی یادگرفتهشده سعی میکنیم بازیادآوری کنیم (ابوالمعالی، زیرچاپ). دوام اطلاعات اشاره به مدت ماندگاری اطلاعات در حافظه اشاره دارد. اطلاعات به حافظه کوتاهمدت انتقال یافته و از آنجا طی فرایندی به حافظه بلندمدت منتقل میشود. دوام اطلاعات در حافظه کوتاهمدت نسبت به حافظه بلندمدت کمتر است. اطلاعات در حافظه کوتاهمدت بعد از ۱۸ ثانیه از دست میرود و افراد از مرور ذهنی و رمزگردانی استفاده میکنند و اطلاعات را به حافظه بلندمدت منتقل میکنند. میزان ماندگاری اطلاعات به نوع پردازش آنها و بازیابی از حافظه بستگی دارد(ابوالمعالی، زیرچاپ).
سومین فرایند حافظه فرایند بازیابی که به نوع بازخوانی اطلاعات ذخیره شده در حافظه اشاره دارد، لازم به ذکر است که طی سالهای اخیر پژوهشگران شناختی بالینی نقش شناختهای بالاتر یا فراشناخت را در اختلالهای هیجانی مورد بررسی قرار دادهاند. فراشناخت یا تفکر درباره تفکر اولین بار توسط فلاول (۱۹۸۹) در حوزه روانشناسی رشد مطرح شد که دو جنبه دارد ۱) توانایی برای پایش یا بازبینی یا دنبال کردن افکار و هیجانات خود و ۲) ظرفیت و توانایی برای اعمال درجاتی از کنترل بر افکار و احساسات است (کلارک به نقل از نلسون، استوارت، هاوارد، کراولی،۱۹۹۳؛ حمیدپور، ۱۳۸۸).
با ورود اطلاعات به هر قسمت از ذهن میتوانیم برای اقدام روی آنها و تغییرشان از راهبردهای ذهنی استفاده کنیم و احتمال نگهداری بیشتر اطلاعات و استفاده موثر از آنها و فکرکردن انعطافپذیر را افزایش دهیم. یک موضوع ممکن است جدای از اطلاعات به صورتهای گوناگون ذخیره و پردازش شود. در نتیجه ذخیرهسازی و تعبیرها از یک محرک منفرد ممکن است احساسهای نامتجانس به شکل توام در فرد ایجاد شود به طور مثال احساس همزمان اشتیاق و بیزاری. همچنین این شیوه پردازش ممکن است به دو شیوه کیفی متفاوت از جمله خودکار و یا راهبردی پردازش باشد (ایورت و فلگویس،۲۰۰۲).
شاید بتوان بدین صورت توضیح داد که ابتدا اطلاعات وارد ثبتکننده حسی میشوند و در آنجا دیدنیها و شنیدنیها به طور مستقیم بازنمایی میشود و برای مدت کوتاهی ذخیره میگردد. از طریق توجه ما به برخی از اطلاعات به طور دقیقتر احتمال این که آن اطلاعات به مرحله بعدی سیستم پردازش منتقل شود، افزایش مییابد. حافظه کوتاه یا فعال جایی است که از راهبردهای ذهنی به طور فعال برای کارکردن روی مقدار محدودی اطلاعات استفاده میشود. راهبردهای حافظه فعالیتهای ذهنی عمدی هستند که احتمال یادآوری ما را افزایش میدهند. پردازش خودکار جهت افزایش ظرفیت محدود حافظه کوتاهمدت به ما این امکان را میدهد تا به طور همزمان قادر به تمرکز روی اطلاعات دیگر در اطراف خود باشیم. پردازش خودکار نیمههوشیار بوده و عملش به واسطه ارتباط تداعیهاست. جهت اداره فعالیتهای پیچیده حافظه فعال، بخش خاصی از آن که مجری مرکزی نام دارد، جریان اطلاعات را هدایت میکند که قسمت هوشیار و متفکر سیستم ذهنی ماست. این بخش اطلاعات فعلی را با اطلاعاتی که از قبل در سیستم وجود دارد هماهنگ میکند و راهبردها را انتخاب کرده و بکار میگیرد. هرچه اطلاعات در حافظه فعال طولانیتر نگهداری شود احتمال انتقال آن به مخزن سوم و بزرگتر یعنی حافظه بلندمدت بیشتر میشود. حافظه بلندمدت مبنای دانش دایمی ما و نامحدود است. در این بخش از حافظه نیز جهت بازیابی از راهبردهای خاص استفاده میشود. اطلاعات در این بخش طبق یک طرح جامع بر اساس محتوا طبقهبندی میشوند (برک، ۲۰۰۷؛ سیدمحمدی، ۱۳۸۷).
اما پردازش راهبردی فعالیتهای شناختی را دربر میگیرد که در سطح بالای هوشیاری روی میدهد. ساختار پیچیده شناخت و عملکرد شناختی به صورت مجازی در الگوهای پردازش اطلاعات اساسی را برای درک برخی از پدیده ها از قبیل تعارضهای احساسی- عقلانی، دفاعهای ادراکی و عمل بدون آگاهی مهیا مینماید (ایورت و فلگویس،۲۰۰۲).
آلفورد و بک مدل سلسلهمراتبی پردازش اطلاعات را دارای سه سطح عملکرد شناختی میدانند. الف) نیمه هوشیار، غیرارادی، سطح خودکار؛ ب) هوشیاری که شامل نظارت فعالانه تجربه شناختی است؛ پ) سطح فراشناخت که پردازش فکری سطح بالاست و شامل توانایی فعال و دقیق تحلیل حافظه و آگاهی هوشیارانه است. مطابق این مدل شناختها در تمامی سطوح به صورت کلامی قابل فراخوانی به هوشیاری با کمترین تلاش هستند (ایورت و فلگویس،۲۰۰۲).
نظریهپردازان درخصوص حافظه و فرایندهای مرتبط با آن مدلهای متعددی در مورد حافظه ارائه کردند که در این پژوهش تشریح و چگونگی مدلهای حافظه که مرتبط با بسته درمانی است مورد نظر قرار میگیرد.
[۱]Sensory register