۲-۱۶-۱ اجتماعی شدن
در روابط روزمره کودکان با والدین و همسالان، اجتماعی شدن هیجانها فرایندی دائم و مستمر است. تعامل های والدین و همسالان طیف متنوعی از هیجانهایی را که کودکان شاهد آن هستند فرا می خواند. علاوه بر آن، اغلب اوقات هیجانهای کودکان نیازمند نوعی واکنش از سوی والدین است. و گفتگو پیرامون دنیای هیجانها به اعتقاد برخی از پدر و مادر ها خود، بخش مهمی از آموزش را در بر می گیرد.(دیکس ،۱۹۹۱، آیزنبرگ و فاکس، ۱۹۹۴، آیزنبرگ، فاکس و مورفی ،۱۹۹۶به نقل از دنهام و کوچانف ، ۲۰۰۲).
دنهام و کوچانف (۲۰۰۲) معتقدند مهمترین ساز وکارها به احتمال زیاد شامل حوزه بین فردی و درون فردی به صورت توأمند. مکانیزم های بین فردی سهیم در دانش هیجانی مشتمل بر اجتماعی شدن توسط والدین در خلال کودکی و در مقطع ابتدایی بویژه توسط همسالان است و مکانیزم های درون فردی مورد نظر نیز شامل تحول شناختی و خاصه تحول نظریه ذهنی است که نارسایی آن می تواند مشکلات درپردازش هیجانها ( ناگویی خلقی )را نیز موجب شود.
بنابراین کودکان می بایست آموزه های بسیاری در باره ی ابراز مناسب هیجانها، واکنش های معقول به هیجان های مثبت و منفی دیگران ماهیت ابراز هیجان و انواع موقعیتهایی را که احتمالاً موجب فرا خواندن هیجانها خواهند شد از دیگران در یافت کنند.دنهام و کوچانف (۲۰۰۲) نقش اجتماعی کنندگان را به دو مقوله اصلی والدین و همسالان تقسیم کرده اند.
۲-۱۶-۲ نقش والدین
ابراز هیجان پدر و مادر به کودک یاد می دهد که کدامیک از هیجانها در محیط خانواده و در چهار چوب مشخصی پذیرفتنی است. با سرمشق دهی هیجانهای گوناگون، خانواده هایی که عواطف خود را نشان می دهند کما بیش اطلاعاتی را در مورد ماهیت شادی، غم، عصبانیت، ترس و سایر حالات هیجانی در اختیار کودکان قرار می دهند. اگر چه هیجانهای منفی شدید و مداوم والدین، کودکان را دچار آشفتگی و سردرگمی می کند و با تضعیف حس خود اندیشی و تعمل آنان، موجب می شود که چیز زیادی درباره هیجانها نیاموزند(دنهام، ۱۹۹۸ نقل از همان منبع).
در مورد مشارکت و سهم خاص هیجانهای والدین در سطوح بالاتر و پیشرفته تر درک و فهم هیجان، مانند اصول و ابراز هیجان، بررسی چندانی صورت نگرفته است ،دانش ابراز هیجان در بچه های کودکستان، حتی پس از افزایش سن آنها ارتباط دارد و این موضوع از نظر آماری نیز بررسی شده است (جونز و همکاران۱۹۹۸، نقل از همان منبع)
دانش اصول مراقبت از خود نیز با هیجانهای منفی مادرانه مثل عصبانیت، تحقیر و بی توجهی در ارتباط است و ترس از واکنش شدید و خشمناک مادرانه، هیجانهای دفاعی را در پی دارد.
۲-۱۶-۳ سهم واکنش های والدین به هیجانهای کودکان
واکنش محتمل والدین نسبت به ابراز هیجانی کودکان در کسب دانش هیجانی در خلال کودکی واجد نقشی بسیار چشمگیر است. این واکنشهای محتمل به کودکان کمک می کند تا بین هیجانات تفاوت قائل شوند. فرزندان والدینی که ابراز احساسات را تشویق می کنند در مقایسه با پدر و مادر هایی که خویشتنداری و جلوگیری از ابراز احساسات و در حقیقت داشتن حالتی غیر هیجانی و عاری از احساس را یک ارزش می دانند، درک بهتری از هیجانها خواهد داشت (گاتمن و همکاران ۱۹۹۷، نقل از همان منبع ). همچنین پاسخ دهی منفی والدین و یا ابراز شادی و خوشحالی در برابر ناراحتی و خشم کودکان، جامعه پذیری هیجان را با اختلال مواجه ساخته و مانع از روند یادگیری هیجان خواهد بود.
۲-۱۶-۴ سهم آموزش/ پرورش والدین در باره ی هیجانها
جنبه نهایی جامعه پذیری هیجان – یعنی آنچا توسط والدین بیان می شود صریح ترین و بی واسطه ترین جنبه به شمار می آید .
صحبت در مورد احساسات در زمینه پرورش و تربیت هیجانها در کودکان و چگونگی مهار این هیجانها از اهمیت خاصی بر خور دارند(بری ثرتون ، فریتز، زان – واکسلر ، وریجوی ،۱۹۸۶،بروان و دان،۱۹۹۲ نقل از بنهام و کوچانف ،۲۰۰۲).
دادستد های کلامی در زمینه تجربه هیجانی در خلال گفتگو های دوستانه کودکان با والدین به آنها امکان می دهد تا ساختار منسجم و پیوسته ای از اطلاعات و دانش ابراز هیجان، موفقیتهای هیجانی و عوامل بوجود آورنده هیجان ایجاد کنند مراقبت هایی از این دست بین زبان هیجانی مادران و دانش هیجانی کودکان پیش دبستانی اغلب مستقل و جدا از توانایی کلامی کودک است. مادرانی که تنها به گفتگو درباره هیجانها بسنده نکرده، بلکه به توصیف آن نیز می پردازند، فرزندانشان از درک هیجانی بهتر و بالاتری بر خوردار می شوند (همان منبع ).
۲-۱۶-۵ نقش همسالان
ابراز هیجان دوستان همانند ساز و کار والدین نشان می دهد که هیجانها و احساس های کودکان پیش دبستانی در میان همسالان خود کاملاً پذیرفتنی و قابل قبول است. با ایجاد تجربه های هیجانی مختلف، بویژه تجربه هایی که با (( قانون متعارف))فر هنگی کودکان هم سن و سال دبستانی سازگار باشد، دوستان می توانند اطلاعاتی را در زمینه ماهیت به نمایش گذاردن قوانین، تدابیر متعارف موفق و ناموفق، وجود چند گانگی و نا هماهنگی، و تفاوتهای جزئی بین شرمندگی، غرور و همدردی به یکدیگر ارائه دهند ( همان منبع).
۲-۱۶-۶ سهم بالقوه واکنش های دوستان به هیجانهای یکدیگر
دوستان صمیمی نسبت به هیجانهای یکدیگر عکس العمل نشان می دهند در چهار چوب این ارتباط دوستانه می توانند در یابند که کدامیک از احساساتشان مشترک است و کدامیک حاصل واکنش های فردی آنان در برابر هیجان است. دوستان صمیمی می توانند همدیگر را دلداری دهند (مثل نگران نباش، دفعه بعد امتحانت را بهتر می دهی ) یا اینکه یکدیگر را نصیحت کنند مثل (دیگه گریه نکن، همه دارند نگاهت می کنند) که در هر دو مورد دانش هیجانی قابل پیش بینی است. واکنشی که دوستان در برابر هیجانهای یکدیگر نشان می دهند نسبت به عکس العمل والدین حاوی «پیام بیشتر » و «ترس کمتری » است (دنهام و کو چانف، ۲۰۰۲).
بنابر این به همان اندازه ای که اخم کردن و در هم کشیدن ابرو ها و یا چشم غره رفتن از جانب دوستان می تواند با ظرافت و دقت تمام پیامی را انتقال دهد، پیام حاصل از فریاد کشیدن دوستی به سر دوست دیگر می تواند معانی کاملاً متفاوتی را ﺇلقا کند.
۲-۱۶-۷ سهم بالقوه آموزش / پرورش دوستان درباره هیجانها
سر انجام اینکه، دوستان ممکن است ادراکها و تجربه های هیجانی خود را از دیگران پنهان کرده اند برای یکدیگر فاش ساخته و از این طریق تواناییهای هیجانی برتری به دست آورند ( آشر ، پارکر و واکلر، ۱۹۹۶، نقل از دنهام و کوچانف ، ۲۰۰۲).
این افراد ممکن است به چند طریق در مورد هیجانها به گفتگو بپردازند نخست این که به منظور قوام یافتن هویت خود در گروه همسالان در بدگوییها شرکت کرده و به طرح موضوعاتی چون اضطرابها و تشویش های درونی و ناشناخته خود بی آنکه نامی از آنها ببرند، بپردازند.
می توان تصور کرد که گفتگوهای هیجانی در خلال چنین بد گوییها و پر حرفی ها، یا در چهارچوب این حرفهای تحقیرآمیز قرار داشته باشد ( چه آدم نق نقو یی ) یا اینکه اظهاراتی در مورد هنجارهای گروه را شامل شود ( مثل وقتی این قدر عصبانی میشه ازش متنفر میشم і تو چی ؟ ) دوم آنکه، آنان در این رفاقت سهیم شده و مورد حمایت و تایید دوست خود قرار می گیرند و حس همدردی و محبت به راحتی می تواند در بر دارنده زبان هیجانی باشد و سوم گفتگوی ارتباطی همراه با مطرح کردن مسائلی مربوط به خود فرد و در میان گذاشتن آنها با دوستان، ادامه می یابد. این دسته از گفتگوها ممکن است آکنده از بار هیجانی باشد ( همان منبع).
۲-۱۶-۸ تحول شناختی
به موازات رشد و نمو یافتگی تواناییهای کلامی و شناختی، کودکان پیش دبستانی از توانایی بیشتری برخوردار شده و به درک روشنتری ازاحساسات و عواطف خود و دیگران دست می یابند. توانایی شناختی ویژه ای که محرک چنین ادراکی به شمار می رود « نظریه ذهنی » است( استینگتون ، حریص و اولسون ، ۱۹۸۸ ).
توانایی پی بردن به حالتهای ذهنی دیگران به عنوان مدرکی دال بر این موضوع که کودکان از « نظریه ذهن» برخوردار هستند در نظر گرفته شده است .
تا قبل از ۳ سالگی، کودکان تنها یک جهان را می شناسند، جهانی که با تجربه های آنها سازگار است. در این سنین نظریه ذهنی آنان نسبتاً در حالت اولیه و ابتدایی قرار دارد. کودکان پیش دبستانی ای که سن کمتری دارند، نسبت به احساسها و امیال خود یک سلسله در یافت ها و ادراکاتی دارند. می دانند که اشیا و پدیده های اطراف آنها ممکن است آنطور که می بینند نباشند و هیجانها به منزله حالات درونی و فردی اند. ( ولمن و بانرجی ، ۱۹۹۱).
در سن چهار سالگی در می یابند که افراد گوناگون می توانند همین عالم وجودی را به شیوه های متفاوت تجربه کنند و به این ترتیب هر کس ممکن است از دیدگاه متفاوتی نسبت به واقعیت برخوردار باشد. این کودکان به مرحله ای می رسند که در می یابند چگونه نتایج نهایی این دسته از رفتارها و هیجانها تنها از باورها و امیال فردی حاصل می شود و توانایی ارئه ذهنی حالات روان شناختی دیگران هسته این پیشرفت و پرورش را تشکیل می دهد. واضح است این توانایی در به دست آوردن دانش هیجانی نقش مهمی را ایفا می کند و در همین زمان باعث پیچیده تر شدن روابط متقابل اجتماعی می گردد. بنا بر این جنبه های بسیار ویژه ای از رشد و پرورش شناختی، محرک توانایی های شناخت اجتماعی کودکان برای دریافت و ادراک هیجان هستند.
۲-۱۷ کارکردهای هوش هیجانی
کار آمدی فرد در مسائل فردی و اجتماعی به طور قابل ملاحظه ای توسط تجربه های هیجانی و نحوه مواجهه و انطباق با روی دادها