- دریافتهای جایگزین: در ارتباطات مجازی میتوان دیوارها را شکست و به حوزه خصوصی دیگران وارد شد و حرفهایی را که افراد حاضر نیستند در ارتباط چهره به چهره بگویند، میگویند.
۲-۹- هوش هیجانی چیست؟
از گذشته های دور شناخت عقلانی و عاطفی مطرح بوده اند ولی شناخت عقلانی در همه موارد بر شناخت عاطفی ترجیح داشت و انسان ها هم دیگر را از گرایش های عاطفی و احساسی در تصمیم گیری ها و درک حقایق برحذر می داشتند. در یونان باستان جنبش رواقیون اعتقاد داشتند شخص خردمند و عاقل هیچ هیجان یا احساسی را تأیید نمی کند. در سال ۱۹۲۰ ثراندایک برای نخستین بار، توانایی اجتماعی را جزء هوش دانست. هوش اجتماعی از نظر ثراندایک توانایی درک دیگران، عمل و رفتار هوشمندانه و زیرکانه در روابط با دیگران است (خسرو جاوید،۱۳۸۱).
بار- اُن نیز برای اولین بار، اصطلاح بهره هیجانی را در برابر بهره هوشی مطرح کرد و از سال ۱۹۸۰به تدوین پرسشنامه هوش هیجانی پرداخت.
درسال۱۹۹۰مقاله ای توسط سالووی و مایر منتشر شد که در آن اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بار استفاده شد. آنان هوش هیجانی را به عنوان توانایی درک و بیان هیجانات، استفاده از آن و مدیریت هیجان ها درخود و سایر افراد تعریف کردند.(سالوی، بیدل و دتیلیرومایر به نقل لز چرنیس،۲۰۰۲ ، نقل از گلستان جهرمی،۱۳۸۳).
از نظر گلمن(۱۹۹۵) گاردنر الهام بخش نظریه هوش هیجانی است. گاردنر معتقد است هوش یک نوع ِواحد و یکپارچه نیست. طیف گسترده ای از هوش وجود دارد که موفقیت در زندگی را تضمین می کند و هفت نوع اصلی آن عبارتنداز:
۱-هوش زبانی
۲- استدلال ریاضی
۳- درک فضا
۴- جنبش جسمانی
۵- موسیقی
۶- مهارت اجتماعی
۷- استعدادهای درون فردی
هوش هیجانی یک مفهوم گسترده است که شامل مهارت های فردی و حالات درونی می باشد و به مجموعه مهارت های درون فردی و برون فردی اطلاق می گردد. هوش هیجانی را می توان آگاهی از هیجانات و چگونگی تأثیر پذیری دیگران، بروز احساسات، مدیریت هیجانات و عواطف، همدلی و خودآگاهی و چگونگی اداره ارتباطات بین فردی دانست. گاردنر خاطر نشان می کندکه هسته هوش بین فردی توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات، خلق وخو، انگیزش ها و خواسته های افراد دیگر است او اضافه می کند که در هوش درون فردی، کلید خودشناسی عبارتست از آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود و توانایی متمایز کردن و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش. (گلمن،۱۹۹۵،نقل از کوچک انتظار- قدسی،۱۳۸۳).
تعاریف دیگری از هوش هیجانی وجود دارد که توانایی درک احساسات درآن نقشی اساسی دارد:
مایر و سالووی(۱۹۹۳) هوش هیجانی را نوعی از هوش اجتماعی می دانند که مستلزم توانایی درک دقیق، ارزیابی و بیان هیجان، نظارت بر هیجانات خود و سایرین، تمییز دادن بین هیجانات و استفاده از این اطلاعات برای افزایش رشد عقلانی و هیجانی است(پون تنگ فت۲۰۰۲نقل ازگلستان جهرمی ،۱۳۸۳).
مایر و سالووی(۱۹۹۷)هوش هیجانی را به چهار بخش تقسیم کرده اند:
- تشخیص هیجانات درخود و دیگران
- کاربرد هیجانات و توانایی ابراز احساسات و یکپارچه کردن احساساتشان
- فهم هیجانات و توانایی فهم علل هیجانات
- کنترل هیجانات و به کار گرفتن روش های مؤثر از احساسات برای دستیابی به اهداف (کارسیو،۱۹۹۹نقل از گلستان جهرمی،۱۳۸۳).
در تعریف و مدل مایر و سالووی از هوش هیجانی بیشتر به بعد بیولوژیک و روان شناختی هیجانات توجه شده و ادراک هیجانات نقش اساسی دارد. هوش هیجانی در این تعریف به قابلیت های اجتماعی تعمیم نیافته اما در بهداشت و سلامت روان نقش مؤثری دارد.
دانیل گلمن در سال ۱۹۹۵ با انتشار پر فروش ترین کتاب سال((چراهوش هیجانی مهم تر از هوش عمومی است؟)) هوش هیجانی را واژه فراگیر در محافل عمومی و علمی کرد.
درتعریف گلمن(۱۹۹۵)هوش هیجانی توانایی درک، توصیف، دریافت وکنترل هیجان هاست. هرشخصی با برخورداری از هوش هیجانی در مواجهه با وقایع مثبت یا منفی زندگی به موضع گیری پرداخته و به سازش با آنها می پردازد. انسان با برخورداری از هوش هیجانی به زندگی خود نظم و ثبات می بخشد. در تعریف دیگری ازگاردنر، هسته هوش بین فردی، توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات، خلق و خو، انگیزش ها وخواسته های افراد دیگر است. به نظر گاردنر در هوش درون فردی، کلید خود شناسی عبارتست از آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود و توانایی متمایز کردن و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش.
توصیف گلمن ازهوش هیجانی چهار زمینه راشامل می شود:
- خودآگاهی
- خود مدیریتی
- آگاهی اجتماعی
- مدیریت رابطه
از نظرگلمن مفهوم هوش هیجانی بیست قابلیت مختلف را شامل می شود بنابراین نسبت به سالووی و مایر دید گسترده تری دارد از طرفی بعضی قابلیت های مورد نظر گلمن ممکن است اصلاً توانایی نباشند بنابراین از نظر تکنیکی نمی توانند هوش محسوب شوند ولی احتمالاً خصوصیات شخصیتی را نشان می دهند(برادبری وگریویز،۱۳۸۴) در تعاریف فوق به ابعاد بین فردی و روابط جمعی در تعریف هوش هیجانی توجه و تأکید شده است اما در تعریف دیگر به اهمیت کنترل هیجانات اشاره شده است.
هین(۱۹۹۶) هوش هیجانی را مهارت درکنترل هیجانها دانسته است به طوری که تعادل بین هیجان و منطق را به نحوی افزایش دهد که فرد به شادکامی دراز مدت برسد(نقل از خلیل ارجمندی،۱۳۸۳).
بار- اُن- (۲۰۰۰)، هوش هیجانی یک مفهوم جدیدی است. داده های موجود بیانگرآن است که می تواند به قدرتمندی بهره هوشی باشد وگاهی اوقات حتی بیشتر و دست کم بر خلاف بهره هوشی ما را قادر می سازد تا بر احساسات و هیجانات خودمان و دیگران نظارت کنیم. تفاوت های بین آنها را تشخیص دهیم و از آن برای هدایت تفکر و عملکردمان استفاده کنیم. بار- اُن معتقد است افرادی که از نظر هیجانی باهوش اند عموماً خوش بین، انعطاف پذیر، واقع گرا، موفق در حل ﻣﺴﺄله وکنارآمدن با استرس بدون از دست دادن کنترل هستند.(گلستان جهرمی،۱۳۸۳).
بار- اُن (۱۹۹۹)، هوش هیجانی یا هوش غیر شناختی به عنوان یک توانایی اجتماعی شخصی و عاطفی است که فرد را برای سازگاری کارآمد و مؤثر با نیازها و فشارهای محیطی آماده می سازد مؤلفه های این مفهوم عبارتد از:
- مؤلفه درون فردی که توانایی شخص را درآگاهی از هیجان ها وکنترل آنها مشخص می کند
- مؤلفه بین فردی که توانایی شخص برای ساز گاری با دیگران در مهارت اجتماعی را بررسی می کند.
- مؤلفه ساز گاری که انعطاف پذیری، توان حل ﻣﺴﺄله و واقع گرایی شخص را مورد بررسی قرار می دهد.
- مؤلفه اداره یا کنترل تنش ها، توانایی تحمل تنش وکنترل تکانه ها را بررسی می کند.
- مؤلفه خلق و خوی عمومی، نشاط و خوش بینی فرد را مورد بررسی قرار می دهد(نقل از خلیل ارجمندی،۱۳۸۳).
بار- اُن(۲۰۰۱)هوش هیجانی را دسته ای از مهارت ها، استعدادها و توانایی های غیر شناختی می داند که توانایی موفقیت فرد در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی را افزایش می دهد و از جمله اشخاصی است که به هوش هیجانی به عنوان یک ویژگی شخصیتی می نگرد. در برداشت دیگر به هوش هیجانی به عنوان یک توانایی ذهنی نگریسته شده(مایر و سالووی وکارسیو،۲۰۰۰،نقل از کوچک انتظار- قدسی،۱۳۸۳).
در تعاریف گلمن و بار- اٌن هوش هیجانی به عنوان توانایی سازگاری با اجتماع نگریسته شده و اشاره ای به قدرت تأثیر گذاری فرد بر محیط نشده است بلکه این تصور وجود دارد که افرادی با انعطاف پذیری بالا در کارهای گروهی و اموری که با مراجعه افراد گوناگون سر و کار دارند موفق ترند و مدیرانی که از این ویژگی برخوردارند به دلیل اهمیت دادن به دیگران محبوب ترند. از تعریف بار- اُن از هوش هیجانی که با نظریات گلمن هماهنگی بیشتری دارد بر کنترل و تنظیم هیجانات تأکید می شود. ازآنجا که دراین تحقیق مقیاس اندازه گیری هوش هیجانی، آزمون بار- اُن (۱۹۹۷) بوده و این مقیاس با تعریف مفهوم هوش هیجانی از نظر بار- اُن انطباق بیشتری دارد به تعریف ها و نظریات بار- اُن درباره هوش هیجانی تأکید بیشتری می کنیم.
با وجود آنکه مبحث هوش هیجانی علاقه مندان زیادی یافت اشکالات نیز نسبت به آن در چگونگی تعریف، میزان اهمیت و نحوه سنجش آن مطرح شده است. نظریه پردازان شناختی اظهار می دارند که نظریه پردازان قبلی به شیوه معکوس به تعریف هوش دست یافته اند. آنها ابتدا آزمون های هوش را ساختند سپس آنها را ﺇجرا کردند و پس از تجزیه و تحلیل داده ها آنگاه به تعاریفی ازهوش پرداختند. (حمیدی،۱۵:۱۳۸۴).
به نظر سی موراپشتاین(۱۹۹۸) درتعرف هوش هیجانی که شامل چندین توانایی مختلف است ابهاماتی وجود دارد یک اشکال در تشخیص اهمیت ابعادی از هوش عملی است که جزو هوش هیجانی محسوب نشدند و شاید مهم تر از موارد دیگر بودند اشکال دیگر در درک تأثیر تفکر ناخودآگاه و ناهشیار ذهنی است.
کارسیو(۱۹۹۹) ابراز کرد: هوش هیجانی تنها منبع پیش بینی کننده موفقیت و رضایت شغلی یا رهبری نیست بلکه یکی از عوامل مهم