اصطلاح کیفیت زندگی تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود .به مرور زمان محققین متوجه شدند که کیفیت زندگی می تواند یکی از پیامدهای پراهمیت در ارزیابی های سلامت باشد ،چنانچه تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت نیز به این نکته تاکید دارد(فایرس و ماچین[۱]،۲۰۰۰)
سازمان بهداشت جهانی چها بعد سلامت جسمی ،روابط اجتماعی و حیط زندگی را برای کیفیت زندگی در نظر گرفته است(رحیمی و خیر،۲۰۰۷)
بسیاری از رشته های علمی از جمله علوم اجتماعی و رشته های مربوط به مراقبت از سلامت در گسترش تاریخی زندگی نقش داشته اند.این مسئله خود مشکاتی بوجود میآورد چون هر یک از این رشته ها از زاویه ای متفاوت به کیفیت زندگی پرداخته و بر علائق متفاوتی متمرکز است و پیامدهای مختلفی را دنبال می کند(هولمز،۲۰۰۵)
جامعه شناسان و روان شناسان اساسا کیفیت زندگی را برحسب رضایت از زندگی و شادی که میزان تحقق خواسته ها یا انتظارات فرد را مدنظر قرارمی دهد ،توصیف می کنند.دشواریهای مربوط به مفهوم سازی کیفیت زندگی روی تعیین مولفه های شادی و یا رضایت از زندگی و تایید تفاوتهای احتمالی موجود بین فرهنگ های مختلف از لحاظ انتظارات و معیارهای قابل قبول برای افراد ،متمرکز است(هولمز،۲۰۰۵)در واقع بسیاری از محققان (برای مثال بولینگ[۲]،۱۹۹۵) توجه خود را بر گیج کنندگی بالقوه عواملی مانند فرهنگی ،سن ،طبقه اجتماعی و سوگیری های جنسیتی معطوف کرده اند.
دانشمندان علوم اجتماعی نیز نقش عواملی مانند وضعیت اقتصادی اجتماعی ،علائق مالی ،اهداف شخصی ،اشتغال و حمایت اجتماعی در کیفیت زندگی را مدنظر قرار داده اند(هولمز،۲۰۰۵).
متخصصین اقتصاد مراقبت از سلامت ،بیشتر نگران تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف جایگزین هستند(گرابوسکی و هانسن[۳]،۱۹۹۰)و برای مثال روی مسائلی مانند هزینه های مربوط ب بهره مندی و خوب بودن بیشتر ،متمرکز می شوند(اسپیکر و کلینج[۴]،۱۹۸۸؛به نقل از مرادی،۱۳۸۹)
مفهوم کیفیت زندگی در پزشکی زمانی مطرح است که شاخص های پزشکی سنتی از قبیل مرگ و میرو نرخ بیماری به علت دید بسیار محدودشان مورد انتقاد قرارگرفتند.چنین شاخص هایی نمی توانستند دامنه گسترده ای از سایر پیامدهای بالقوه ای را که حتی در پزشکی رایج هستند ،منعکس کنند.برای مثال در درمان سرطان این موضوع تایید شده است که اثرات جانبی درمانها خود می توانند باعث اختلالات قابل توجهی شوند.بنابراین در مورد چنین درمان طولانی غیرمطمئنی ممکن است فرد ترجیح دهد که زندگی کوتاهتری با کیفیت بالاتری داشته باشد تا عمر طولانی تری و با کیفیت زندگی پایین تر(لوپز و اشنایدر[۵]،۲۰۰۴)
سازمان بهداشت جهانی «سلامتی[۶]»را حالتی می داند که در آن افراد از نظر روانی ،عاطفی و اجتماعی کاملا سالم است و در او هیچ نشانه ای از بیماری و روان رنجوری مشاهده نمی شود این تعریف به این معنی است که ارزیابی سلامتی ،نباید تنها به شاخص های سنتی سلامتی یعنی نرخ«مرگ ومیر[۷]»و«ابتلای به بیماری[۸]»توجه نمود ،بلکه باید کیفیت زندگی افراد را نیز در نظر گرفت(ساکساناو اوکانل،۲۰۰۲؛به نقل از مرادی،۱۳۸۹).با توجه به تعریف تندرستی توسط سازمان بهداشت جهانی در سال۱۹۴۸میلادی ،مبنی بر ابعاد وسیع آن به شکل رفاه کامل فیزیکی ،روحی و اجتماعی و نه فقط عدم وجود بیماری ،لازم است اندازه گیری سلامت و ارزیابی مداخلات بهداشتی علاوه بر شاخص های فراوانی و شدت بیماری به سایر ارزشهای انسانی مانند کیفیت زندگی نیز توجه کنند(فایرس و ماچین،۲۰۰۰،فایر کلوو[۹]۲۰۰۲ و بنومی ،پاتریک و بوشنل[۱۰]۲۰۰۰).
مفهوم کیفیت زندگی با ساخت اولین مقیاس کیفیت زندگی توسط کارنوفسکی در سال ۱۹۶۹ به صورت رسمی مطرح شد .اگر چه در این مقیاس بیشتر بر بعد جسمانی کیفیت زندگی تاکید شده بود ،ولی از سوی درمانگران مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت و در فضایی که رویکرده ای عرفی و معمول آن زمان ،تنها به تشخیص،تعیین پیش آگهی وپیشرفت درمانی اکتفا می کردند،به عنوان یک حرکت نمادین و ماندگارمطرح شد(کارنوفسکی و بورچنال[۱۱]،۱۹۴۹،به نقل از حقایق،۱۳۸۶).
در حالی که بین سالهای ۱۹۶۶تا۱۹۷۰تنهاچهار مقاله در مورد کیفیت زندگی وجود داشت،این رقم در بین سالهای ۱۹۷۰تا۱۹۷۴به ۳۳مقاله رسید و از آن به بعد به عنوان یک موضوع رایج در عرصه پژوهش و مهمترین هدف درمانی در تلاش های بالینی تبدیل شد(گاکنموس-هلزمن،بلو،فیلد برنرو فلیک،۱۹۹۵،به نقل از صالح زاده،۱۳۷۸)،به طوری که نتایج پژوهش موسسه اطلاعات علمی[۱۲] نشان می دهدکه بین سالهای ۱۹۸۲تا۲۰۰۵بیش از ۵۵۰۰۰مقاله علمی ،از اصطلاح کیفیت زندگی استفاده کرده اند(کاستانزا و همکاران،۲۰۰۷)امروز در مقایسه اثربخشی و ارزش نسبی درمانهای متفاوت ،تحقیقات ،سیاست گذاریهای بهداشتی ،ارزیابی خدمات بهداشتی ،درمان بیماران و بهبود رابطه پزشک و بیمار می توان کیفیت زندگی را به عنوان یک پیامد پراهمیت اندازه گیری نمود(بنومی،پاتریک و بوشنل۲۰۰۰،گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی[۱۳]۱۹۹۶).برهمین اساس بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران در رشته های مختلف معتقدندکه تعیین و ارزشیابی کیفیت زندگی باید مبنای اصلی سیایتگذاریهای داخلی کشورها باشد و وظیفه اصلی دولتها ،علاوه بر افزایش سطح تولید اقتصادی ،طراحی و تدوین برنامه های درازمدت و مستمر به منظور بهبود کیفیت زندگی افراد است(ایسترلین[۱۴]،۲۰۰۳،به نقل از واحدی،۱۳۹۱).
تورانس معتقد است که کیفیت زندگی در حال حاضر مفهومی وسیع دارد که تمامی جنبه های زندگی فعلی فرد را در بر می گیرد(تورانس،۱۹۸۷).این جنبه ها شامل موفقیت فرد در رسیدن به شرایط خاص یا موقعیتی از پیش تعیین شده (مک کال،۱۹۷۵)و نیز تجربه کنونی احساس سلامتی ورضایتمندی فردی (لهمان،۱۹۸۳)می شود.
۲-۴-۲-تعریف کیفیت زندگی
واژه کیفیت[۱۵]،دارای معانی متفاوتی است که در فلسفه و نظریه شناخت ،منظور از کیفیت چگونگی و ماهیت شیء می باشد در زمینه های اقتصادی ،کیفیت معادل مرغوبیت و مطلوبیت و مجموعه ای از ویژگی های یک کالا ،که باعث فروش آن کالا می شود ،می باشد.در زمینه های اجتماعی و فردی ،کیفیت معادل شایستگی صلاحیت و لیاقت فردی و اجتماعی می باشد.در مباحث کنترل کیفیت ،کیفیت میزان رضایت مصرف کننده از کالای مصرفی می باشد(وود و دوفین،۱۹۹۹،به نقل از دونالد،۲۰۰۱).
اگر چه در این مورد که کیفیت زندگی یک سازه چندبعدی و پیچیده است و براساس ارزیابی بیمار از وضعیت خودش در حیطه های جسمانی ،روانشناختی ،و اجتماعی ،تعیین می شود،یک توافق همگانی در بین پژوهشگران وجود دارد،ولی در تعاریف نظری و عملیاتی و تعیین حوزه های اختصاصی آن توافقی وجود ندارد(کوت و والاندر[۱۶]،۱۹۹۵،به نقل از صالح زاده،۱۳۸۷).
به طور کلی کیفیت زندگی از واژه هایی است که تعریف مشخص و یکسانی ندارد،اگر چه مردم به شکل غریزی معنای آن را به راحتی درک می کنند ،لیکن این کفهوم برای آنها یکسان نیست(نجات،۱۳۸۷).
فقدان قابل توجه یک نظریه دارای جزئیات و عدم ثبات روش شناختی در بین رشته های مربوط به مراقبت از سلامت باعث شده است که کیفیت زندگی معادل با سازه های متفاوتی در نظر گرفته می شود.بسته به تحقیق،کیفیت زندگی ،رضایت از زندگی ،بهزیستی ذهنی،شرایط و وضعیت زندگی عینی ،رویاهای«سالم یا خوب»و…را منعکس می کند(بولینگ[۱۷]،۱۹۹۱؛سالک[۱۸]،۱۹۹۸؛استوار و کیک[۱۹]،۱۹۹۴).
از طرفی از آنجا که مانند سایر متغیرها اندازه گیری کیفیت زندگی مستلزم وجود تعریف جامع و مشخصی از آن خواهد بود،همواره تلاش شده است تا تعریف مناسبی برای آن ارائه گردد(نجات،۱۳۸۷).
نظریات متفاوتی در مورد مفهوم کیفیت زندگی وجود دارد.بعضی از محققین تنها در صورتی که تواما چندین بعد از سلامتی سنجیده شود میتوان آن را کیفیت زندگی نامید.عده ای نیز بر این باورند که یک تعریف واحد که در تمام مراحل یک بیماری یا در جوامع مختلف کاربرد داشته باشدبرای این مفهوم وجودندارد.اغلب صاحبنظران در ان زمینه توافق دارند که کیفیت زندگی ،حقایق مثبت و منفی زندگی را در کناریکدیگر در نظر می گیرد و چند بعد دارد.از طرفی آن را یک مفهوم ذهنی[۲۰]و پویا[۲۱]قلمداد می نمایند.ذهنی به این معنا که حتما باید توسط خود شخص ،براساس نظر او و نه فرد جایگزین تعیین گردد و پویا یعنی در طی زمان تغییر خواهد کرد و لذا ضروری است در دوره ای از زمان اندازه گیری گردد(هاجرتی،کومینس و فریس،کومینس۲۰۰۵).
راپلی[۲۲](۲۰۰۳)با پایبندی به دیدگاه ذهنی در مورد کیفیت زندگی ویژگی های کلیدی که به اعتقاد او در چند تعریف مورد پذیرش گسترده از کیفیت زندگی ،وجود دارد را خلاصه می کند.او می گوید:«همه این تعاریف تصریح می کنند که کیفیت زندگی برداشت روانشناختی شخص از واقعیت مادی جنبه های مختلف جهان است».بنابراین چنین دیدگاهی قطعا به جای واقعیت عینی مستقل مربوط به وجود افراد ،بر برداشت روانشناختی آنها مبتنی است.
اگر چه ذهنی بودن دامنه های کیفیت زندگی از نظر برخی دانشمندان کافی نیست به طوری که برخی از صاحبنظران بر این باورند که هر یک از دامنه های کیفیت زندگی باید این قابلیت را داشته باشد که هم به صورت ذهنی و هم به صورت عینی[۲۳]قابل اندازه گیری باشد(هاجرتی و همکاران،۲۰۰۱،کومینس،۲۰۰۵).مهم آن است که در هر تحقیق که مرتبط با کیفیت زندگی باشد ،تعریف آن از نظر محقق روشن گردد(فایرسو ماچین،۲۰۰۰،کینگ و هیندز[۲۴]،۲۰۰۳)و با آن تعریف بتوان میان این مفهوم و سایر مفاهیم مانند«خوب بودن» ،«وضعیت سلامتی» ،«رضایت زندگی» و«امید»تمایز قائل شد(نجات،۱۳۸۷).
در نتیجه تعاریف و طبقه بندی های متعدد و متفاوت ،پزوهشگران به این توافق رسیده اند که ایده تعریف را کناربگذارند و تعریف سازمان بهداشت جهانی را به عنوان یک تعریف ملاک مورد پذیرش قراردهند و ۴تا ۵حوزه اصلی را به منظور عملیاتی کردن آن در نظر بگیرند.
تعریف ارائه شده توسط گروه کیفیت سازمان بهداشت جهانی عبارت است از:
«کیفیت زندگی عبارت است از برداشت افراد از موقعیت خود در زندگی در بافت فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی می کنند و در ارتباط با اهداف ،انتظارات ،ارزشهاو علایق آنها ،شامل سلامت جسمی ،حالت روانشناختی ،سطح استقلال ،روابط اجتماعی ،باورها . ارتباط افراد با ویژگی های مهم محیطشان کیفیت زندگی ارزیابی ذهنی از آنچه در بافت فرهنگی ،اجتماعی و محیطی وجود دارد را منعکس می کند»(اسپیلکر،۱۹۹۶،به نقل از صالح زاده،۱۳۸۷).
[۱] Fayers & Machin
[۲] Bowling
[۳] Grbowski & Hansen
[۴] Schipper & Clinch
[۵] Lopez & Snyder