معنوی[۱۱](الکساندر[۱۲]و همکاران،۱۹۹۰)وجود دارد.اگر چه نظریه ا تغییر می کنند، ولی در توصف آنها زمینه مشترکی است که می گوید :خودپنداره و هویت از طریق فرایند مشاهده و تامل شکل می گیرد،از این طریق فرد در حال رشد،خود را کشف می کند،مس شناسد و ارزیابی می کند.بنابراین خودآگاهی قسمت اصلی این جزء از سلامت روان و فرایند آن است.هرچند برخی دو واژه “خود”و”ارگانیسم را به صورت مترادف به کار می برند،ولی در اینجا خود به شکل محدودتر ،و به معنای آگاهی از بودن و عمل کردن[۱۳]به کار می رود.فردی که از سلامت روان برخوردار است باید بتواند به گونه ای هوشیار از نیازها ،توانائی ها،محدودیت ها ،مسئولیت ها ،حقوق ،اعمال و اهداف خود با حداقل تحریف آگاه باشد(چیو[۱۴]،۱۹۹۲).
۲-۳-۵-۴-عزت نفس
در صورت وجود خودپنداره است که ارزیابی از خود (عزت نفس)امکان پذیر می شود.بعضی ارتباط این دو را رشدی می دانند،و عده ای دیگر آن را فرایندی تعاملی می بینند.با توجه به نظر آنتوفسکی درباره سلامت روان ،به عنوان حسی یکپارچه می توان گفت :تنها پس از ارزیابی از خود پنداره است که یکپارچگی خود[۱۵]پذیرش محدودیت ها ،درک کنش متقابل خود و جامعه پدید می آید.عزت نفس به صورت پاسخی روان شناختی ،کنشی شخصیتی و نگرشی مفهوم سازی شده است.پرایس[۱۶](۲۰۰۱)درباره عزت نفس و چگونگی برجسته کردن صفت مثبت از وضعیت زیستی ،تکاملی چنین دیدگاهی را پیشنهاد می کند؛ارتقاء سلامت روان به انرژی دهی کافی پیام های تقویت کننده برای حفظ عزت نفس و اجتناب از تخلیه انرژی اضافی ،مربوط به پیام های تحقیرکننده نیاز دارد.کارل راجرز[۱۷]در مفهوم کانون ارزیابی[۱۸]خود توضیح می دهد، پاسخ روان شناختی ما بر اساس قضاوت و انتظارات دیگران و شرایط ارزشی محیط بیرونی است یا براساس ارزیابی خود فرد از احساسات اعمال ،افکار و باورهای درونی است.با وجود این اگر به خاطر علت های خانوادگی ،موقعیتی ،محیطی یا اجتماعی ارزشها را به شکل تحریف شده به گونه ای درون فکنی کنیم که با ساختار خود ما متناقض باشد،ممکن است که ما خوب ،یا بد انطباق پیدا کنیم .به همین جهت چنین بازنمائی هائی تحریف شده یا درون فکنانه کنش شخصیتی ما می شود.این امر ممکن است در نگرش فرد نسبت به خودش بخصوص در نادیده گرفتن خود ،تحقیر خود و گفتگوی منفی با خود و دیگران ظاهر شود(مک دونالد[۱۹]،۱۹۹۴).
گاهی لازم است مهارت های عزت نفس و ارتقای خود ارزیابی[۲۰]مثبت از انتهای (قابل مشاهده)آن فرایند آغاز شود.در مواجهه با نگرش منفی گاهی بهتر است کار از نقطه ای آغلز شود که فرد از نظر هیجانی و اجتماعی در آن قرار دارد.ئسپس به جای آنکه پیش برویم و ببینیم فرد کجا است و چه می خواهد باشد به کارکرد فرد و شیوه ای که برای پاسخ دادن یاد گرفته است ،توجه کنیم .بنابراین مهارت های عزت نفس شامل توانائی گوش دادن به خود ،خود ارزیابی(منبع درونی کانون ارزیابی)،و ارزش گذاری و بها دادنبه خودمان است .در توصیف نقش و مهارت درمانگر،فلمینگ[۲۱](۱۹۸۵)به هفت سطح از گوش دادن اشاره می کند. که حداقل شش مورد آن می تواند به گونه ای مفید درباره گوش دادن به خود به کار بسته شود.۱-گوش دادن منفعلانه ،ترکیبی از مدی تیشن و گوش دادن؛۲-گوش دادن به محتوای آنچه می گوئیم؛۳-گوش دادن به آنچه بدیهی و ساده است؛۴-گوش دادن به پیام از نظر حالت و کیفیت صدایمان(واکنش هیجانی گوش دادن)۵-در نظر گرفتن امکان ایجاد تغییر(مهربان بودن با خود)؛و گوش دادن به منظور درک منطق درونی گفته های خود .عزت نفس از نظر فردی و با توجه به پژوهش ها زمینه دیگری از رشد است.در جریان درمان به سوی کانون درونی “خودارزیابی”در فرایند ارزیابی ،تغییری صورت می گیرد،اگرچه ایچاس[۲۲](۱۹۱)کانون کنترل درونی را عاملی میانجی گر در نابرابری های سلامتی می داند(تودور،۲۰۰۱،به نقل از نیری،۱۳۸۵).
با این وجود عقل سلیم حکم می کند بگوئیم ،جایگزین کردن پیام های تائید کننده خود به جای ارزیابی های منفی قدیمی ،شیوه ای جدید برای ارتقاء سلامت روان خود ما است.
۲-۳-۵-۵-رشد خود
اصطلاح رشد خود شامل چندین زیرمجموعه است ،ولی در متون مربوط به رشد خود مضامین مشترکی وجود دارد .خودآگاهی[۲۳] و کاهش استرس از طریق فعالت های خاص به هم ارتباط دارند.تاکید بر ارزیابی توانایی های موجود ،تشخیص مشکل یا چیزی که مردم مایل به آن هستند و قائده بندی هدف ها و برنامه های ارجائی گاهی با اجزائی از مدیریت زمان ،موضوع انگیزش ؛شناسایی موانع رشد خود ،و چگونگی غلبه بر این موانع و حفظ خود،پیوند دارد.
بعضی افراد به چنین رشدی به عنوان خودشکوفایی[۲۴]،کشف و احیای ویزگی های ذاتی خود نگاه می کنن.با توجه به نکاتی که قبلا درباره سازگاری گفته شد،عوامل استرس زا،ملاحظات رشدی و پاسخ های روانشناختی را به ابعاد سلامت روان ارتباط می دهند؛رشد خود و عملکرد بهینه ممکن است به صورت چند بعدی دیده شود .مفهوم سواد هیجانی (اشتاینر[۲۵]،۱۹۴۸)تنها نشانگر بعدی عاطفی است(اگر چه بردانش رفتاری و شناختی نیز دلالت دارد).او در ابتدا سواد هیجانی را برای توصیف دانش هیجان ها به کار برد :برای کسب سواد هیجانی ما باید هم احساسات خود و هم علل ایجاد آن را بدانیم.او ابتدا نیاز به “محیط های اجتماعی مشارکتی”را به محیط ایده آل برای ارتقاء و رشد سواد هیجانی مطرح کرد سپس گام هائی در جهت کسب سواد هیجانی به شکل زیر ارائه داد.
-کسب اجازه :برای وارسی احساسات
-نکته ها را قبول کردن[۲۶](اشتاینر،۱۹۷۴)یا شناخت فرد
-تصحیح دریافت های احساسی/کنشی :که سرزنش کننده نباشد،مانند”وقتی تو عمل می کنی”،من احساس می کنم(هیجان)(به جای اینکه تو باعث ایجاد احساس در من هستی…)
-درک اینگونه گفته های احساسی/کنشی که از طریق شناخت آنها و از راه شباهت و همانندی آنها.
-وارسی کردن و دریافت “تخیلات بدبینانه”مانند”من فکر می کنم شما از من عصبانی هستید”شهود ما وسیله قدرتمند درک واقعیت است.برای اینکه ادراکات شهودی ابتدائی ما شکل بدبینی (پارانوئیدی)پیدا نکند نیازمند وارسی شهود ابتدایی خود هستیم.رویتس[۲۷](۲۰۰۲)در توصیف سلامت روان و ارتقاء آن می گوید،برای حفظ سلامت روان به سح بالایی از یک مداخله هیجانی پرانرژی نیازمندیم.اگر چه اشتاینربا استفاده از واژه”سوادهیجانی”بر بعد عاطفی کارخود تاکید نمود،بر جنبه های رفتاری و شناختی ،یعنی الفبای روان درمانی توجه داشت که دیگران هم در توسعه آن کوشیده اند.نمونه های دیگر مربوط به جنبه هائی است که می توانیم آن را سواد شناختی بنامیم :بحث افضل نیا(۱۹۹۳)درباره سواد شناختی در گفتگوی مربوط به اهمیت “ادبیات” یا “مجموعه قوانین “تلویزیونی و تاثیر آن بر مهارت های خواندن و شنیدن کودکان از آن جمله اند.کلمان[۲۸](۱۹۸۹)روان زیست شناسی است که درباره کارهیجانی جسمانی [۲۹]خود و آموزش جسمانی با تاکید بر بدن فرد و وضعیت قرار گرفتن بدن اینگونه توضیح می دهد:آنچه را که فرد به وجود می آورد یا شکال می دهد در تمام عمر همراه او خواهد بود؛اگر کسی فقط زندگی کند و در هیچ فعالیتی شرکت نکند نسبت به وجود خود منفعل خواهد ماند ولی اگر تلاش کند چیزی را به خاطر خودش شکل دهد آن شکل ارگانیسم بدن و زندگی او خواهد شد(کلمان،۱۹۸۹).هولدن[۳۰](۱۹۹۳)پیشنهاد می کند خنده[۳۱] بر بسیاری از سطوح یا ابعاد تاثیر می کند.جرات ورزی (بیانگری[۳۲])ممکن است جنبه ای از سلامت روان به حساب آید ،و بر برخی ابعاد یکپارچه و عزت نفس تاثیراتی داشته باشد.
پینتر[۳۳](۱۹۹۴)از کارآموزی جرات ورزی در زمینه سلامت جنسی ،زمینه دیگری از رشد ،به خصوص برای زنان استفاده کرده است .این آموزش شامل شکل های زیادی از جمله :احترام به فردیت و هویت او ،حقوق ،تعدادی فن است.آموزش جرات ورزی (نظری و عملی )بین جسارت داشتن و پرخاشگر بودن تفاوت قائل است .در جرات ورزی ،فرد بیشتر به بیان حقوق معینی می پردازد.مثلا می خواهد با او مثل فردی دارای هوش و توانایی و برابر با دیگران رفتار کنند و احساسات ،نظرات و ارزش های خود را بیان کند،نیازها و اولویت های خود را بگوید آنچه را می خواهد درخواست کند ،بتواند آری و نه بگوید وضعیت خود را تغییر دهد و …. .این آموزش همچنین می گوید که همه از این حقوق برخوردار هستند آموزش جرات ورزی ،جسارت را نه تنها از طریق کلام بلکه از طریق تماس چشمی ،صدا ،وضعیت بدن گسترش می دهد .جرات ورزی موضوعی جدید در سلامت روان است (تودور،۲۰۰۰؛به نقل از نیری ،۱۳۸۵).
۲-۳-۵-۶-استقلال
اریک برن[۳۴]پدد آورنده مکتب تحلیل تبادلی ،سلامت روان و سالم بودن را با استقلال پیوند می دهد و معتقد است سلامت به معنای کسب آن چیزی است که ،از طریق رهایی یا بهبود سه توانایی آگاهی ،خودانگیختگی و صمیمیت آشکار می شود(برن،۱۹۶۸) ،استقلال از مفاهیمی است که هم در فضاهای شخصی و هم سیاسی توسعه یافته است.استقلال به صورت سنتی این گونه تعریف می شود:وقتی تصمیمات و اعمال فرد متعلق به خودش است.دورکین[۳۵]در سال ۱۹۸۸ استقلال را این گونه توصیف می کند :توانائی های اشخاص در انعکاس جدی اولویت ها ،نیازها ،آرزوهای درجه اول و ظرفیت پذیرش و سعی در تغییر آنها ،در پرتو اولویت ها و ارزش های بالاتر.با تقویت چنین توانایی اشخاص ماهیت خود را معنا می کنند ،به زندگی خود معنا و وحدت می بخشند و به خاطر نوع شخصی که هستند احساس مسئولیت می کنند(دورکین،۱۹۸۸).
بنابراین استقلال شامل توانایی های ،آگاه بودن ،معنا بخشیدن ،تعریف تامل کردن[۳۶] ،بازتابی بودن ،یکپارچه کردن زندگی ،پذیرش مسئولیت از طریق توانائی راستین در پاسخگویی ،خود انگیختگی و صمیمی بودن است.استقلال و توانایی ما در بیان ظرفیت های ما ،به نوبه خود ،مبتنی بر آزاد بودن از فشارها و تحریف های روانی اجتماعی و آزادی بیان خود است(ارسکین و زالکمن[۳۷]،۱۹۷۹)یک “نظام راکتی”را به عنوان خودتقویتی فرد ،نظام تحریف کننده شده احساسات ،افکار و اعمال ،توصیف و تعریف می کنند ،که از طریق نقش زندگی مبتنی بر تصمیم آنها حفظ می شود.نظام راکتی نه تنها وسیله ای برای تحلیل ،بلکه ابزاری برای تغییر است. در این نظام هرگونه مداخله درمانی که سیستم را مختل می سازد ،گامی موثر در جهت تغییر فردی و مستقل شدن خواهد بود.نظام استقلال همتای مثبت نظام راکتی است .البته استقلال واقعی تلفیقی از هر دو نظام است(تودور،۲۰۰۰؛به نقل از نیری،۱۳۸۵)
ارتباطی که برن بین آزادی و صمیمیت ،با خود و دیگران برقرار می کند ،به استقلال ،معنای ضمنی از خویشاوندی و ارتباط متقابل می دهد(و آن را از خود-وسواسی[۳۸] و خودجستجوگری[۳۹]جدا می کند).
مشکلات روانی از آغاز پیدایش آدمی همواره وجود داشته و پایگاه سازشی اغلب افراد در برابر مشکلات است وکمبودهای زندگی کم و بیش از درون متزلزل می شود .فقدان بهداشت روانی یا سلامت روان خطری است که کمتر کسی از آن مصون می ماند .زمانی فرا می رسد که انسان بنا به ظرفیت سازش پذیری خود،انعطاف و تعادل خویش را از دست می دهد(شریفی ،۱۳۷۶؛به نقل از حقیقت پناه ،۱۳۸۳) .
۲-۳-۶-راهبردهای تامین بهداشت روان از دیدگاه اسلام به شرح ذیل است :
۱-تحکیم مبانی خانواده و ارتقاءفرهنگ آن
یکی از راه های تامین سلامت روانی برای انسان ها ،تامین محیطی گرم و عاطفی برای ارضای نیازهای روانی و ارگانیک است .خانواده هسته ای از دیدگاه اسلام مناسب ترین مجموعه ای است که می تواند چنین محیطی را فراهم کند.از دیدگاه اسلام خانواده گرامی ترین نهادی است که خداوند بر آن صحه گذاشته است و در واقع خانواده به عنوان طبیعی ترین محل برای ارضای نیازهای مختلف