یعنی اگر درد و رنج بعدی عملی بیش از لذت آنی آن باشد، ناواقعیت گرایانه است.
- در واقع انسان در انتخاب بین واقعیت و ناواقعیت گاهی بخشی یا همه واقعیت را انکار میکند که ما نام بیمار به آنان اطلاق میکنیم، در واقع بیمار کسی است که ارتباط خود را با واقعیت از دست میدهد و ناواقعگرا میشود .
- واقعیت را چگونه بشناسیم؟
در دامن فرهنگ هر جامعهای (که پایه آن آموزش و پرورش است) واقعیت وجود دارد.
- واقعیت درمانی چیست؟
واقعیت درمانی گونهای دیگر از درمان در روانشناسی است که بر سه اصل استوار است:
۱- واقعیت ۲- مسئولیت ۳- مشروعیت (اخلاق)
به عبارتی واقعیت درمانی یعنی شناساندن و وادار کردن درمانجو به پذیرش واقعیتها.
– چه کسانی به درمان احتیاج دارند؟
کسانی که نیازهایشان برآورده نشده است.
– این نیازها چه نیازهایی هستند؟
۱- ارتباط (پیوندجویی) ۲- احترام ، ارزشمندی و کسب هویت
– این نیازها چگونه برآورده میشوند؟
– با پیشهکردن راستی و درستی ومسئولیت پذیری .
۲-۴-۳-۱-نیاز اول(پیوند عاطفی دوسویه)
ارتباط (پیوند عاطفی) یعنی چه؟
ارتباط یعنی نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن یک ارتباط دوسویه نه یک طرفه این نیاز در تمام شکلهای دوست داشتن از عشق مادری گرفته تا عشق خانوادگی و عشق زن و شوهری ما را به فعالیت دایمی برای جستجوی رضایت خاطر میکشاند.
زمان: از خردسالی تا سالخوردگی نیازمندیم که دوست داشته باشیم و دوستمان بدارند.
- فایده ارتباط چیست؟
تندرستی و شادمانی در سراسر عمر، بستگی به درجهی توانایی برآورده کردن این نیاز دارد.
- مشکلات عدم ارتباط چیست؟
از ناراحتیهای خفیف، اضطراب و افسردگی گرفته تا قطع کامل ارتباط منطقی با دنیای پیرامون خویش را بهدنبال دارد.
جایگاه پیوند عاطفی در نظریه واقعیت درمانی چیست؟(نظریه دلبستگی بالبی و اریسکون )
در این نظریه گفته میشود: نقطه آغاز مشکل فرد از اینجا شروع میشود چرا که اگر این نیاز عاطفی برآورده نشود باعث میشود ما راههای غیر واقعی را در زندگیمان انتخاب کنیم و از واقعیتها دور شویم و بستر استفاده از عقل برچیده شود و ترجیح دهیم احساس بر عقل غلبه کند و به پاسخهای فوری و خوش زودگذر در رفع نیازهایمان روی آوریم.
مثال : مانند زنی که از کودکی عشق و محبت واقعی را نیاموخته است، جهت جلب عشق و محبت تلاشی غیرواقعی میکند و درگیر یک رشته ماجراهای ناخوشایند جنسی میشود و فقط هنگامی میتواند دست از این ارضای ناخوشایند بکشد که بیاموزد راههای بهتری هم برای دستیابی به عشق و دوستی وجود دارد.
بنابراین همیشه باید کسی باشد که با او صمیمانه احساس ارتباط کنیم و هرگاه این پیوند آسیب ببیند بهسرعت دچار نارضایتی و ناتوانی در رفع نیازهای عاطفی خواهیم داشت.
آسیب شناسی ارتباط:
- حال با مشکل ارتباط پیش آمده چه کنیم؟
در نظریه واقعیت درمانی گفته میشود، اینجا است که باید بین درمانگر و درمانجو یک پیوند عاطفی بوجود بیاید. تا فرد اول نیازش برآورده شود و بعد در سایه برآورده شدن این نیاز با کمک عقلش به ارزیابی رفتارش بپردازد و درست را از نادرست و حق را از ناحق با آزادی انتخاب کند و خودش مسئول انتخابش باشد.
این پیوند چگونه بین درمانگر و درمانجو بهوجود میآید؟
- درمانگر باید به مسائل درمانجو علاقمند باشد.
- در مورد تمام جنبههای زندگی کنونی بیمار با او صحبت کند.
- در مورد رفتار بیمار با او صحبت کند.
- در مورد علایق او، بیمها و امیدها، باورها و بهویژه ارزشهای موردنظر او از درست و نادرست با او صحبت کند.
- و هر آنچه که برای درمان سودمند است مانند سیاست، فیلم و سینما، ورزش ، سرگرمیها، اقتصاد، بهداشت، ازدواج، مسایل