- احساس اعتمادواطمینان :هرگاه درنخستین سالهای زندگی به نیازهای کودک توجه شودبه احتمال زیاددارای احساس اعتمادواطمینان خواهدبود.
- احساس استقلال:کودک وقتی تصمیم می گیردوانتخاب می کندخودرافردباکفایت ونیرومندی احساس می کند.
- قدرت ابتکار،شخصیت سالم برای اینکه خلاق باشدافکارخودرامنظم می سازدوطرح ریزی می کند.
- احساس وظیفه.اهمیت همکاری رامی فهمدوازاینکه می تواندکاری راانجام دهد لذت می برد.
- احساس هویت.اومی داندخودش کیست وچه نقش و وظیفه ای دارد.
- احساس صمیمیت.اومی داندکه بادیگران است وایشان رامراعات می کند.
- احساس والدینی.شخصیت سالم به مواظبت ومراقبت ازبچه های خانواده خودعلاقه مند است.
- احساس درستی.اوتوانایی پذیرش زندگی و مردم را دارد.(شعائری نژاد،۱۳۷۴).
ساختارشخصیت
«جورج کلی» شخصیت را روش خاص هرفرددرجستجوی پیداکردن وتفسیرمعنای زندگی می داند.به بیان دیگر «شخصیت ،امکان پیش بینی آنچه راکه فرددرموقعیتی خاص انجام خواهد دادفراهم می کند»(رأس،۱۳۷۳).
با توجه به نعاریف فوق به نظرمی رسدچندین تضاد آشکار دربرداشت ماازشخصیت وجود دارد:این تضادها عبارتند از:
- هیچ دونفری دقیقاًشخصیت یکسانی ندارند.به بیان دیگر ،هرکسی دارای شخصیت منحصر به فردی است؛
- شخصیت یک فردمی تواندثابت وهم انعطاف پذیرباشد؛
- شخصیت ازدوعامل وراثت ومحیط وتعامل آنهاشکل می گیرد.
ازاین تضادهای آشکار می توان گفت که این امرکاملاًممکن وعملی است که شخصیت یک فردهم منحصربه فردودرعین حال دارای خصوصیات مشترک باشدونیزاین خصوصیت درطی زمان می تواند،هم ثبات وهم دسخوش تغییرباشدونیزاین که وراثت ومحیط هردودرشکل گیری شخصیت نقش دارند.
ازدیدگاه فروید،شخصیت انسان به مثابه قطعه یخ بسیاربزرگی است که دراقیانوس شناور است وفقط قسمت کوچکی ازآن آشکار ودرسطح آگاهی است(خودآگاه)وبخش عمده آن زیرآب یعنی درناخودآگاه قرارگرفته ودنیای وسیع خواستهاوتمایلات وانگیزه ها وعقایدسرکوب شده ای است که انسان ازانهاآگاهی ندارد(ناخودآگاه).این بخش ناخودآگاه،درحقیقت تبیین کننده اصلی رفتارماانسانهاست.
فرویدساختارشخصیت راشامل سه لایه «نهاد[۱]»،«من[۲]»و «من برتر»[۳]می داند:
۱- نهاد:نهادیه به اصطلاح قدما«نفس اماره»سرچشمه نیروی نفسانی بوده،ازغرایز اولیه ناخودآگاه انسان است که هیچ گونه قیدوبندی نمی شناسد،وفعالیت آن براصل لذت استواراست و می خواهدبه سرعت ارضاشود.این نیروی روانی که ناشی از اعمال حیاتی وسوز وسازبدن است مایه زندگی وپایه اصلی شخصیت است ومن ومن برترازآن منشعب می شوندوبرای فعالیتهای خودنیروی لازم راازآن می گیرند.
«نهاد»برای کاستن یاازبین بردن تنیدگیها وناراحتیها،یعنی پیروی از«اصل لذت»دو نوع فعالیت دراختیاردارد.«یک واکنش بازتابی[۴] ودیگر نخستین کامیابی».واکنش بازتابی شامل مجموع حرکات غریزی وافعال خود به خودی است مانندسرفه،عطسه وخمیازه.این کنشها معمولاً سبب کاستن تنیدگی می شوندوتاحدی رنج وناراحتی راازبین می برند.
اما«نخستین کامیابی»متضمن واکنش روانی پیچیده تری است وموجب به تصور درآوردن چیزهایی می شودکه می توانندتنیدگیهایی راکه ازبین بردنشان ازعهده حرکات انعکاسی یابازتابی خارج است ،کاهش دهند؛مثلاً:سبب می شوندکه آدم گرسنه غذارادرنظر خودمجسم سازد؛یااگر آرزوی نیل به مقام یابدست آوردن مالی دارد،درعالم خیال شاهدمقصد رادرآغوش گیرد(سیاسی،۱۳۷۱).
۲- من:«من»هسته اساسی شخصیت است وبارشد کودک وآشنایی اوباحقایق محیط تشکیل می شود.«من»مبین آموزش وفراگیری واقعیات زندگی است.این بخش درواقع،پیوند دهنده نهادومن برتروبه اصطلاح «دروازه بان»شخصیت است وبه انسان کمک می کندتانیازهایش رابراساس واقعیات ودرارتباط باان وبااستفاده ازامکانات واقعی برآورده سازدوازتنش دورنی بکاهد.کودک به وسیله «اصل لذت»(نهاد)هدایت می شود؛یعنی برآورده شدن فوری نیازهای خودرامی خواهدونمی تواندارضای آنهارابه تعویق اندازد.چنانچه مادراین کودک بایک موازنه بین محبت وارضای نیازهای او«اصل لذت»(من)رارهنمون باشد،کودک سالمی راازنظرشخصیت خواهد داشت.
۳- من برتر:وقتی کودک دربرابر محیط واکنش نشان می دهد،نه تنها«من»رشد می کند؛بلکه نوعی آگاهی نسبت به «درست یانادرست»نیزدراوایجادمی شود.این آگاهی مبنای همان چیزی است که معمولاًبه آن «وجدان اخلاقی»گفته می شودوفرویدآن را«من برتر»می خواند.بنابراین من برترشامل ارزشهای اخلاقی و وجدانی هرفرداست که به تدریج باآموزش وپرورش وتاثیرعوامل محیطی درضمیرناخودآگاه اوپدیدمی آید وبه وسیله پاداش وتنبیه استواروپایدار می گرددومی توانددرمقابل «نهاد»مقاومت کند.