۲-۱-۲-عزت نفس
عزت نفس یکی از پرکاربردترین عناوین پژوهشی در روانشناسی است که نیاز به آن دغدغه اصلی هر انسانی در نظر گرفته میشود (سدیکیدز[۱] و گرگ[۲]، ۲۰۰۳؛ سوان[۳]، چانگ- اشنایدر[۴]، مک کلارتی[۵]، ۲۰۰۷) و عبارتست از نگرش نسبت به خود که در آن مولفههای شناختی و عاطفی وجود دارد (روزنبرگ[۶]، ۱۹۶۵؛ به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱). عزت نفس ارزیابی خود در پرتو عقاید دیگران بوده و بر اساس فرایندهای عاطفی، به ویژه احساس مثبت و منفی درباره خود بنا شده است (سانتراک[۷]، ۲۰۰۱). زمانیکه افراد مطلع میشوند که در ایدهآلهای خود شکست خوردهاند، عزت نفس آنها میتواند کاهش یابد (باورن[۸]، بیرن[۹] و نرسکامپ[۱۰]، ۲۰۰۶؛ به نقل از سانتراک،۲۰۰۱). راجرز[۱۱] (۱۹۶۱) معتقد است دلیل اصلی عزت نفس پایین در افراد این است که به آنها حمایت عاطفی کافی و تایید اجتماعی داده نمیشود و در طول دوران رشد به صورت مستمر ارزیابی منفی از جانب دیگران دریافت میکنند (سانتراک، ۲۰۰۱).
مفهوم عزت نفس بالا از نظر بیشتر نظریههای معاصر احساس کلی دوست داشتن خود، ارزشمندی خود، احترام و پذیرش است (به عنوان مثال، براون، ۱۹۹۳؛ روزنبرگ، ۱۹۶۵؛ به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱). به طور سنتی، عزت نفس به ارزیابی فرد اشاره داشته (روزنبرگ، ۱۹۶۵) و به بیان دیگر، عزت نفس جنبه ارزیابانهٔ دانش خود بوده که منعکس کنندهٔ دوست داشتن خود است (زیگلر هیل[۱۲] و جوردن[۱۳]، ۲۰۱۰). عزت نفس بالا که ایمن و به خوبی تحکیم شده، نه به تصدیق مستمر دائمی و نه میزان بالایی آسیب پذیر به تهدیدهاست (تایس[۱۴]، ۱۹۹۱). از آنجا که اغلب نیاز به عزت نفس، دغدغهای محوری در انسانها است به میزان زیادی برای فرد سودمند بوده (بائومیستر[۱۵]، ۱۹۹۸؛ به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱) و نقشی حیاتی در زندگی هیجانی افراد ایفا کرده و هیجانات رایجی مانند گناه، شرم و غم تنها در ارتباط با خود برانگیخته میشوند (تانگنی[۱۶] و دیرینگ[۱۷]، ۲۰۰۲؛ سدیکیدس، وایلدچات[۱۸] و بدن[۱۹]، ۲۰۰۴؛ به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱). در این راستا نظریهها و الگوهای گوناگونی اشاره به اهمیت و مزیتهای فراوان عزت نفس بالا دارند (بائومیستر، ۱۹۹۸). فرض نظریه تصدیق خود (استیل، ۱۹۹۸) این بوده که عزت نفس بالا، مانعی در برابر فشار روانی و تجارب شکست است. مشابه این نظر، تیلور[۲۰] و براون (۱۹۸۸) بیان نمودهاند که دیدگاهی مثبت درباره خود، شادی و سلامت روانی کلی برای شخص به ارمغان میآورد. فرض نظریه مدیریت وحشت (گرینبرگ، سولومون[۲۱]، سازنسکی[۲۲]، روزنبلت[۲۳]، بورلینگ[۲۴] و همکاران، ۱۹۹۲)، برآن است که عزت نفس بالا کمکی در جهت سازگاری با تهدیدهای وجودی به افراد میکند. در کل، سطح عزت نفس متوسط یا بالا، پیشنیاز عملکرد سالم بوده و تعجبی ندارد که ترجیح اکثریت مردم، مثبت نشان دادن خود (عزت نفس متوسط و بالا) باشد (تیلور و براون، ۱۹۸۸).
برخی از افراد علاقه به پذیرفته شدن از جانب دیگران دارند، در پذیرفتن احساسات منفی مرتبط با خود بیتمایل هستند. این افراد ترس از این را دارند که به دلیل وانمود مثبت خود از سوی دیگران، طرد شوند. پژوهشگران قدیمی، ترکیب عزت نفس آشکار بالا و ضمنی پایین را عزت نفس بالای دفاعی نامیدهاند (اشنایدر[۲۵]، تورکات[۲۶]، ۱۹۷۵؛ هورنای، ۱۹۵۰؛ به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱) که فرض بر آن است که عزت نفس بالای دفاعی، تلاشهای زیاد در جهت تحلیل بردن اطلاعات تهدیدکننده خود میباشد (اشنایدر، تورکات، ۱۹۷۵). عزت نفس پایین با پدیدههایی چون افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، سوء مصرف دارو و الکل و ناخشنودی کلی در ارتباطات است (بائومیستر، هیترتون[۲۷] و تاس، ۱۹۹۳).
اثرات مولفهٔ ناآگاهانه عزت نفس، عزت نفس ضمنی نامیده میشود. بیشتر پژوهشها بر روی عزت نفس، متمرکز بر خود ارزیابیهای آشکار (در نظر گرفتن آگاهانه و نسبتاً کنترل شده) است، با این حال در طول چند سال اخیر، پژوهشهای بسیاری متمرکز بر عزت نفس ضمنی (ناآگاهانه، فراتر از یادگیری و خودکار) شدهاند (بکاس و همکاران، ۲۰۰۴؛ دیجکسترهوویس، ۲۰۰۴).
اعتقاد بر اینست که عقاید ضمنی افراد در مورد خود، در مقایسه با عقاید آشکار، زودتر ایجاد شده و عزت نفس ضمنی در مقایسه با عزت نفس آشکار، بسیار آهستهتر تغییر مییابد (هتز و همکاران، ۱۹۹۹؛ به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱). عقیده وجود احساسات ارزشمندی خودناآگاهانه، جدید نیست (فروید، ۱۹۵۷). با این حال با ورود روشهایی کامپیوتری توجه واقعی به این موضوع آغاز شده است (فارنهام و همکاران، ۱۹۹۹). در واقع شواهد حمایتکننده از وجود عزت نفس ضمنی رو به افزایش بوده که مهمترین مسئله، تمایز و تشخیص بین عزت نفس ضمنی از آشکار در این پژوهشهاست. اسپالدینگ و هاردین (۱۹۹۹، به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱) تفاوتهای فردی در عزت نفس ضمنی و آشکار را در مورد سنجش و آزمون قرار دادهاند. نتایج پژوهش آنها، حاکی از آن بود، از آنجاییکه عزت نفس ضمنی پیشبینی کننده اضطراب غیر کلامی افراد است، عزت نفس آشکار، اضطراب خود گزارشی آنها را پیشبینی کرد. هتز و همکاران (۱۹۹۱) تفاوتهای فردی در عزت نفس ضمنی و آشکار را برای آزمون تاثیرگذاری هویت فرهنگی بر روی هر کدام از آنها اندازهگیری کردند. نتایج آنها نشان داد که عزت نفس ضمنی با اجتماعی شدن فرهنگی قبلی آزمودنیها و عزت نفس آشکار با بافت فرهنگی کنونی آنها تحت تاثیر قرار گرفته است. در پژوهشهای دیگری کول[۲۸]، دیجکسترهوویس و وننیپنبرگ[۲۹] (۲۰۰۱) رابطهٔ بین عزت نفس ضمنی و خودکاری را آزمون کرده و گزارش کردند که افراد، حروف تشکیل دهنده اسم خود را نسبت به دیگر حروف و مثبتتر ارزیابی کرده که بیانکننده وجود نوعی سوگیری مثبت نگری کلی در عزت نفس ضمنی است. اپستین[۳۰] و مورلینگ[۳۱] (۱۹۹۵، به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱) دو سیستم روانشناختی جداگانه برای افراد متصور شدهاند. سیستمی که شناختی یا منطقی، بر پایه اصول منطقی و زبانی بوده و در سطح آگاهانه عمل میکند و عزت نفس آشکار در این سیستم قرار گرفته و منعکس کننده احساسات خود ارزشی آگاهانه بوده که با بهره گرفتن از مقیاسهای عزت نفس استاندارد همچون مقیاس روزنبرگ سنجیده میشود. سیستم دیگر تجربی نامیده میشود که در سطح ناآگاهانه عمل کرده و بخش بزرگی از آن با تجارب هیجانی مهم، هدایت شده و عزت نفس ضمنی در این سیستم تجربی جای داشته و منعکس کننده احساسات خود ارزشی ناآگاهانه، اما تاثیرگذار بر افکار، هیجانات و رفتارهای افراد است. در نتیجه نمیتوان، عزت نفس ضمنی را با پرسش مستقیم از افراد درباره احساس خود سنجید و مقیاسهای ضمنی ابزار مناسبی خواهند بود.
[۱]Sedikides
[۲]Gregg
[۳]Swann
[۴]Chang- Schneider
[۵]Mc Clarty
[۶]Rosenberg
[۷]Santrock
[۸]Baron
[۹]Beren
[۱۰]Nursecamp
[۱۱]Rogers
[۱۲]Zeigler-Hill
[۱۳]Jordan
[۱۴]Tice
[۱۵]Baumeister
[۱۶]Tangney
[۱۷]Dearing
[۱۸]Wildschut
[۱۹]Baden
[۲۰]Taylor
[۲۱]Solomon
[۲۲]Pyszezynski
[۲۳]Rosenblatt
[۲۴]Burling