حمایت از نوجوان
عزت نفس نوجوان
القا کردن به نوجوان
اعمال فشار به نوجوان
شکل ۱ – مدل تعاملی نوع کنترل نوجوان با عزت نفس وی
۱۱-۶-۲ ابعاد عزت نفس
به منطور تعامل بیشتر در مقوله ی عزت نفس ، بحث و بررسی ابعاد مختلف آن مفید به نظر میرسد . از ابعاد عزت نفس می توان به عزت نفس عمومی ، تحصیلی ، جسمانی ، خانوادگی و اجتماعی نام برد .
عزت نفس عمومی :
این عزت نفس عبارت است از یک احساس عمومی ارزش شخص از خودش که این احساس تحت تاثیر ابعاد دیگر عزت نفس یعنی عزت نفس تحصیلی ، بدنی ، خانوادگی و اجتماعی قرار میگیرد . سیستم نگرشی کودک در سالهای پیش کلامی آغاز می شود . شکل کلی احساس ارزشمندی تابع مراحل رشد است . بدین ترتیب عزت نفس هرکس را باید با عزت نفس کلی مقایسه نمود(هارلند [۶۰]و همکاران، ۲۰۰۲).
عزت نفس تحصیلی :
عزت نفس تحصیلی عبارت است از یک احساس و ارزیابی به پیشرفت و توانایی تحصیلی از خودش در ارتباط با برآورده ساختن که والدین ، مدرسه و معلمان از او دارند که اگر بخوبی از عهده این کار برآید دارای عزت نفس تحصیلی مثبت و مفید میباشد . البته این امر صرفا یک ارزیابی از توانایی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی نیست و براحتی نمی توان جایگاه تحصیلی یک فرد را مشخص کرد مگر اینکه فاصله ی او با دیگران را محاسبه نمود .
عزت نفس جسمانی :
عزت نفس جسمانی عبارت است از احساس و ارزشی که شخص از تواناییهای جسمانی خود دارد که عواملی از جمله ظواهر جسمانی و تواناییهای بدنی و ورزیدگی که در ورزش ها اشخاص از خود نشان میدهند در این احساس تاثیر دارند . جذابیت فیزیکی رابطه ی مثبتی با عزت نفس دارد .( پوپ و همکاران ، ۱۹۸۹ به نقل از همتی(۱۳۸۳).
عزت نفس خانوادگی :
عزت نفس خانوادگی عبارت است از احساس و ارزشی که هر شخص به عنوان یکی از اعضای خانواده نسبت به خود دارد . اگر کودک از محبت والدین و سایر اعضای خانواده برخوردار باشد و آن ها برای او ارزش قائل باشند کودک از خود برداشتی مثبت در رابطه با خانواده خواهند داشت .
عزت نفس اجتماعی :
عزت نفس اجتماعی عبارت است از احساس و ارزشی که یک شخص در ارتباط با دیگران از نظر تعامل اجتماعی دارد به این صورت که آیا نظر او برای دیگران ارزش دارد و یا آیا دیگران برای او ارزشی قائل هستند ؟ آیا از هم نشینی او لذت میبرند ؟ اگر شخص در موارد ذکر شده موفقیت داشته باشد دارای عزت نفس اجتماعی است .
انسان از بدو تولد تا واپسین لحظات حیات برای تامین احتیاجاتش به راهنمایی و حمایت دیگران نیاز دارد کودک نخستین تجارب حمایت اجتماعی خود را در کانون خانواده کسب میکند . نحوه ی برخورد ، پذیرش ، دوست داشتن و مساعدت با کودک وی را برای ایفای نقش های اجتماعی و برطرف ساختن نیازهایش یاری میدهد.
۱۲-۶-۲ شیوه های تربیتی عزت نقس
پایه های عزت نفس بالا یا پایین در همان اوایل زندگی شکل می گشرد . بنابرین روان شناسان توجه شان را معطوف به نقش شیوه های تربیتی در رشد عزت نفس کردهاند .در حقیقت شواهد موجود حاکی از آن است که دخالت ، پذیرش ، حمایت و محدودیت های مشخص شده از جانب والدین در عزت نفس کودکان تاثیر میگذارد( ریون[۶۱] ، ۱۹۹۷ ). کوپر اسمیت ( ۱۹۶۷ ) شیوه های تربیتی مادران پسران دارای عزت نفس بالا و پایین را مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که مادرانی که دارای پسران با عزت نفس بالا هستند دارای ویژگی های زیر میباشد:۱- محبت و عاطفه بیشتری به بچه هایشان ابراز می دارند.۲- علاقه ی بیشتری به فعالیت های کودکانشان دارند.۳-کودکانشان را بیشتر میپذیرند. ۴- روش های انضباطی پایداری را به کار میبرند.۵- خودشان عزت نفس بالاتری دارند . در نتیجه به نظر میرسد که علاقه ی مادران به کودکانشان قویترین ارتباط را با رشد عزت نفس دارد .( وایتن [۶۲]، لوید[۶۳] ، ۱۹۹۷ به نقل ازمشهدی(۱۳۸۹).
۷-۲ تعریف رضایت از زندگی
راهبردهای جدید سازمان بهداشت جهانی[۶۴]، بیان میکند که کانون و تمرکز مطالعات، باید چشم انداز سلانتی را مد نظر قرار دهد. صبقه بندی بینالمللی عملکرد، از طبقه بندی بیمادی ها فاصله گرفته و به سمت طبقه بندی مؤلفه های سلامتی حرکت کردهاست(سازمان بهداشت جهانی،۲۰۰۱). مطابق با این دیدگاه، هرف پژوهش در بهزیستی ذهنی، مطالعه و درک چیزهایی است که باعث می شود افراد نسبت به ارزشها و استانداردهای خود، احساس خوبی داشته باشند. در واقع هدف نهایی روانشناسی بهبود کیفیت زندگی بشر است.(اشترنبرگ[۶۵]، ۲۰۰۱). بنابرین در تحقیقات روانشناختی در چند دهه ی اخیر، با ظهور روانشناسی مثبت، تغییرات بسیاری صورت گرفته و علاقه به تحقیق در این حیطه افزایش یافته است(پترسون و سلیگمن[۶۶]، ۲۰۰۴). این شاخه جدید از روانشناسی، اساسا به مطالعه ی علمی نیرومندی ها، شادکامی و بهزیستی ذهنی انسان می پردازد. بهزیستی ذهنی یکی از حوزه های مهم روانشناسی مثبت گرا است که با هدف نهایی روانشناسی، ارتباط بالایی دارد و میتواند در کمک به بهبود زندگی افراد، مورد استفاده قرار گیرد. بهزیستی ذهنی شاخه ای از علوم رفتاری است که در آن، نوع قضاوت افراد از زندگی شان مورد مطالعه قرار میگیرد. بهزیستی ذهنی، تعریفی است که فرد از یک زندگی خوب دارد و در واقع اشاره به شادکامی دارد. افرادی که احساس بهزیستی ذهنی بالایی دارند، لذت و خوشی زیاد و ناراحتی کمی دارند و از زندگی شان احساس رضایت میکنند(داینر،۲۰۰۰). بهزیستی ذهنی شانل دو مؤلفه ی جداگانه است؛ مؤلفه نخست، مؤلفه ی عاطفی است که خود به عواطف مثبت و منفی تقسیم می شود و مؤلفه ی دوم، مؤلفه ی شناختی است که معمولا به رضایت از زندگی اشاره دارد(پاوت [۶۷]و داینر،۱۹۹۳). رضایت از زندگی یک فرایند داوری است که افراد، کیفیت زندگی خود را بر اساس ملاک های منحصر به فرد خود ارزیابی میکنند. رضایت از زندگی یک صفت پایدار و عینی نیست بلکه به تغییرات موقعیتی، حساس بوده و بر اساس برداشت و دیدگاه خود افراد در نظر گرفته می شود. مؤلفه ی اول سلامت ذهن که اندروز و ویتنی ( ۱۹۷۶ ) به آن پی بردند ، رضایت از زندگی است . این مؤلفه، ارزیابی قضاوتی – شناختی از زندگی شخص میباشد . ذکر این نکته مهم است که قضاوت درمورد چگونگی رضایت هر فرد از زندگی ، بستگی به ملاک های خاص همان فرد دارد که از خارج به او تحمیل نشده است و به همین دلیل جزءملاک های سلامت روانی است. بنابرین محقق نمی تواند ملاک هایی را برای رضایت از زندگی تعیین کرده و بر اساس آن رضایت از زندگی را تعریف کند، زیرا تفاوت های هر فرد، احتمالا مستقل از دیگران است و هر فرد برای قضاوت در مورد زندگی خود ، ملاک های خویش را دارد( دینر ، ۱۹۵۴ ). در سال ۱۳۸۸ ابوالقاسمی و تکالو به بررسی ارتباط تاب آوری روان شناختی و استرس ادراک شده با رضایت از زندگی در دانش آموزان دارای سابقه ی مردودی پرداختند . نتیجه بیانگر این بود که افزایش تاب آوری با کاهش استرس و رضایت از زندگی مشترک همراه است. در سال ۱۳۸۶ هم سامانی و همکاران به بررسی تاثیر مهارت های اجتماعی بر روی سلامت روانی و رضایت مندی از زندگی پرداختند . نتایج حاکی از این بود که مهارت های اجتماعی به واسطه با افزایش سطح سلامت روان رضایت مندی از زندگی را در پی دارد.