۱- عوامل شخصی
بوم شناسان معتقدند که ویژگیهای شخصی با خشونت رابطه دارند . تحلیل یافته های بیانگر آن است که رفتارهای پرخاشگرانه در دوران بچگی به صورت منظم خشونت در سنین بالاتر در میان پسران را پیش بینی کرده است . ولی این امر برای دختران ثبات کمتری داشته است . همچنین درگیر شدن در دیگر رفتارهای ضد اجتماعی از قبیل مصرف مواد مخدر ، سرقت ، تخریب اموال دیگران و شکست در کارها با خشونت رابطه مستقیم دارند و باعث بروز رفتارهای پرخاشگرانه می شوند .
۲- عوامل خانوادگی
خانواده پایه بنیادین جامعه و نهادی است که به اعضای خود احساس امنیت و آرامش می دهد و طی هزاران سال پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگیهای فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسلهای بعدی بوده و قرار است که باشد ؛ اما آمارها نشان می دهند که افراد از منزل ، ضرب و شتم و اضطراب در خانواده باعث بوجود آمدن اختلالات روانی و شخصیتی در افراد می شود و در نهایت منجر به خشونت می گردد . تحقیقات نشان داده اند که درگیر والدین یا سرپرستان با هم گرایش فرد نسبت به درگیر شدن در رفتارهای خشونت آمیز را افزایش داده است . فقدان تعامل مطلوب و مناسب والدین – فرزند ، نظارت والدین بر فرزندان ، اعمال تربیتی و انضباطی و خشک و خشن والدین می تواند به بزهکاری جوانان منجر می شود . بد رفتاری با بچه ها و بی توجهی به آنها به عنوان عوامل خطر زای دیگر در سطح خانواده در نظر گرفته شده است که احتمال خشونت آنها را افزایش می دهد . شواهد نشان داده است بچه هایی که مورد بد رفتاری فیزیکی یا بی توجهی واقع شده اند نسبت به افرادی که تحت چنین شرایطی نبوده اند ، احتمال بیشتری داشته است که در زمانهای بعدی مرتکب جرایم خشونت آمیز شوند. از طرف دیگر اعضای خانواده و به ویژه والدین یا سرپرستان می توانند با تأکید بر آموزش و حمایت و محبت نقش مهمی در محافظت جوانان از خشونت ایفا کنند. گفتگو و ارتباط عمیق بین والدین و فرزندان ، داشتن مرزهای آشکار در خانواده و اعمال تربیتی مستدل و قانع کننده می توانند از خشونت جوانان پیشگیری کنند ( ستوده ، سیف الهی ، ۱۳۸۶ : ۱۰۴ و ۱۰۵ ) .
۳- عوامل اجتماعی
پیچیده شدن جامعه ، تغییر در روابط پیدایش شهرهای بزرگ که در آن فرد تا اندازه ای هویت خود را از دست می دهد و موجب افزایش انحرافات در جامعه شده است . عوامل اجتماعی به عنوان مؤثرترین عناصر در بروز و پیدایش انحرافات در سطح اجتماع نقش اساسی دارند . بعضی از عوامل سطح اجتماعی که بر خطر جوانان برای ارتکاب خشونت مؤثر هستند شامل دسترسی به دارو و اسلحه ، بی سازمانی اجتماعی ، عدم دسترسی به فرصتهای باز آفرینی و آموزش برابر است . ترکیبی از سیاستهای دولت و قانون گذاری و پویایی های اجتماع دسترسی افراد محله به مواد مخدر و اسلحه را تحت تأثیر قرار می دهد . همچنین وجود باندهای جنایتکار ، خرید و فروش و توزیع اسلحه و مواد مخدر در محله افزایش می دهد . البته این عوامل خود با شرایط فعالیتهای اقتصادی – اجتماعی محله رابطه دارد . برای مثال فرصتهای محدود اقتصادی در یک اجتماع یا محله ممکن است به خرید و فروش مواد مخدر در سطح محله مشروعیت بخشد . بی سازمانی اجتماعی پیش بینی کننده دیگری برای فعالیتهای خشونت آمیز است ، این عامل شامل میزان بالای جرم ، فعالیتهای باندهای جنایتکار ، مساکن فقیر ، و پسرفت عمومی در اجتماع یا محله است . این نوع محلات معمولاً فاقد نهادهای مناسب و خدمات مطلوب برای جوانان است ، اجتماعات و محله ها می توانند فرصتهایی برای جوانان ایجاد کنند تا در فعالیتهایی شرکت کنند که قدرت مسئولیت پذیری آنها را افزایش دهد .چنین تجربیاتی به جوانان کمک می کند تا مهارتهای جدیدی را بدست آورده و اعتماد به نفس آنها را افزایش دهد . این شرایط خود احتمال خشونت را کاهش می دهد ( شیخی ، ۱۳۸۲ : ۹۰ و ۹۳ ) .
۴- عوامل محیطی
بر اساس مطالعات بدست آمده توسط کلیفورد[۱] ، بعضی از محیطها برای رشد و پرورش بهنجار اطفال مساعد نیست . مناطق فقیر نشین و غیر استاندارد چون زاغه ها نظیر آن موجب بروز بسیاری از انحرافات می گردند . در نقاط یاد شده به دنبال پایین بودن سطح زندگی و وجود زمینه های مختلف فقر ، امکان به انحراف کشاندن نوجوانان و جوانان به چشم می خورد در چنین جوامعی یا در چنین محیطهایی نشانه هایی از بی ثباتی مشاهده می شود . ضعف قوانین و نبودن ممنوعیتهای اجتماعی ، باعث بسیاری از مفاسد در جامعه می گردند ، که نه تنها در آن نقاط آثار نامطلوب بر جای می گذارند . بلکه نتایج و اثرات آن در سایر نقاط جامعه نیز منعکس می شود . عوامل محیطی نقش اساسی در گسترش فرهنگ خشونت در میانه گروه ویژه ای از مردم دارد . بعضی از عوامل که در این سطح با خشونت مرتبط هستند عبارتند از : فقر ، در معرض خشونت رسانه ها قرار گرفتن ، آزادی عمومی جوانان و … . محققان اثبات کرده اند جوانانی که در فقر زندگی می کنند و پایگاه اقتصادی – اجتماعی پایینی دارند احتمال بیشتری دارد که درگیر رفتارهای خشونت آمیز شوند . تحقیقات دیگر نشان داده است که در معرض خشونت رسانه ها قرار گرفتن به ویژه در دوران بچگی موجب رفتارهای پرخاشگرانه در فرد می شود . رسانه ها با نمایش فیلم و صحنه های پرخاشگرانه و خشونت آمیز ممکن است درک افراد از خشونت به عنوان یک رفتار هنجاری و معمولی و تقویت این ایده که خشونت یک استراتژی خوب و قابل قبول برای حل مشکلات است را تحت تأثیر قرار دهند . به علاوه وقتی که بزرگسالان نسبت به جوانان بی توجه و بی اعتنا شوند ، موجب می گردد که جوانان نیز در ایجاد یک رابطه اساسی و مهم با بزرگسالان در جامعه با مشکل مواجه شوند و این فقدان رابطه به نوبه خود موجب از خود بیگانگی فرد گردیده و در