در چارچوب رویکرد شناختی اجتماعی بندورا باورهای خودکارآمدی چنین تعریف شده است: برداشتهایی که فرد از توانایی های خویش در انجام یک تکلیف خاص دارد، به گونهای که تکلیف مورد نظر به صورت مفید و مؤثر انجام شود یا سطح اعتمادی که فرد بر توانایی خویش در اجرای برخی فعالیتها یا موفقیت در برخی عملکردها دارد (بندورا،۱۹۹۷).
|
بر اساس مدل خودکارآمدی برای اینکه شخص برای رسیدن به یک هدف تلاش کند یا با مشکلات مقابله کند باید سه شرط زیر را داشته باشد:
- شخص معتقد باشد که هدف قابل دستیابی است و با تلاش به هدفش میرسد.
- شخص معتقد باشد که مهارتهای لازم برای رسیدن به هدف را دارد.
- هدف باید ارزش تلاش کردن را داشته باشد (بندورا،۱۹۷۷).
خودکارآمدی همچنین یکی از ویژگیهای شخصیتی و باور درونی میباشد که بر طرز تفکر و چگونگی رویارویی با مشکلات سلامت هیجانی و در تصمیم گیری و مقابله با فشار روانی و افسردگی تأثیر میگذارد (بندورا و همکاران،۲۰۰۳).
در واقع کارآمدی شخصی عبارت است از اعتقاد فرد مبنی برآنکه می تواند جریانی از رفتار مورد انتظار در یک موقعیت را به طور موفقیتآمیزی انجام دهد و بنابراین کارآمدی شخصی به عنوان برآورد شخص از نتایج پیامدهای رفتاری تلقی میشود (محمدی،۱۳۸۳).
باورهای خودکارآمدی میتوانند تأثیرات مثبت و منفی بر روی سلامتی افراد داشته باشند، اگر شما باور داشته باشید که توانایی سازش با موقعیت را دارید، کمتر احساس تنیدگی در آن موقعیت میکنید، باور مثبت درمورد تواناییهای خود در ارتباط با بیماری و غلبه بر مشکلات همراه آن تأثیرات مثبتی بر سلامت داد (اعرابیان و همکاران،۱۹۸۳).
افراد دارای باورهای خودکارآمدی قویتر، در ارتباط با برطرف نمودن مشکلات روانی قادر به تغییر حالات روانی خود میباشند، که کسب این متغیر به باورها و تلاش افراد بستگی دارد. همچنین خودکارآمدی نقش میانجی در کاهش نشانه های افسردگی ایفا مینماید و اضطراب و افسردگی افراد بالغ را میتوان با افزایش و تقویت باورهای خودکارآمدی کاهش داد (کیم،۲۰۰۲؛ به نقل از اعرابیان،۱۳۸۳).
انتظار و نظریه اسناد، نظریه خودکارآمدی بندورا بر روی انتظار برای موفقی متمرکز است. هر چند، بندورا میان دو نوع از باورهای انتظار تمایز قایل بود. انتظارات پیامد، باورهاییاست که رفتارهای معین را به سمت نتایج معین هدایت خواهد کرد (مانند اعتقاد به این موضوع که تمرین عملکرد فرد را بهبود خواهد بخشید) و باورهایی در این مورد که فرد به طور مؤثر می تواند رفتارهای مورد نیاز برای ایجا نتایج را انجام دهد (من میتوانم تمرینات سختی برای برنده شدن در مسابقه بعدی انجام دهم) این دو نوع از باورهای انتظار متفاوتند زیرا افراد میتوانند باور کنند که یک رفتار معیین منج به یک نتیجه معیین خواهد شد (انتظار پیامد) اما ممکن است باور نداشته باشند که آنها میتوانند آن رفتار را انجام دهند. (فیسکر و همکاران،۲۰۰۲).
باورهای خودکارآمدی به صورت اتفاقی رخ نمیدهند. بندورا (۱۹۹۷) مطرح می کند که باور افراد درباره خودکارآمدی خویش، بخش عمدهای از «خودآگاهی » آنان را تشکیل می دهد و برای ایجاد و تغییر نظام باورهای خود کارآمدی چهار منبع مهم تشخیص داده است. این منابع شامل «تجارب تسلط یابی»، «تجربه جانشینی»، «قانع سازی اجتماعی» و «حالت های فیزیولوژیکی» می باشند.
باورهای خودکارآمدی افراد می تواند به وسیله چهار منبع تقویت و ایجاد شود:
- تجارب مستقیم: مؤثرترین روش تجارب مستقیم است. موفقیتهای افراد، باوری نیرومند در خودکارآمدی افراد ایجاد می کند، در حالی که شکستها آنها را ویران میسازند.
- باورهای جانشینی: که توسط الگوهای اجتماعی بدست میآید. دیدن افراد مشابه با کسب موفقیتهای آنها باعث تلاش و برانگیختگی آنان شده و تواناییهای لازم جهت تسلط بر موانع را یافته و موفق میشوند.
- اقناع کلامی: افرادی که به صورت شفاهی تشویق می شوند زمانی که تسلط کامل بر توانایی ها را دارند، باعث تلاش و تحمل بیشتر آنها میشود.
- داوری تواناییهای خود: خلق مثبت باعث افزایش خودکارآمدی شده و خلق محزون، معکوس عمل مینماید (بندورا،۱۹۹۷).
تعیینکنندههای خودکارآمدی:
باورهای خودکارآمدی به طور متناوب از طریق تعیین کنندههایی در رفتار انسان نقش اساسی ایفا می کنند. برخی از این تعیین کنندهها عبارتند از
انتخاب هدف:
خودکارآمدی به عنوان یک عامل تعیینکننده مهم انتخاب اهداف پرچالش و فعالیتهای دشوار فردی عملمی کند. یک فرد معمولاً اهدافی را انتخاب می کند که در کسب موفقیت آمیز آنها، سطح معینی از توانایی را داشته باشد. بر این اساس، افراد از فعالیتهایی که توانایی انجام آنها را ندارند، اجتناب می کنند. این اجتناب به نوبه خود می تواند برای افراد در انجام فعالیتهای چالش برانگیز و میزان تقویت مثب بازخوردهای حاصل از آن محدودیت ایجاد نماید. افرادی که به کارآمدی خود باور دارند، اهداف چالش انگیز را انتخاب می کنند
و از تجارب تهدیدآمیز اجتناب مینمایند و افراد با کارآمدی پایین از رویارویی با تکالیف، وظایف واهداف مشکل پرهیز می کنند. افراد خودکارآمد بر اساس اهداف انتخابی، خود را موظف به تعیین معیارهای عملکرد کرده و پس از آن به مشاهده و قضاوت درباره نتایج عملکرد خود میپردازند و در صورت مشاهده ناهمخوانی بین سطوح واقعی و مطلوب عملکرد، آنان احساس نارضایتی کرده و این محرکی برای تعیین واصلاح عمل در آنان است. افراد از طریق انتخاب ها بر جریان زندگی شخصی و شغلی خود اثر میگذارند. آنان از موقعیت ها، فعالیتها و به طور کلی انتخابهایی که باور دارند بیش از حد توان آنهاست، اجتناب میکنند و آن دسته از فعالیتهایی را انتخاب مینمایند که باور دارند میتوانند از عهده آنها برآیند. افراد دارای احساس خودکارآمدی بالا، موقعیتها و اهدافی را انتخاب می کنند که ممکن است بتوانند انجام دهند ولی خارج از توان آنان نیست. باورهای خودکارآمدی در انتخابهای افراد همچون انتخاب رشته، حرفه و کلاسهای پیشرفته تأثیر دارد و نقش مهمی در آینده شغلی و شخصی فرد دارد (بندورا،۱۹۷۷).
ب) کسب نتایج یا پیامدهای مورد انتظار
خودکارآمدی همچنین نقش مؤثری در پیامدهای بالقوه مشوقها و بازدارندههای مورد انتظار دارد. پیامدهای قابل پیشبینی، عمدتاً به باورهای افراد در توانایی انجام فعالیتها در موقعیتهای مختلف وابسته است. افراد دارای کارآمدی بالا انتظار پیامدهای مطلوب از طریق عملکرد خوب را دارند ولی افراد دارای کارآمدی پایین، انتظار عملکرد ضعیفی را از خود دارند و در نهایت نتایج ضعیفی را به دست میآورند(بندورا،۱۹۷۷).
به نظر بندورا فعالیتهای بی شماری وجود دارد که اگر به خوبی انجام شوند، پیامدهای مطلوبی به دنبال دارند، ولی آن فعالیتها توسط افرادی که به تواناییهای خود در انجام موفقیت آمیز شک می کنند، پیگیر نمیشوند. بالعکس افراد با کارآمدی بالا، انتظار دارند با تلاشهای خود موفقیتهایی کسب کنند و با وجود پیامدهای منفی به آسانی منصرف نمیشوند. بنابراین، نظریه خودکارآمدی بیان می کند که باور فرد به تواناییهای خود، رفتارهای مورد نیاز برای کسب نتایج مثبت مورد انتظار را ایجاد می کند و موجب میشود که فرد برای به کارگیری رفتار خود تلاش های مضاعفی انجام دهد(بندورا،۱۹۷۷).
ج) اجرای اهداف
کارآمدی درک شده نه تنها در انتخاب اهداف بلکه بر اجرای آنها نیز اثر میگذارد. انجام یک تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمیدهد که رفتارهای مورد نیاز را به طور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشکلات، استقامت و پایداری داشته باشند. یک تصمیم گیری روانی به یک عمل روانی مشتق شده از باور کارآمدی بالا، نیاز دارد. شخص باید یک خودکرداری(عملکردی) را به یک خودعزمی اضافه کند، و گرنه، تصمیم گیرنده اندیشه و تفکر را به کار نگرفته است. باور به کارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شکل میدهد که آیا از فرصتها استفاده می کند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زندگی جلوگیری به عمل میآورد و وجود موانع و مشکلات را دشوارتر میسازد. افراد با خودکارآمدی بالا بر فرصتهای ارتقاء شغلی و غلبه بر موانع متمرکز میشوند، با ابتکار و پشتکار عنان کنترل بر محیط و محدودیتها را به دست میگیرند. همچنین افرادی که دچار خودشکی میشوند، بر موانع و محدودیتها کنترل کمی دارند و به آسانی تلاشهای خود را بیهوده میشمارند و از فرصتهای محیطی کمتر استفاده می کنند(بندورا،۱۹۹۷).
ه) میزان استقامت و پشتکار
خودکارآمدی درک شده در میزان استقامت، جدیت و پشتکار فرد در رسیدن به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر میگذارد. افراد کارآمد در مواجهه با رویدادهای دشوار، استقامت و پشتکار زیادی به خرج می دهند و از منابع مختلف فردی و محیطی بازخوردهای مثبت میگیرند که آن بازخوردها به نوبهخود به عنوان تقویت کننده یا قدرت دهنده به خودکارآمدی عمل می کنند.
برعکس، افراد با خودکارآمدی پایین، و یا افرادی که در کسب نتایج مورد انتظار تلاش نمیکنند، بازخوردهایی که نشانگر عدم توانمندی آنان در انجام وظایف است، دریافت می کنند (بندورا،۱۹۹۷).
ی) استرس و فشار روانی
خودکارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر میگذارد. افراد با کارآمدی بالا در