علاوه بر این دو راهبرد ، روش های مقابله ای دیگری نیز همچون رویکرد تکلیف محور، آرامش آموزی، والایش تنیدگی از طریق کار، تفریح و فعایت فیزیکی، افزایش علایق اجتماعی، باز ارزیابی مثبت و جستجوی حمایت اجتماعی وجود دارند. در رویکرد تکلیف محور، افراد اقداماتی مستقیم در جهت حذف منبع استرس به عمل می آورند مانند زوجی که برای حل مشکلات زناشویی خود به مشاور مراجعه می کنند. در چنین صورتی استرس می تواند فرصتی برای رشد فراهم کند. چراکه چنین فردی معتقد است که رفتار او نتیجه موقعیت فشار زا را تغییر می دهد در نتیجه کمتر به نشانه های بیماری دچار می شود (رایس، ترجمه مهشید فرغان ، ۱۳۸۷).گرچه ارزش هر یک از اشکال کنار آمدن، بستگی به بافتی دارد که در آن مورد استفاده قرار می گیرند، معمولا روش حل مساله شکل مناسب تری برای کنار آمدن است تا روش فرار-اجتناب (پروین و جان، ترجمه جوادی و کدیور، ۱۳۸۲).
با توجه به مطالبی که اشاره شد، برای مقابله با موقعیت های تنش زا به دو شکل کلی می توان عمل نمود. اولین راه معطوف کردن توجه به موقعیت و مشکلی که پیش آمده و تلاش برای تغییر آن است. این روش، مقابله مساله مدار نام دارد. این روش شامل تعریف مساله، یافتن راه حل های مختلف، سبک سنگین کردن راه حل ها به لحاظ سود و زیان و انتخاب و به کار بستن راه حل انتخابی می باشد. البته تدابیر حل مساله می تواند به جای این که متوجه تغییر در محیط باشد متوجه تغییر در خود شخص باشد مانند آموختن مهارت های تازه و تغییر در اهدف. روش دیگر، تسکین هیجان های ناشی از موقعیت تنش زا است حتی وقتی نتوان آن موقعیت را تغییر داد که روش مقابله هیجان مدار نام دارد. انسان ها برای جلوگیری از فرسودگی ناشی از هیجان های منفی یا مواجهه با مساله های لاینحل که منجر به درگیر نشدن با جریان های عملی مساله می شود، به شیوه های هیجان مدار برای مقابله دست می زنند. این شیوه ها به دو دسته رفتاری و شناختی تقسیم می شوند (موس، ۱۹۸۸، به نقل از اتکینسون و همکاران، ترجمه براهنی و همکاران، ۱۳۸۵). تدابیر رفتاری مانند فعالیت های فیزیکی و ورزشی، مصرف الکل، خالی کردن خشم بر سر دیگران و درخواست حمایت عاطفی دوستان برای دور نگه داشتن ذهن از مساله. تدابیر شناختی همچون نیندیشیدن موقتی به مساله، کم کردن تهدید موجود از طریق تغییر معنای موقعیت. البته اغلب مردم در مقابله با تنش ها معمولا هر دو روش را به کار می برند. ضمن این که انتظار می رود بعضی تدابیر رفتاری و شناختی انطباقی باشند و بعضی غیر انطباقی. از جمله درخواست حمایت اجتماعی یکی از تدابیری است که سازگاری هیجانی و جسمانی با تنش را تسهیل می کند اما در کسانی که در شبکه ارتباط اجتماعی خود تعارض های کمتری داشته باشند (لازاروس و فلکمن، ۱۹۸۴، به نقل همان منبع).
۲-۲-۱-۳. نظریه میشن بام درباره آموزش ایمن سازی مقابل استرس
اگرچه لازاروس شیوه هایی را برای کاهش فشار روانی به وجود نیاورد، میشن بام(۱۹۹۶) شیوه ای را به نام آموزش مایه کوبی علیه فشار روانی را بر اساس دیدگاه شناختی به وجود آورد او در تایید نظر لازاروس معتقد است که فشار روانی را باید از دیدگاه شناختی نگریست، به این معنا که فشار روانی مستلزم ارزیابی شناختی است و افرادی که تحت فشار روانی قرار می گیرند اغلب دارای افکار تحریف شده و آکنده از سرخوردگی هستند. به علاوه این شناخت ها و رفتارهایی که به دنبال این شناخت ها خواهند آمد، دارای یک جز درونی خود تاییدی نیز هستند و در نهایت باعث یادآوری رویدادها با یک سوگیری منفی می شود. او معتقد است در کمک به افراد برای کنار آمدن با فشار روانی، در مرحله اول بایستی ماهیت شناختی فشار روانی و به دنبال آن شیوه های تغییر در شناخت های معیوب و کنار آمدن با فشار روانی را به آنها آموزش داد. از جمله روش های کنار آمدن با فشار، تنش زدایی و از جمله راهبردهای شناختی دوباره سازمان دهی مساله، آموزش راهبردهای شناسایی، تشخیص و حل مساله و ارزشیابی جنبه های مثبت و منفی راه حل های مختلف را می توان نام برد. به طور خلاصه در این شیوه فرد ابتدا به طور ذهنی موقعیت های فشار زای مختلف و مهارت های کنار آمدن را به کار می برد و سپس این شیوه ها را به طور عملی در موقعیت های واقعی مورد استفاده قرار می دهد (به نقل از پروین و جان، ترجمه جوادی و کدیور، ۱۳۸۲). میشن بام معتقد است با این شیوه، افراد صاحب مهارت های مقابله ای جدیدی می شوند و می توانند از راهبردهای قبلی خود به نحو احسن استفاده کنند. این آموزش با هدف مقابله با عوامل فشارزای روانی در آخرین فهرست درمان های دارای اعتبار تجربی درج شده است (چمبلس و همکاران، ۱۹۹۸، به نقل از فیرس و ترال، ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۶). با توجه به آنچه اشاره شد آموزش مایه کوبی علیه استرس سه مرحله کلی را شامل می شود. دوره مفهوم بندی که به افراد می آموزد چگونه تفکر و ارزیابی منجر به استرس، هیجان ها و رفتارهای نامناسب می شوند و چگونه باید استرس های بالقوه را شناسایی و با آنها مقابه کرد. در دوره مهارت آموزی، افراد مهارت های مقابله ای مانند خود-تنظیمی هیجان ها، باز سازی شناختی و استفاده از نظام های حمایتی را تمرین می کنند و در دوره کاربرد آنها را به کار می برند ( فیرس و ترال، ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۶).