تاریخچه مطالعات نشان می دهد، روش های تدریس هم در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و هم در ایجاد انگیزه و رضایت خاطر، پرورش شخصیت، رشد خلاقیت آنان موثر است. وظیفه معلمان در فرآیند تدریس تنها انتقال واقعیتهای علمی به دانش آموزان نیست، بلکه باید موقعیت و شرایط مطلوب یادگیری را فراهم نمایند و چگونه اندیشیدن و چگونه آموختن را به شاگردان بیاموزند. یعنی کار معلم نه تنها انتقال دانش، بلکه پرورش توان تفکر منطقی و پرورش شخصیت سالم است و معلمان موفق برای شاگردان خود تنها عرضه کننده مطالب تخصصی نیستند، بلکه به شاگردان خود مطالب شناختی و اجتماعی و نحوهی استفاده موثر از آن ها را می آموزند. در آموزش و پرورش نقش نیروی انسانی به خصوص معلم از مهمترین عوامل موثر در رشد و توسعه کیفی و محتوایی تربیت به شمار میآید .( معیری، ۱۳۷۱، ص ۹۸ ).
معلمان سربازان خط اول جبهه تربیت قرار گرفتهاند و ضرورت دارد که با مدرنترین سلاح های علمی روز یعنی روش های مختلف نوین و فعال تدریس آشنا باشند و بدانند در کدامین موقعیت آموزشی از کدامین روش استفاده نمایند.
تدریس امر ساده ای نیست. معلم در تدریس با متغیرهای متفاوتی سر و کار دارد. او سعی می کند با دستکاری و کنترل متغیرهای مختلف، وضعیتی به وجود آورد که یادگیری حاصل شود. شناخت و کنترل همهی متغیرهای دخیل کار آسانی نیست و شاید بتوان گفت غیر ممکن است. بدون شک، در ایجاد محیط یادگیری عواملی همچون ویژگیهای معلم و شاگرد، ساخت نظام آموزشی، محتوای آموزشی و دهها متغیر دیگر می تواند موثر باشد. معلم نمیتواند همهی متغیرهای دخیل را تحت کنترل قرار دهد، اما شناختن چنین عواملی او را قادر خواهد ساخت تا در تنظیم فعالیتهای تدریس، تصمیمی آگاهانه بگیرد . اگر معلم از نظریه های تدریس– یادگیری شناخت دقیق و علمی داشته باشد، قویتر و دقیقتر می تواند در ایجاد وضعیت مطلوب یادگیری فعالیت کند. یکی از عوامل مهم و موثر در تدریس موفق ویژگی های شخصیتی و علمی معلم است.
در فرایند تدریس، تنها تجارب و دیدگاههای علمی معلم نیست که موثر واقع میشود، بلکه کل شخصیت اوست که در ایجاد شرایط یادگیری و تغییر و تحول شاگرد تاثیر می گذارد. دیدگاه معلم و فلسفهای که به آن اعتقاد دارد، در چگونگی کار او تاثیر شدیدی میگذارد، به طوری که او را از قالب شخصی که فقط در تدریس مهارت دارد، خارج می کند و به صورت انسان اندیشمندی در میآورد که مسئولیت بزرگ تربیت انسآن ها بر عهده اوست.
الف)ویژگی های شخصیتی معلم و نقش آن در فرایند تدریس
– معلمان شاگرد نگر: این گروه از معلمان، شاگردان را هستهی مرکزی فعالیت خود قرار میدهند و آنان را محور اصلی فعالیتهای آموزشی میدانند. آنان فعالیت و رشد همه جانبهی شاگردان را در نظر میگیرند و مواد درسی و انتقال دانش را برای پرورش آن ها به کار میبرند. این گروه به طور کلی، به پرورش استعداد شاگردان شوق فراوان دارند. البته نباید تصور کرد که معلمانی که در این گروه جای نمیگیرند، هیچ توجهی به شاگردان ندارند. بلکه معلمان شاگردنگر، بیش تر از دیگران، شاگردان را در نظر میگیرند و رفتارشان نسبت به شاگردان به گونهای است که توجه هر مشاهدهکنندهای را در نخستین برخورد به خود جلب میکنند. معلمان شاگرد نگر را میتوان به دو دسته کوچکتر «شاگرد نگر فردی »و «شاگرد نگر جمعی » تقسیم کرد(شعبانی،۱۳۸۴).
شاگرد نگر فردی به ویژگیهای فردی شاگردان، بیش تر توجه دارد و یکایک آنان را شناسایی و با هر کدام مطابق خصوصیات فردیاش رفتار میکند. در حالیکه شاگرد نگر جمعی بیش تر به جمع شاگردان و پرورش جمعی آن ها توجه دارد. این گروه از معلمان با بهره گرفتن از روانشناسی پرورشی و روانشناسی نوجوانی در جهت تربیت و پیشرفت کلی همه شاگردان تلاش می کنند. رفتار این معلمان نسبت به رفتار معلمان شاگردنگر فردی رسمیتر است. این دسته از معلمان چندان به عواطف و درخواستهای شاگردان توجه ندارند)شعبانی،۱۳۸۴).
– معلمان درس نگر : معلمان درس نگر بیش تر به درس اهمیت میدهند تا پرورش شاگرد. تمام کوشش آن ها بر این است که به هر طریقی که شد، درس را به شاگرد انتقال دهند. گروه درسنگر، به شاگردان و تفاوتهای فردی آن ها توجه ندارند، یا آن را چندان مهم تلقی نمیکنند. به نظر این گروه، شاگردان موظفاند که درس را به طور کامل یاد بگیرند و به معلم ارائه دهند. به اعتقاد افراد این گروه، حقایق علمی، شاگردان را برای زندگی اجتماعی آماده میسازند و به همین دلیل، کسب دانش در درجه اول اهمیت قرار دارد. گروه درس نگر را نیز میتوان به دو گروه کوچکتر «درس نگر علمی» و «درس نگر فلسفی» تقسیم کرد)شعبانی،۱۳۸۴).
گروه درس نگر علمی بیش تر به رشتههای علمی علاقهمند هستند و میکوشند تا از این نظر دانش خود را روزبهروز گسترش دهند. چنین تاثیری معمولا تعلیمی است نه تربیتی، ولی به طور غیر مستقیم شاهد تاثیر تربیتی هم هستیم. اگرچه علاقه این گروه از معلمان بیش تر به رشتههای علمی و مواد درسی است تا شاگردان، دلبستگی آن ها به علم باعث میشود که گاهی شاگردان با علاقه فراوان در کلاس درسشان حاضر شوند. .
گروه درسنگر فلسفی با اینکه به درس بیش تر از شاگردان توجه دارند، اما چون اغلب به مسائل کلی و اجتماعی میپردازند، کلاسشان گیراست. شاگردان نسبت به این معلمان گرایش بیش تری دارند. این گروه از معلمان، با شخصیت بارزی که دارند، به عنوان سرمشق و انسان آرمانی مورد توجه شاگردان واقع میشوند. چنین معلمانی به فردیت شاگردان توجه نمیکنند و به روش تدریس هم اعتنایی ندارند، اما به علت آرمانگرایی خاص و شخصیت بارز و نافذی که دارند، شاگردان جذب آن ها میشوند. و گاه تمام رفتار و عقاید معلمان خود را مو به مو اجرا میکنند و هیچ گونه ابتکار و نوآوری از خود نشان نمیدهند )شعبانی،۱۳۸۴).
ب)تاثیر شخصیت و رفتار معلم در فرایند تدریس
در فرایند تدریس، رفتار و کردار معلم از اهمیت خاصی برخوردار است. برای شاگردان، عمل و رفتار معلم معیار مناسبی است برای ارزشیابی مطالب،گفته ها و رهنمود های او. بنابراین، معلم در رفتار و اعمالاش باید آنقدر بزرگوار باشد که نمونه و الگوی شاگردان قرار گیرد. شاگردان را آزاده بار بیاورد و به آنان بیاموزد که انسانیت قابل تحقق است و خود نیز نمونهی تحقق یافتهی انسانیت باشد (سند ملی وزارت آموزش و پرورش، ص۱۲).
ج)تاثیر شخصیت علمی معلم بر فرایند تدریس
تسلط بر محتوای درس، از ویژگیهای معلم است، با وجود اینکه دامنهی علوم حتی در یک رشته خاص بسیار وسیع و گسترده شده است و کم تر کسی میتواند به همهی آن ها دست یابد، لازم است که معلم حداقل بر مطالبی که تدریس میکند، مسلط باشد. آموزش و پرورش هر جامعه، با توجه به تاریخ و فرهنگ آن جامعه شکل خاصی به خود میگیرد.
معلم آگاه و مسلط باید با تاکید بر آن فرهنگ خاص و با توجه به شرایط تاریخی جامعه کوشش کند تا شاگردان را با ارزش های والای جامعه پیشرفته و انسانی آشنا کند.
معلم علاوه بر داشتن محتوای غنی علمی، باید از فنون و مهارت های آموزشی آگاه باشد. او باید هدفهای آموزش و پرورش را بشناسد و با این شناخت به فعالیتهای آموزش خود جهت بدهد و با برنامهریزی و طراحی آموزشی نیز آشنا باشد.
معلم باید در زندگی اجتماعی نیز راهنمای شاگردان باشد. راهنمایی معلمان سبب میشود که زندگی واقعی در نظر شاگردان معنی پیدا کند.
معلم چه شاگرد نگر باشد چه درس نگر، ممکن است در رفتار خود با شاگردان رفاقتطلب یا اقتدارطلب باشد. اما در حالت کلی باید میانهروی را نیز مدنظر داشته باشد تا دچار مشکل نشود.
عوامل موثر بر تدریس و از جمله عامل شخصیت رفتاری و علمی معلم از مباحث بسیار مهم در علوم تربیتی و روانشناسی، مهارت های آموزشی، فنون تدریس و حتی علوم اجتماعی است.
۲-۳-۱ الگو های تدریس
تدریس بخشی از آموزش است و به آن قسمت از فعالیتهای آموزشی که با حضور معلم در کلاس درس اتفاق می افتد، اطلاق می شود. چهار ویژگی خاص در تعریف تدریس وجود دارد که عبارتاند از :
– وجود تعامل بین معلم و دانش آموزان؛
– فعالیت بر اساس اهداف معین و از پیش تعیین شده؛
– طراحی منظم با توجه به موقعیت و امکانات؛
– ایجاد فرصت و تسهیل یادگیری.
بنابراین، به فعالیتهای پراکنده و یک جانبهی معلم که ممکن است تغییری هم در دانش آموزان ایجادکند، تدریس گفته نمی شود (شعبانی،۱۳۸۲). طی سالهای متمادی رویکردهای متفاوتی در تدریس ارائه شده اند. هر رویکرد را می توان به وسیله مبانی نظری، آثارآموزشی، ساختار و محیط یادگیری آن تجزیه و تحلیل و شناسایی کرد. صاحبنظران هر رویکرد را شامل چندین الگوی تدریس می دانند. الگو مفهومی وسیعتر از راهبرد و روش دارد. الگوی تدریس رویکردی وسیع و کلی به آموزش است. درحالی که راهبردها و روش های تدریس جنبه های خاصی را برای آموزش در بردارند. همچنین الگوهای تدریس ویژگیهای دیگری دارند که راهبرد و روش ها فاقد آن ها هستند. این ویژگیها عبارتاند از: داشتن مبانی نظری، داشتن دیدگاه و جهتگیری دربارهی آنچه دانش آموزان باید یاد بگیرند، چگونگی یادگیری و توصیه هایی دربارهی رفتار معلم به هنگام تدریس و ساختارکلاس به منظور ایجاد انواع یادگیری. بنا به تعریفی که جویس، ویل و شاورز به نقل از بهرنگی(۱۳۷۱) ارائه می دهند الگوی تدریس طرح یا نقشه ای است که میتوانیم برای تدوین تدریس رودررو در کلاسهای درس یا در حالت آموزش فردی به کار بریم. در یک تقسیم بندی کلی، الگوهای تدریس را به دو دسته «الگوی مکانیستیک» و «الگوی ارگانیستیک» تقسیم کردهاند. الگوی مکانیستیک الگوی بسیار قدیمی است. در این الگو معلم مرکز و نقطهی اتکا شاگردان است و همیشه به عنوان دریایی از معلومات در برابر آنان ظاهر می شود. به همین دلیل عده ای این الگو را «الگوی معلم مداری» نامیده اند. از ویژگیهای بارز یادگیری در این الگو، این است که شاگردان مطالب را طوطیوار میآموزند و زود هم فراموش می کنند، زیرا برای آن ها و معلمشان هدفی جز گذراندن امتحان وجود ندارد . در الگوی ارگانیستیک، توجه به شاگردان و تواناییهای او از اهمیت خاصی برخوردار است . مطابق این الگو، آدمی به عنوان یک موجود زنده ای در نظر گرفته می شود که ذاتاً فعال است. به همین دلیل، عده ای این الگو را «الگوی شاگرد مداری» نامیدهاند. زیرا در این الگو معلم همیشه به علل و چگونگی رفتار شاگردان توجه دارد. و هیچ گاه رفتار آنان را نادیده نمی گیرد و برنامه را در جهت فهم و درک آنان سوق میدهد .