از دیدگاه اسلامی سلامت روان شامل افزایش تواناییهای افراد و جامعه و قادرسازی آنها در دستیابی به اهداف مورد نظر میباشد. بهداشتروان به همه ما مربوط است، نه فقط به کسانی که از بیماری رنج میبرند. متأسفانه در بخش عظیمی از دنیا به بهداشتروان و بیماری روانی به اندازه سلامت جسمانی و بیماری جسمی اهمیت داده نمیشود و مورد بیتوجهی و غفلت واقع میشود (ضعیفی، ۱۳۸۹).
به طور کلی در سالهای اخیر مسأله «بهداشت روانی» خود را به عنوان یکی از دغدغههای اصلی افراد و سازمانهای مسئول امور بهداشتی در سراسر جهان و به ویژه سازمان جهانی بهداشت (WHO) مطرح نموده. تا آنجا که سال ۲۰۰۱ میلادی از سوی WHO به عنوان سال بهداشت روانی و با شعار «غفلت بس است، مراقبت کنیم» تعیین و معرفی گردیده است. از طرفی اهمیت ویژهای که سازمان جهانی بهداشت برای این مسأله قایل گردیده سبب شده تا «بهداشت روانی » و مقولات مرتبط با آن، به عنوان یکی از محورهای اساسی، مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران علوم بهداشتی قرار گرفته، آنان را وادار نماید، ضمن بهرهگیری از ابزارهای موجود در عرصه پژوهش، به سنجش وضعیت بهداشت روانی جوامع انسانی و ارائه راهکارهایی در جهت ارتقا و بهبود کیفیت سلامت روانی افراد جامعه بپردازند (گنجی ، ۱۳۸۵) .
مرز بین سلامت و اختلال روانی گاهی چنان با هم در میآمیزد که اطلاق سلامت یا بیماری به فرد مشکل به نظر میرسد.
به طور کلی فردی از نظر سلامت عمومی، سالم است که تعادل بین رفتارها و کنترل او در مواجه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد.
سلامت فکر و روان عبارت است از قابلیت موزون و هماهنگ شدن با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی و عادلانه و مناسب (رضائیان، ۱۳۸۰).
تعریف لاروس از سلامت عمومی: استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیتهای دشوار انعطافپذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن (به نقل از حیدری، ۱۳۸۴).
از نظر سازمان بهداشت جهانی، بهداشت عمومی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی، جسمی، نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی (حسین آزاد، ۱۳۸۷).
فرد دارای سلامت عمومی به نظر آدلر ، روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خود را در گروه های اجتماعی به درستی میشناسد، در زندگی هدفمند و غایت مداراست و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است.
سلامت عمومی به عقیده اسکینر، معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو میشود از طریق شیوه ی اصلاح رفتار برای بهبود و به هنجار کردن رفتار خود به طور متناوب استفاده میجوید.
به عقیده اریکسون: سلامت روانشناختی هر فرد به همان اندازه است که توانسته است توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند.
از نظر فروید: شخص سالم از مکانیزمهای دفاعی نوع دوستی، شوخ طبعی، پارسایی و والایش استفاده میکند (میر غلامی، ۱۳۸۷).
عملکرد موفق، کارکردهای روانی در قالب تفکر، خلق و رفتار که منجر به فعالیتهای ثمربخش، روابط ارضاء کننده با دیگران و توانایی انطباق و مدارا با تمایلات می شود. (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
سلامت روانی به مفهوم تأمین و رشد سلامت روانی فردی_ اجتماعی و پیشگیری از ابتلا و درمان مناسب بیماری روانی و توانبخشی بیماران روانی است ( صالحی، ۱۳۸۶).
در تعریف سلامت روان و شاخصهای آن دیدگاه های گوناگون وجود دارد. به عنوان مثال: روانکاوان معتقدند شخص از سلامت روان برخوردار است که «خود» در ساختار شخصیت او به تکامل لازم رسیده باشد و بتواند تعارضهای میان خواستهای «نهاد» و محدودیتهای «فراخود» را بر اساس عقل و منطق حل کند. گروهی دیگر از روانشناسان و روان درمانگران فردی را از لحاظ روانی سالم میدانند که احساس اجتماعی در او رشد یابد و قادر است ارتباط سازندهای با دیگران برقرار سازد. چنین کسی ضمن احساس احترام نسبت به خود و دیگران، کمبودهای خویش را قبول دارد و انعطافپذیر است. بعضی دیگر از متخصصان، سلامت روان را منوط به ارضای دو نیاز اساسی در انسان میدانند.
یکی درگیری عاطفی با دیگران و دیگری احساس موفقیت و ارزش در زندگی رفتار درمانگران، سلامت روانی را بر مبنای تاثیر عوامل محیطی بر یادگیری و سازگاری فرد تبیین میکنند (نوابینژاد، ۱۳۷۹).
میتوان گفت شخص سالم فردی است که ادراک نسبتاً دقیق از واقعیت دارد و برای رسیدن به هدفهای خویش بر اساس عقل و منطق عمل میکند، نسبت به خود نگرشی مثبت دارد و با دیگران سازگار است و در زندگی غالباً شاد بوده، قادر است ناکامیها را تحمل کند. از آنجا که اساس سلامت روان آدمی در طی دوره کودکی و نوجوانی و عوامل موثر در تامین آن شایان توجه و اهمیت فوقالعاده است.
امروزه روانشناسی، روابط متقابل سلامت تن و روان را مورد تائید و تاکید قرار میدهد. به این معنی که داشتن روان سالم مستلزم بدنی سالم و لازمه بدن سالم نیز برخورداری از روانی سالم است. از این رو تردیدی نیست که سلامت جسمانی کودک یا نوجوان در سلامت روانی او نقشی مهمی دارد (رحیمیان، ۱۳۷۸).
بهداشت روانی، رشتهای تخصصی از بهداشت عمومی است، که در زمینه کاستن بیماریهای روانی در یک اجتماعی فعالیت می کند و بررسی انواع مختلف اختلالات روانی و عوامل موثری که در بروز آنها نقش دارند، در قلمرو کار این علم میباشد. شناخت طرز ایجاد اختلالات روانی قدم اول برنامهریزی برای اقدامات پیشگیری به حساب میآید. پس از شناخت علتهای بوجود آورنده اختلالات روانی، وظیفه دست اندرکاران این رشته، مطالعه راه های از بین بردن علتهای مذبور یا غلبه بر آنها میباشد. با توجه به اینکه بروز اختلالات روانی مجموعه عوامل زیستی- روانی- اجتماعی دخالت دارند، روش های پیشگیری از این اختلالات نیز چند بعدی هستند و باید در ابعاد زیستی روانی و اجتماعی مورد توجه قرار گیرند (شاملو، ۱۳۸۱).
بهداشت روانی به معنای سلامت فکر میباشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود میتواند نسبت به ایجاد سیستم باارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی، ملی و بینالمللی کمک نماید. زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد، نسبت به دستیابی به آن اقدام میشود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز میگردد (شاملو، ۱۳۸۰).
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف کرد: «استعداد روان برای هماهنگی، خوشایند و موثر کار کردن» برای موقعیتهای دشوار، انعطافپذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن».
سازمان بهداشت جهانی، بهداشت روانی را چنین تعریف میکند «بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی، بهداشت، تنها نبود بیماریای عقب ماندگی نیست».
برای بهداشت روانی تعاریف دیگر نیز ارائه شده است. در سال ۱۹۴۸، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت روان برای بهداشت روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه داده است:
۱- بهداشت روانی، حالتی است که از نظر جسمی، روانی و عاطفی، در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد برای فرد مطلوبترین رشد را ممکن میسازد.
۲- جامعه خوب، جامعهای است که برای اعضاء خود چنین رشدی فراهم میآورد و در عین حال رشد خود را تضمین میکند و نسبت به