.
. نظریه ذی نفعان در برابر نظریه نمایندگی
سولومون(۲۰۰۵) اینطور استدلال می کند که آیا ممکن است شرکتها بتوانند ثروت سهامداران را در یک چهارچوب تئوری نمایندگی افزایش دهند و در همان زمان منافع تعداد کثیری از ذینفعان را برآورده سازند؟ در واقع به عبارتی دیگر آیا بین تئوری ذینفعان و تئوری نمایندگی هماهنگی وجود دارد؟
در واقع از لحاظ نظری تفاوتهای مشخص بین دو الگوی تئوری وجود دارد که در نگاه اول این دو تئوری را سازش ناپذیر میسازد. لیکن با بررسی دقیقتر میتوان به شباهتهای بین این دو تئوری پی برد. بعنوان مثال مدیران بعنوان یک گروه از ذینفعان در موضع کنترل نهایی قرار دارند چون آنها دارای قدرت تصمم گیری هستند که به آنها اجازه میدهد تا منابع شرکت را بصورتی موافق با ادعاهای دیگر گروههای ذینفع تخصیص دهند. این بدان معنی است که مدیر شرکت در نهایت مسئول رفع نیازها و انتظارات ذینفعان میباشد
۲-۵-۵٫ نظریه نمایندگی در برابر نظریه هزینه معاملات
در ادبیات حسابداری، محقیقینی همچون گیلسون و منوکین (۱۹۸۵) دشواری رهاسازی تئوری نمایندگی و اقتصاد هزینه معاملات را تصدیق نموده اند. ویلیامسون (۱۹۹۶) با مقایسه دو تئوری مزبور، نقاط ضعف آنرا در تئوری شرکت و رفتار مدیر مییابد و بیان میدارد که یکی از تمایزات اصلی میان تئوری نمایندگی و تئوری هزینه معاملات استفاده از طبقه بندی متفاوت آن است (یعنی استفاده از واژگان مختلف برای تشریح مسائل و مشکلات یکسان). بعنوان مثال تئوری نمایندگی فرض می کند که مدیران بدنبال عواید متفرقه اند در صورتیکه در تئوری هزینه معاملات، مدیران معاملات خود را بصورت فرصت طلبانه ترتیب می دهند(سولومون،۲۰۰۵).
۲-۶٫ مفاهیم و تعاریف حاکمیت شرکتی
تعریفهای مختلفی از حاکمیت شرکتی وجود دارد؛
از تعریفهای محدود و متمرکز بر شرکتها و سهامداران آنها گرفته تا تعریفهای جامع و در برگیرنده پاسخگویی شرکتها در قبال گروه کثیری از سهامداران، افراد یا ذینفعان .
-
- بررسی ادبیات موجود نشان میدهد که هیچ تعریف مورد توافقی در مورد حاکمیت شرکتی وجود ندارد. تفاوتهای چشمگیری در تعریف براساس کشور موردنظر وجود دارد. حتی در امریکا یا انگلستان نیز رسیدن به تعریف واحد کار چندان آسانی نیست. تعریفهای موجود از حاکمیت شرکتی در یک طیف وسیع قرار میگیرند. دیدگاه های محدود در یک سو و دیدگاه های گسترده در سوی دیگر طیف قرار دارند. دردیدگاههای محدود، حاکمیت شرکتی به رابطه شرکت و سهامداران محدود میشود. این، الگویی قدیمی است که در قالب نظریه نمایندگی بیان میشود. در آنسوی طیف، حاکمیت شرکتی را میتوان به صورت شبکهای از روابط در نظر گرفت که نه تنها میان شرکت و مالکان آنها (سهامداران) بلکه میان شرکت و تعداد زیادی از ذینفعان از جمله کارکنان، مشتریان، فروشندگان، دارندگان اوراق قرضه و… وجود دارد. چنین دیدگاهی در قالب نظریه ذینفعان دیده میشود. فدراسیون بینالمللی حسابداران (IFAC)[1] در سال ۲۰۰۴ حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کرده است: حاکمیت شرکتی (حاکمیت واحد تجاری) عبارت است از تعدادی مسئولیتها و شیوههای به کار برده شده توسط هیات مدیره و مدیران موظف با هدف مشخص کردن مسیر استراتژیک که تضمینکننده دستیابی به هدفها، کنترل ریسکها و مصرف مسئولانه منابع است.
- کادبردی در سال ۱۹۹۲ حاکمیت شرکتی را چنین بیان میکند:
- سیستمی که شرکتها با آن، هدایت و کنترل میشوند
- پارکینسون در سال ۱۹۹۴ مینویسد: حاکمیت شرکتی عبارت است از فرایند نظارت و کنترل برای تضمین عملکرد مدیر شرکت مطابق با منافع سهامداران.
- صندوق بینالمللی پول (IMF) و سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) در سال ۲۰۰۱ حاکمیت شرکتی را چنین بیان کردهاند: ساختار روابط و مسئولیتها در میان یک گروه اصلی شامل سهامداران، اعضای هیات مدیره ومدیرعامل برای ترویج بهتر عملکرد رقابتی لازم جهت دستیابی به هدفهای اولیه مشارکت.
۱٫International Federation Accounting (IFAC )
سوالات یا اهداف پایان نامه :
اهداف تحقیق
از جمله معیارهای مهم ارزیابی اوراق بهادار، سود شرکت ها می باشد، اما آیا اطلاعات سود شرکت ها توانایی پیش بینی سودآوری شرکت ها را دارند و آیا اطلاعات ارائه شده به سرمایه گذاران قابل اتکا است؟ هدف کاربردی تحقیق حاضر نیز، پیشنهاد برای سرمایه گذارانی که به طور عام به رقم سود توجه ویژه ای دارند. آنها سودهای بدون نوسان ویاکم نوسان را باکیفیت تر تلقی می کنند. به عبارت بهتر، آنها در شرکتهایی حاضرند سرمایه گذاری کنند که روند سود آنها دارای ثبات بیشتری است.
بنابراین سودهای گزارش شده همواره به عنوان یکی از معیارهای تصمیم گیری مالی، دارای اعتبار ویژه ای است. مدیران واحدهای تجاری سعی دارند در فرایند تعیین سود دخالت نمایند تا رقم سود در راستای اهداف دلخواه آنها گزارش شود. مدیران به صورت فرصت طلبانه بر سود خالص مدیریت می کنند و بدین منظور از روش های متعددی استفاده می کنند، آنها به منظور نشان دادن تصویری مطلوب از روند سودآوری، در چارچوب اصول و روش های حسابداری دست به مدیریت سود می زنند. مدیران از طریق انتخاب روش های خاص حسابداری و همچنین تغییر در برآورد می تواند سود را دستکاری کنند.
با توجه به مشکلات نمایندگی وتضاد منافع بین مدیران وسهامداران، یکی از راه های پیشنهادی برای بهبود روابط قراردادی ونمایندگی استفاده ازمکانیزم های حاکمیت شرکتی می باشد. از مکانیزم های موثر حاکمیت شرکتی می توان به مالکیت مدیریت اشاره نمود.