بلژیک (۷۴ درصد پسر) به این نتیجه دست یافتند که سبک تدریسی که حمایتگر نیاز نوجوان به استقلال عمل باشد، با اکتشاف و تعهد حرفهای همبستگی مثبت بالایی دارد؛ اگرچه انگیزش خودتعیینکننده در زمینه رفتار جستجوی شغل، در این ارتباط نقش واسطه را ایفا میکند.
لانگراند ـ ویلمز و بوسما (۲۰۰۶) به منظور بررسی تحوّل هویت نوجوانان در بافت مدرسه، مقیاس فرانسوی تحول هویت خرونینگن (بوسما، ۱۹۸۵) را در نمـونهای متشکـل از ۳۱۱ نفر دانشآمـوز پایه هشتم
( ۱۵۱ پسر و ۱۶۰ دختر ) سنین ۱۴ تا ۱۶ ساله از سه مدرسه که از نظر ویژگیهای جمعیتشناختی دانشآموزان متفاوت بودند، به کار بردند. نتایج نشان داد که بافت مدرسه، در تحوّل هویت دانشآموزان نقش مهمی بازی میکند.
هال و براسارد (۲۰۰۸) در نمونهای متشکل از ۶۳۵ دانشآموز (۵۳ درصد پسر، ۴۷ درصد دختر) پایه هشتم از قومیتهای گوناگون و کم درآمد، به بررسی نقش حمایت رابطهای (حمایت والد، همسال، معلم) به منزله پیشبینیکنندههای پایگاه هویت پرداختند. فرض آنها بر این بود که حمایت والدین و معلم پیشبینیکننده پراکندگی کمتر هویت و بازداشتگی، تعویق و موفقیت بیشتر هویت است و حمایت همسال پیشبینیکننده پراکندگی و بازداشتگی کمتر هویت و تعویق و موفقیت بیشتر هویت است. نتایج تحلیل ـ های رگرسیون چند متغیره نشان داد که حمایت والدین بازداشتگی بیشتر و تعویق کمتر را در دانشآموزان سفیدپوست، موفقیت بیشتر را در آمریکاییهای لاتینیتبار، و پراکندگی بیشتر را در آمریکاییهای آفریقاییتبار پیشبینی میکند. حمایت همسال، موفقیت بیشتر را در آمریکاییهای آفریقاییتبار و سفیدپوستان پیشبینی میکند. یافتهها مطرح ساختند که حمایت رابطهای نقش بیشتری در ارتقای تشکل و حفظ تعهدات بازی میکند تا در اکتشاف انتخابهای ممکن. حمایت معلم در پیشبینی پایگاه هویت نقش کمی داشت و فقط بهطور معناداری پیشبینیکننده تعویق کمتر در گروه آمریکاییهای آفریقاییتبار بود.
شوارتز و دیگران (۲۰۰۹ ) در نمونهای متشکل از ۲۲۷ نفر نوجوان پرخطر اسپانیایی در آمریکا (۶۳ درصد پسر؛ میانگین سنی۹۷, ۱۳سال) و والدین آنها (عمدتاً مادران) به این نتیجه دست یافتند که متغیرهای مرتبط با مدرسه (حمایت معلم، پیوند با مدرسه، حمایت همکلاسی) بهطور معناداری با سردرگمی هویت رابطه منفی و با انسجام هویت رابطه مثبت دارد.
آدامز و همکاران (آدامز و فیچ۱[۱]، ۱۹۸۳؛ آدامز، رایان و کیتینگ، ۲۰۰۰ ؛ آدامز، رایان، مارشال و کیتینگ، ۱۹۹۶، نقل از برزونسکی و آدامز، ۱۹۹۹) یک برنامه پژوهشی را برای بررسی تأثیر بافت آموزشگاهی بر هویت در آمریکا آغاز کردند. در مطالعه طولی اولیه، آدامز و فیچ (۱۹۸۳، نقل از برزونسکی و آدامز، ۱۹۹۹) با مصاحبهای از نوع مارسیایی (مصاحبه نیمه ساختدار)، هویت دانشجویان سال اول و دوم دانشگاه را سنجیدند. دانشجویانی که الگوی پسرونده هویت را از سال اول دانشگاه تا سال آخر نشان دادند (برحسب زنجیره پراکنده ـ بازداشته ـ معوق ـ موفق) بیشتر احتمال داشت که در گروههای درسیای باشند که کمترین تأکید را بر بسط تفکّر دانشجو و آگاهی وی از موضوعهای اجتماعی، همچون رویدادهای جهانی و ملی و دیگر موضوعهای اجتماعی دارند.
در ایران، پژوهشی که به بررسی تأثیر مدرسه بر هویت پرداخته باشد، گزارش نشده است. در مجموع، گرچه پژوهشهای بسیار کمی در مورد بافت مدرسه در تحوّل هویت وجود دارد، مطالعههای انجامشده نشان میدهند که مدرسه ممکن است بر ارتقای هویت تأثیری مثبت داشته باشد.
۶ـ۳ـ۳ـ۲ تأثیر مدرسه بر رفتار مشکلآفرین
به غیر از مدرسه، نهادها و برنامههای اجتماعی بسیار کمی اساساً به نوجوانان اختصاص دارند. بدین ترتیب، مدرسه نخستین نهاد خارج از خانه است که در آن تحوّل نوجوانان را میتوان هدایت کرد و شکل داد. در چنین بافتی، رفتار مشکلآفرین نوجوان را میتوان تا حدّی ناشی از شکست مدارس در جلب پیوندجویی اجتماعی دانشآموزان و فراهم آوردن تجربههای آموزشی و تدارک یک بافت اجتماعی که در آن نوجوانان بتوانند صلاحیت اجتماعی را در خود پرورش دهند، دانست (سیمونز ـ مورتون و دیگران، ۱۹۹۹).
انتقال به مدرسه راهنمایی (اکلز و میجلی، ۱۹۸۹، نقل از سامروف و دیگران، ۲۰۰۴)، زمانی در تحول رخ میدهد که تغییرات بافتی عمدهای در عوامل اجتماعیکننده، گروههای همسال و انتظارات نوجوانان بهوقوع میپیوندند. گرچه مدرسه یک نهاد مهم جامعهپذیری است، پیوند با آن، در مقایسه با والدگری و ویژگیهای همسال، در پژوهشهای مرتبط با رشد مشکلات برونیسازیشده مورد توجه کمی قرار گرفته است. احساس پیوند با مدرسه تنها جنبه محیط مدرسه است که بهطور ثابت با سلامت و اجتناب از رفتارهای خطرآفرین در دانشآموزان مرتبط است (دیلون۱و سواینبورن۲، ۲۰۰۷). مطالعات نشان میدهند که پیوند بیشتر با مدرسه از خلال دلبستگی بیشتر، پیشرفت بالاتر و مشارکت بیشتر در فعالیتهای مدرسه، احتمال بدرفتاری در مدرسه و دیگر انواع رفتار بزهکارانه را کاهش میدهد (هافمن۳[۲]و شو۴، ۲۰۰۲).
رسنیک۵، هریس۶و بلوم۷(۱۹۹۳، نقل از بانی۸، بریتو۹، کلوسترمان۱۰، هورننگ۱۱و اسلاپ۱۲، ۲۰۰۰) در پژوهشی در گروه نوجوانان به این نتیجه دست یافتند که در دانشآموزان دبیرستانی که در پیوند با مدرسه نمرات بالاتری داشتند، در مقایسه با دانشآموزان دارای نمرات پایین در این متغیر، میزان استیصال هیجانی، فکر خودکشی، رفتار خودکشی، خشونت، مصرف مواد، و فعالیت جنسی زودهنگام بهطور معناداری کمتر است. بر اساس نتایج این مطالعه، پیوند با مدرسه بیش از دیگر عوامل، از جمله پیوند با خانواده، در برابر غیبت از مدرسه، بزهکاری، مصرف چندگانه مواد و بارداری، از نوجوانان حفاظت میکند.
جسور، ون دن بوس[۳]، وندرین[۴]، کوستا و تربین[۵](۱۹۹۵) در یک مطالعه طولی در نمونه ۱۵۹۱ نفری از دانشآموزان پایههای هفتم، هشتم و نهم (۴۳ درصد پسر) در آمریکای شمالی به بررسی رابطه عوامل حفاظتکننده روان ـ اجتماعی و اشتغال به رفتار مشکلآفرین، یعنی، مصرف الکل و مواد، بزهکاری، و فعالیت جنسی زودهنگام پرداختند و به این نتیجه رسیدند که تعهد بالاتر به مدرسه با سطوح پایینتر رفتار انحرافی مرتبط است.
در نمونهای متشکل از ۴۲۶۳ دانشآموز پایههای ششم تا هشتم از هفت مدرسه راهنمایی در آمریکا، سیمونز ـ مورتون و دیگران (۱۹۹۹) نشان دادند که پیوند با مدرسه بهطور مثبت با سازگاری در مدرسه و جوّ ادراک شده مدرسه، و بهطور منفی با رفتار مشکلآفرین مرتبط است. بر اساس نتایج این تحقیق، رفتار مشکلآفرین در پسران بالاتر از دختران و در دانشآموزان پایههای بالاتر بیشتر بود. پیوند با مدرسه، جوّ مدرسه و سازگاری در مدرسه در دختران بیشتر از پسران بود و بهطور معناداری از یک پایه به پایه دیگر کاهش مییافت.
بانی و دیگران (۲۰۰۰) در نمونهای از ۳۴۹۱ نفر دانشآموز پایههای هفتم تا دوازدهم با میانگین سنی ۱۵ سال، با روش آماری رگرسیون، به این نتیجه دست یافتند که کاهش پیوند با مدرسه با افت وضعیت سلامتی،
افزایش دیدارهای خانگی پرستار مدرسه، مصرف سیگار، و فقدان مشارکت در فعالیتهای فوق برنامه مرتبط
است.
براون (۲۰۰۰) در نمونهای متشکل از ۱۷۵۶ نوجوان ۱۳ تا ۱۷ ساله، در پاسخ به یکی از پرسشهای تحقیق خود در این باره که آیا پیوند با مدرسه با کاهش احتمال رفتارهای مشکلآفرین مرتبط است، به این نتیجه دست یافت که پیوند با مدرسه بهطور معناداری با کاهش احتمال رفتار مشکلآفرین ارتباط دارد.
ویتلاک[۶](۲۰۰۳) نشان داده است که پیوند با مدرسه، نوجوان را در مقابل خشونت، رفتار جنسی مخاطرهآمیز، مصرف مواد و ترک تحصیل محافظت میکند. نوجوانی که در مدرسه احساس خوبی داشته باشد، با بزرگسالان مدرسه احساس دلبستگی زیادی کند و به مدرسه احساس تعلق داشته باشد، بیشتر احتمال دارد که در زمان مدرسه و خارج از مدرسه وقت زیادی را صرف فعّالیّتهای مثبت کند. دو عامل سن و تا حدی کمتر جنس پیوند با مدرسه را پیشبینی میکنند. در مطالعات انجام شده، رابطه بین جنس و پیوند با مدرسه بیثبات، ولی رابطه بین سن و پیوند با مدرسه باثبات و مستمر بوده است؛ یعنی، نوجوانان سنین بالاتر کمتر با مدرسه پیوند دارند.
سامروف و دیگران (۲۰۰۴) تغییرات در مشکلات رفتار ارتباطی (ترکیبی از خشم، رفتار پرخاشگرانه و بزهکاری) را در ۱۱۹۱ دختر و پسر آمریکایی آفریقاییتبار و سفیدپوست از اوایل نوجوانی تا اواخر نوجوانی و نقش خانواده، همسال و مدرسه را در این نوع مشکلات بررسی کردند. آنها به این نتیجه دست یافتند که نقش مدرسه از سایرعوامل بافتی طیّ اوایل نوجوانی (مدرسه راهنمایی) تاثیرگذارتر است.
شوارتز و دیگران (۲۰۰۶) در تحقیقی با عنوان نقش بافت بوم تحولی و خودپنداشت در نشانگان افسردگی و برونیسازیشده در نمونهای متشکل از ۱۶۷نفر نوجوان (۶۱ درصد پسر؛ میانگین سنی ۱۲,۳۹ سال، گروه سنی ۱۰ تا ۱۴ سال) و مراقبان اصلی آنها به این نتیجه دست یافتند که پیوند با مدرسه بهطور معناداری با نشانگان برونیسازیشده ارتباط منفی دارد. این هم در مورد گزارشات نوجوان و هم گزارشات والدین از رفتار مشکلآفرین برونیسازیشده صادق بود.
۱٫ Fitch, S. A. |