پایان نامه گرایش بین الملل : بررسی اعمال مصونیت کیفری در حقوق بین الملل ارسال شده در 16 اردیبهشت 1399 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع ز تعقیب کیفری و مجازات نزد محاکم صالح. چنین وضعیتی هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی قابل تصور است. قوانین هر کشوری برخی از مقامات حکومت از جمله مقامات ارشد دولت و نمایندگان ملت را از صلاحیت محاکم عمومی به طور کلی یا در شرایط خاص مصون میدارند و یا تشریفات خاصی را برای رسیدگی به جرایم آنها لازمالرعایه میشناسند. هدف از اعطای چنین مصونیتی تضمین انجام صحیح وظایف این افراد میباشد. از سوی دیگر در عرصه بینالمللی نیز اعطای مصونیت کیفری یکی از لوازم مهم در پیشبرد و گسترش روابط میان کشورها میباشد. بنابراین رئیس کشور یا دولت، وزیر امور خارجه و مأموران دیپلماتیک و کنسولی به عنوان نمایندگان کشور در زمینه روابط بینالمللی از چنین مصونیتی برخوردار میگردند.واقعیت آن است که دولتها تمایلی به محدودیت حاکمیت خویش ندارند. اعمال صلاحیت قضایی، از جمله صلاحیت کیفری در قلمرو سرزمینی، از مظاهر حاکمیت دولت به شمار میرود و اعطای مصونیت کیفری به مقامات دولتی سایر کشورها محدودیتی بر اصل حاکمیت کشور است. در حقیقت تنظیم روابط میان کشورها در عرصه بینالمللی ضرورتی است که موجب گذار از اصل حاکمیت مطلق به حاکمیت نسبی گردیده است.اعطای مصونیت کیفری ریشه در تاریخ دارد. مصونیت مقامات دولتی و مأموران دیپلماتیک و کنسولی از اصل تساوی حاکمیتها ناشی شده است. به این معنی که هیچ دولتی حق ندارد تا صلاحیت قضایی خویش را بر یک دولت دارای حاکمیت دیگر اعمال نماید. با گسترش روابط تجاری میان کشورها و سوء استفاده از قواعد مصونیت در این روابط، دکترین مصونیت محدود مطرح شد. بر مبنای این نظریه مصونیتهای اعطا شده به مقامات دولتها با محدودیت مواجه شده و برخی اعمال از جمله مبادلات تجاری و بازرگانی را شامل نمیشد. چنین منطقی مبتنی بر نظریه حاکمیت نسبی بود. در نتیجه، گذر زمان موجب شد تا دولتها با پی بردن به ضرورت روابط بینالمللی خویش بخشی از حاکمیت خود را به نفع روابط بینالمللی محدود نمایند و بر همین اساس محدودیتهایی نیز بر اصل مصونیت مطلق وارد شد.با آغاز قرن بیستم تحولات شگرفی در زمینه مصونیت مقامات دولتها به وجود آمد. از جمله میتوان به انعقاد معاهده صلح ورسای[3] (1919) پس از پایان جنگ جهانی اول اشاره کرد که محاکمه ویلهلم دوم، امپراطور آلمان را به جرم انجام اعمال خلاف اخلاق بینالمللی و جرایم جنگ پیشبینی نمود که به طور ضمنی عدم مصونیت یک رئیس کشور را در قبال ارتکاب جنایات بینالمللی نشان میدهد. چنین رویهای پس از جنگ جهانی دوم نیز ادامه داشت. تشکیل محاکم بینالمللی نورنبرگ و توکیو برای رسیدگی به جرایم جنایتکاران جنگ جهانی دوم و همچنین پس از جنگ سرد تشکیل دو دادگاه کیفری بینالمللی برای یوگوسلاوی سابق و رواندا نشان دهنده اراده جامعه جهانی در مجازات مرتکبین جنایات شدید بینالمللی و محدود نمودن مصونیت مقامات دولتها بود. این واقعیت که مرتکبین جنایات بینالمللی در سایه برخورداری از مصونیتهای سیاسی از محاکمه و مجازات معاف خواهند شد موجب توجه جامعه جهانی به مسئله مصونیت مقامات دولتی گشت. زیرا از یک سو اصل تساوی حاکمیتها و لزوم انجام صحیح وظایف نمایندگی، برخورداری مقامات و مأموران دولت از مصونیت کیفری بینالمللی را توجیه میکند اما از سوی دیگر وقوع جنایات بینالمللی و بیم در امان ماندن مرتکبین این جرایم در سایه مصونیتهای سیاسی و در نتیجه، بروز بیکیفری، باعث تردید در زمینه محدوده چنین مصونیتهایی شده است. به همین دلیل است که مسئولیت کیفری بینالمللی و در برابر آن قواعد متضمن مصونیت کیفری بینالمللی از مباحث مهم در حقوق بینالملل به شمار میرود.ب) پرسشهای اصلیاین تحقیق سعی میکند به این پرسش اصلی پاسخ دهد که آیا مصونیتهای ناشی از سمت رسمی تأثیری بر انتساب مسئولیت کیفری بینالمللی، پیگرد و مجازات مقامات دولتی میگذارد؟ و در صورتی که پاسخ سوال اصلی مثبت باشد آیا تفاوتی میان تعقیب و محاکمه در مراجع داخلی و مراجع بینالمللی قابل تصور است؟ آیا میان زمان تصدی مقام و پس از پایان تصدی مقام تفاوتی وجود دارد؟ همچنین آیا موقعیت محاکم کیفری تشکیل شده به موجب قطعنامه شورای امنیت از یک طرف با موقعیت دیوان بینالمللی کیفری که ناشی از یک معاهده چند جانبه است در ارتباط با موضوع مصونیت هیچ تفاوتی دارد یا خیر؟ج) فرضیات تحقیقفرضیه تحقیق حاضر این است که حقوق بینالملل کیفری معاصر، مصونیت ناشی از سمت رسمی مقامات دولتی را در هیچ مورد مانع از انتساب مسئولیت کیفری، پیگرد و مجازات آنان در قبال جنایات بینالمللی و نزد محاکم بینالمللی نمیداند. از سوی دیگر هرچند پیگرد و مجازات مقامات در حال تصدی، (شامل سران دولتها و وزرای امور خارجه و اعضای هیأتهای دیپلماتیک و کنسولی) حتی به اتهام جنایات بینالمللی در مراجع کیفری داخلی سایر کشورها، در حقوق کنونی بینالملل جز در مورد سلب مصونیت توسط دولت متبوع پذیرفته شده نیست اما در خصوص دوران پس از اتمام تصدی مقام ابهاماتی وجود دارد. از لحاظ حقوقی تعقیب و مجازات مقامات دولتی در مراجع کیفری بینالمللی با توجه به سمت و مقام آنان یا مصونیتهایی که در حقوق داخلی یا بینالمللی پیشبینی شده با مانع مواجه نمیگردد، هرچند در عمل پیگرد سران و مقامات عالیرتبه دولتها با موانع زیادی مواجه است.این تحقیق سعی میکند رابطه بین مسئولیت کیفری بینالمللی و مصونیت کیفری مقامات دولتها را مورد بررسی قرار دهد و ضمن تبیین مبانی مصونیتهای ناشی از حقوق بینالملل عرفی و قراردادی مقامات دولتی و مبانی مسئولیت کیفری بینالمللی، تاثیر این مصونیتها را بر پیگرد و مجازات مقامات دولتی متهم به ارتکاب جنایات بینالمللی مورد بررسی قرار دهد.د) سازماندهی تحقیقاین تحقیق علاوه بر مقدمه و نتیجه گیری از دو بخش تشکیل شده است. در بخش اول ضمن تبیین مبانی مصونیت مقامات دولتی از جمله اصل تساوی حاکمیتها و الزامات ناشی از حسن انجام وظایف نمایندگی، رژیم مصونیت کیفری مقامات دولتها نزد محاکم داخلی دولتهای دیگر مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش دوم، علاوه بر آشنایی با مفهوم جنایات بینالمللی و تعهد جامعه جهانی به پیگرد مرتکبین آن، قواعد حقوق بینالملل در زمینه تعقیب مقامات متهم به ارتکاب جنایات بینالمللی نزد محاکم ملی و بینالمللی مورد تأمل قرا میگیرد.در این تحقیق سعی شده است که آخرین تحولات حقوق بینالملل از جمله آرای محاکم داخلی و بینالمللی و نظریات قضات بینالمللی (نظریات اقلیت یا مستقل) و دکترین حقوقی مورد توجه قرار گرفته و نتایج حاصل از تحقیق بیانگر دیدگاه واقعی حقوق بینالملل در زمینه مسئولیت و مصونیت کیفری بینالمللی باشد.بخش اول:تاریخچه و مبانی مصونیت کیفری در حقوق بینالمللو قلمرو اعمال آنفصل اول: تاریخچه و مبانی مصونیت کیفری در حقوق بینالمللبنابر اصلی کلی، همه افراد در برابر قانون مساوی بوده و از سوی دیگر حاکمیت هر دولت شامل تمام ساکنین سرزمین آن میگردد. در نتیجه، قوانین کشور نسبت به همه افراد و اشیاء قابلیت اجرا خواهد داشت. از آن جمله حق اعمال صلاحیت قضایی است که یکی از مظاهر روشن حاکمیت در یک کشور است. حاکمیت دولتها نیز بر صلاحیت سرزمینی صحه گذاشته و جامعه بینالمللی برای کشورها این صلاحیت را به رسمیت میشناسد و تقریباً کلیه کشورها این صلاحیت را اعمال مینمایند. اما روابط بینالمللی کشورها ایجاب می کند که این حق حاکمیتی در مواردی خاص مورد اغماض قرار گیرد. در نتیجه کشورها نسبت به برخی مقامات سایر دول حق مصونیت از رسیدگی نزد محاکمشان در نظر میگیرند.در تاریخ ملتها موارد زیادی از سوابق تاریخی مربوط به اشخاص برخوردار از مصونیت مشاهده میشود. از جمله سفرا و نمایندگانی که قواعد مربوط به مصونیت، بدون داشتن شکل تدوین یافته و در قالب عرف و عادت بینالمللی، نسبت به آنان اعمال میگشت. هدف از تعطیل قانون داخلی به نفع یک قاعده حقوق بینالملل، منتفع ساختن یک دولت یا فرد خاص نیست، بلکه ضرورتهای روابط بینالمللی، از جمله احترام به حاکمیت برابر سایر کشورها و نیز محیا ساختن شرایط برای ایفای صحیح وظایف نمایندگان سایر کشورها میباشد.