- بشر برای تحقق آن اهداف باید بدان توجه نماید بیان میکند.
البته این دو دانشمند عنصر اهمیت را هم در نظر گرفتهاند. به این معنا که یک باور خاص چقدر برای فرد معتقد دارای اهمیت است. در هر حال سنجش عنصر اهمیت باور از طریق سنجش سایر ابعاد دینداری فرد شامل مناسکی تجربی و پیامدی صورت میگیرد.
- بعد مناسکی یا عمل دینی (ritvalistic) : اعمال دینی مشخصی که از پیروان هر دین انتظار میرود آن را به جا میآورند. ایشان تأکید دارند در عملیاتی نمودن این بعد علاوه بر مشارکت در فعالیتهای مناسکی تفاوت مربوط به ماهیت یک عمل و معنای آن عمل نزد فاعلان آن نیز بررسی شود.
- بعد تجربی یا عواطف دینی (experiment) : احساسات مربوط به برقراری رابطه با وجودی همچون خدا. برای تعریف عملیاتی این بعد مقیاسی را مطرح نمودند که چهارنوع از جلوههای عواطف دینی (توجه، شناخت، اعتقاد یا ایمان و ترس) را در بر میگرفت.
- بعد فکری یا دانش دینی (intellectval) : اطلاعات و دانش اساسی در مورد اصول عقاید دینی و کتب مقدس را که انتظار میرود افراد از آن مطلع باشند. این بعد معرف مناسبی برای سنجش میزان دینداری فرد نیست مگر اینکه گرایشهای فرد در سایر ابعاد دینی به خصوص در بعد اعتقاد دینی در نظر گرفته شود.
- بعد پیامدی یا آثار دینی (conseqvential) : شامل پیامدهای باور، عمل، تجربه و دانش دینی در زندگی روزمره فرد معتقد و روابط او با سایرین است. (معراجزاده توکلی، ۱۳۸۰، ۵-۱۶۴)
- نظریه عمومی کنش پارسونز:
(به نقل از عبدالعلی لسایی زاده، جهانگیر جهانگیری، علی شریفی. «بررسی عوامل اجتماعی، اقتصادی موثر بر پایبندی به ارزش های دینی)
نظریه ارادی کنش پارسونز در جهت ایجاد ارتباط بین چندین مقوله است:
- ارتباط بین هنجارها و ارزش
- کارگزار انسانی
- شرایط اجباری
- فشار برای کارآیی از طریق هنجارها.
هنگام انتقال از واحدهای کنش به سمت نظام اجتماعی پارسونز دست به مفهوم سازی مجدد زده است و کنشگران را برحسب ارزشها دسته بندی میکند. از نظر او سه نوع ارزش وجود دارد:
- شناختی (ارزیابی به وسیله معیارهای عینی)
- قدردانی (ارزیابی به وسیله معیارهای زیبا شناختی)
- اخلاقی (ارزیابی به وسیله صحت و سقم مطلق)
به نظر پارسونز اینها همه به شیوههای جهت گیری ارزشی و انگیزشی وابسته است. (ترمز. ۱۹۹۸، ۳۰-۳۲) پارسونز نوعی سیطره «سیبرنتیک» به فرهنگ و به طریق اولی به دین میبخشد. دین میتواند از آن جایگاه والایی که در نظام کنش اجتماعی دارد ارزشها را بیافریند. هنجارها را شکل دهد، نقشهای اجتماعی را تعیین کند و هدایتی همه جانبه نسبت به نظامهای جامعه شخصیت و رفتار داشته باشد. (دیویس، ۲۲ ، ۱۳۷۹).
- نظریه رونالد اینگلهارت: (همان)
وی در آثار خود به «انقلاب آرام» و «تحول فرهنگی در جامعه پیشرفت صنعتی» اشاره میکند. که یک دسته تغییرات در متغیرهای سطح سیستم جامعه (مثلاً دگرگونی اقتصادی) منجر به تغییراتی در سطوح خود (مهارتها و ارزشها) شده که این تغییرات در سطوح فردی به نوبه خود دارای پیامدهایی در سطح سیستم جامعه است.
از نظر تئوریک نظریه مادی- فرامادی اینگلهارت مبتنی بر دو فرضیه اساسی است: