و هر چه شخص را واقع بینی به خود بنگرد سلامت روانی او بیشتر است آلپورت خصیصه امنیت عاطفی را با ناکامی خوانده است اشخاص سالم، موانع را تحمل می کنند تسلیم ناکامی نمی شوند بلکه برای هدفها یا هدف های دیگری که جایگزینی هدف های پیشین ساخت اند شیوه های متفاوتی که از ناکامی کمتری برخوردار باشند بکار می گیرند(گنجی، ۱۳۷۶).
شخصیت سالم و بالغ شخصیتی است که بتواند عینیت خود را نشان دهد و خود را بهتر بشناید انسانی که به مرتبه برتری از بصیرت نفس رسیده باشد صفت منفی خود را به دیگران فرا نمی افکند. آلپورت ضمن تأکید مراتب کار معتقد است که حس تعهد اشخاص سالم به اندازه ای نیرومند است که وقتی سرگرم آثار خود می شوند می توانند هر گونه مکانیسم دفاعی با سائق مربوط به من را نادیده انگارد. در این رابطه جمله زیر را از یک پزشک نقل کرده است تنها راه دوام آوردن زندگی دانستن وظیفه ای برای به انجام رساندن است تصور آلپورت از شخصیت سالم جنبه دیگری نیز دارد که شاید خلاف انتظار به نظر برسد هدف هایی که شخص سالم آرزو می کند در نهایت دست یافتنی است به نظر آلپروت شخصیت سالم بدون داشتن آرزوها و جهتی به سوی آینده نا میسر است(سالاری، ۱۳۹۲).
– سلامت روان از نظر راجرز[۱]: به نظر راجرز اساسی ترین انگیزه، رفتار آدمی است مهمترین مفهوم در نظریه وی خویشتن است که شامل افکار ، ادراکات و ارشهای است که من را تشکیل می دهد این خویشتن ادراک شده بر ادراک فرد از جهاتی بر رفتار او تأثیر می گذارد. در نظر راحرز در رابطه با خود پنداره خویش است که فرد دست به ارزیابی تجربه های می زند و یک فرد سازگار و سالم خود پنداره آرمای دارد. هرچه خویشتن آرمانی به خویشتن واقعی نزدیکتر باشد فرد راضی تر خواهد بود ولی فاصله زیاد بین این دو به نارضایتی و نا خوشنودی منجر می شود. راجر برای روان سالم از خود پنداری مثبت و سالم سخن به میان می آورد و خصایص زیر را بر می شمرد: پذیرش احساسات، عزت نفس، ارتباط خوب با دیگران، زندگی کامل در زمان حال، ادامه و یادگیری چگونه آموختن، توانایی تصمیم گیری و خلاقیت (شعاری نژاد، ۱۳۶۸: ۶۱).
– سلامت روان از نظر مزوم: مزوم نخستین نظریه دانی است که سلامت روان را با خوشبختی برابر می داند خوشبختی بخش و جدایی ناپذیر شخصیت سالم است و نه محصول جنبی و تصادفی و حتی موجب اعتلا به سطوح عالی تر با روری می شود خوشبختی چنان بخش از زندگانی سالم است که می توان آن را گواهی بر میزان سلامت روانی که شخص جوان دست یافته است پنداشت. مردم شخصیت انسانی را بیشتر محصول فرهنگ می داند و در نتیجه به اعتقاد وی سلامت روان بیش از آنکه امری فردی باشد مسئله ای اجتماعی است (سالاری، ۱۳۹۲).
– سلامت روان از نظر فیشن: ملاک های مهم از نظر فیشن عبارت است: شناخت خود و محیط، استقلال فردی، رفتار بهنجار و منطبق با معیارهای جامعه و پکپارچگی شخصیت. او معتقد است انسان موجودی اجتماعی است که برای سلامت روان و جسم خویش به همنوع وابستگی کامل دارد(شاملو، ۱۳۸۱).
روانشناسان با توجه به نگرشی که نیت به ماهیت انسان انگیزه های او، چگونگی تأثیر انگیزه ها، برخورد و رشد شخصیت و عوامل مؤثر در آن دارند تعریف های گوناگونی را از انسان سالم ارائه می دهند.
– سلامت روان از نظر فروید: از دیدگاه فروید شخص سالم دو ویژگی دارد:
الف) می تواند دوست بدارد و دوست داشته شود.
ب) می خواهد و می توان کار بکند(سالاری، ۱۳۹۲).
به عقیده فروید اکثر مردم به درجات مختلف، روان نژند هستند و سلامت روانی یک آرمان است نه یک هنجار آماری. طبق نظریه فروید ویژگی های خاصی برای سلامت روانی ضرورت دارد. نخستین ویژگی خودآگاهی است. یعنی هر آن چه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود و خودآگاهی حقیقی ممکن نیست مگر این که کنترل غیرواقعی و غیرضروری یا زیاد از حد (من برتر) در هم شکسته شود. به نظر فروید خودآگاهی عنصر اصلی (ولی نه عنصر کافی) سلامت روانی است. فروید بیگانگی منطقی از علاقمندی ها و اشتیاق های عمومی را، معیار نهایی سلامت روانی می داند (پوراسلامی و ایار، ۱۳۷۹).
– سلامت روان از نظر یونگ: یونگ به تکامل شخصیت در سراسر زندگی اعتقاد دارد و از انسان سالم به عنوان شخصیت فردیت یافته تعبیر می کند. فردییت یافتگان به مراحل عالی خود شناسی رسیده اند و خویشتن را هم در سطح هوشیار و نا هوشیار می شناسند و می پذیرند اشخاص سالم دیگران را پذیرا می باشند و با بردباری تحمل می کنند(رستمی، ۱۳۹۰).
آلپورت مشخصه های فرد سالم را بدین شرح بیان می کند: گسترش مفهوم خود، ارتباط صمیمانه با دیگران و امنیت روانی. که از توجه به نکات زیر حاصل می شود: شناخت نقاط فوت و ضعف خود، مهار احساسات خویش و هدایت آنها، تحمل ناکامی ها و دلسردی ها، ادراک واقع بینانه از واقعیت ها و پذیرش آنها به گونه ای که وجود دارند، مسئولیت، بدون داشتن ارزشمند بودن ایثار و تعهد انجام کار و پذیرش کار مهم مهارت های کافی برای انجام دادن آن رسیدن به بلوغ و سلامت روانی میسر نیست و داشتن فلسفه دو وحدت دهنده در زندگی(سالاری، ۱۳۹۲).
ویژگی های انسان سالم از نظر راجرز: پذیرش احساسات، عزت نفس، ارتباط خوب با دیگران زندگی کامل در زمان حال، ادامه یادگیری، توانایی تصمیم گیری خلاقیت(کریم پور، ۱۳۸۹).
انسان سالم از نظر ویکتور فرانکل: در انتخاب اعمالشان آزادند ، شخص مسئول هدایت زندگی هستند معلول نیروهای بیرونی خود نیستند و بر زندگیشان تسلط آگاهانه دارند در زندگی همتای مناسب خود را یافته اند از توجه به خود فراتر رفته اند بر آینده می نگرند و به هدف ها و خلاقیت اتی توجه می کنند. در نهایت امروزه شخص برخوردار از سلامت روانشناختی را با مفاهیمی زیر بیان می کنند(شعاری نژاد، ۱۳۶۸: ۶۱).
این نقایص اگر بسیار ضعیف هم باشند از طریق ازمونهای هوشی معلوم نمی شوند اما خود را در مقیاس هدفدار تر عصب – روانشناختی و نیز بی قرار و تکانشوری مداوم کودک نشان می دهد برای مثال در تحقیق از دانش آموزان پسر مدارس ابتدایی که نتایج هوشبهر آنها بالاتر متوسط ، اما نتایج درسشان ضعیف بوده از طریق آزمونهای عصب روان شناختی مشخص گردید که کارکرد قشر پیشانی آنها آسیب دیدده است (شعاری نژاد، ۱۳۶۸: ۶۲).
بعلاوه آنها تکانشی، واضطرب و معمولاً خرابکار و دچار مشکل بودند که این نشانگر عدم کنترل قشر پیش پیشانی برخواسته ها و امیال دستگاه لیمبیک آنهاست این کودکان به رقم داشتن توان فکری فراوان بیش از سایرین در معرض خطراطی همچون شکست تحصیلی – الکلیسم و بزهکاری قرار دارند به این دلیل که توانایی فکری آنان ناقص است بله به این خاطر که کنترل آنها برای روی زندگی هیجانی نشان آسیب دیده است. تاکنون نظریه های بسیاری که در آنها سلامت روان مورد توجه قرار گرفته است ارائه گردیده اند با نگاهی گذرا به برخی از معروفترین آنها می پردازیم (کریم پور، ۱۳۸۹).
نظریه موری: به عقیده موری[۲] (۱۹۸۳) فرد سالم از ساختار روانی خودش آگاهی لازم دارد. هم چنین وی در حین این که بین نیازهای مختلفش تعارضی ندارد از انواع نیازها نیز به نحوه مقتضی استفاده می کنند. در انسان سالم بهنجار بین (من برتر) و (من آرمانی) فاصله زیادی وجود ندارد. موری عقیده دارد که در انسان سالم ابتدا «نهاد» سپس (من برتر) و آن گاه «من» به ترتیب، نقش عمده را در کنترل رفتار ایفا می کنند و با نظارت خردمندانه (من) و مواظبت (من برتر) تکانه های نهاد به صورت قابل قبولی ارضا می شوند. به عقیده موری تمام انسانها با شدت و ضعف متفاوت، دچار «عقده» هستند. اما فقط عقده های افراطی و شدید، موجب نابهنجاری و بیماری می شوند. موری معتقد است که تخیل و خلاقیت مهم ترین ویژگی سلامت روانی هستند(مهترپور، ۱۳۸۹).
نظریه آدلر: سلامت روان به عقیده آدلر (۱۹۷۳) یعنی داشتن اهداف مشخص در زندگی، داشتن فلسفه ای استوار و مستحکم برای زیستن، داشتن روابط خانوادگی و اجتماعی مطلوب و پایدار، مفید بودن برای همنوعان، داشتن جرأت، شهامت و قاطعیت عمل کردن برای نیل به اهداف خود، کنترل داشتن بر روی عواطف و احساسات، داشتن هدف نهایی کمال و تحقق نفس، پذیرفتن اشکالات و کوشیدن در حد توان برای حل آنها. (ابراهیم پور، ۱۳۹۰).
نظریه فروم: فروم (۱۹۶۸) معتقد است که انسان دارای سلامت روان کسی است که عمیقاً عشق می ورزد، آفرینشگر است، قدرت تعقل و خرد را در خویش کاملاً پرورانیده است. خودش و جهان را به شکل عمیقی ادراک می کند، احساس درست پایدار دارد، با جهان در پیوند است و در آن ریشه و اصالت دارد و حاکم بر سرنوشت خویش است. فروم انسان سالم را دارای جهت گیری بارور می داند، یعنی آن نوع جهت گیری که در آن خود قادر است تمام استعدادهای بالقوه و قدرتهای خویش را به کار گیرد(عباسی، ۱۳۸۰).
نظریه مزلو: به عقیده مزلو[۳] (۱۹۶۸) افراد برخوردار از سلامت روان، نیازهای سطح پایین را برآورده کرده اند و اختلال روان شناختی ندارند. می دانند که هستند؟ چی هستند و به کجا می روند. ادراک افراد سالم از واقعیت، صحیح است. آنها جهان را به صورت عینی ادراک می کنند. این افراد خودانگیخته، سالم و طبیعی هستند، عواطف خود را صادقانه و بدون رنجش دیگران نشان می دهند. افراد سالم نیز به خلوت و استقلال دارند. کنش آنها متصل است. این افراد را تجارب عارفانه یا اوج دارند و همین تجارب، موجب اعتلا و احساس قدرت و قاطعیت آنها می شود(سالاری، ۱۳۹۲).
نظریه اسکینر: سلامت روانی و انسان سالم به عقدیه اسکینر[۴] (۱۹۷۳) معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است. و چنین انسانی وقتی با مشکلی روبرو می شود از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش استفاده می جوید و این کار را تا وقتی ادامه می دهد که به سطح هنجار مورد پذیرش جامعه برسد. انسان سالم کسی است که تأییدات اجتماعی بیشتری را به خاطر رفتارهای متناسبش، از محیط و اطرافیان دریافت کند(جعفری، ۱۳۸۹).
نظریه کارل یونگ[۵] : به نظر یونگ سلامت روان شناختی و خودشناسی یکسان هستند. تحقق خود با سه معیار مشخص می شود. نخست بایستی واپس زنی تخلیه شود. تنش های بین کنش ها و نگرش های ناخودآگاه و خودآگاه به آرامش مبدل شوند، فرد بتواند از راه معرفت به آرامش و صفای درونی برسد. دوم فرد بایستی بیان نمادین ناخودآگاه را درک کند. سوم شخص بتواند از طریق ایمان شخصی به نماد یا اسطوره خصوصی خوشناسی نزدیک شود. به نظر یونگ خودشناسی و (خودبرون) حالت گریز از بودن و میل به شدن است. به نظر یونگ بودا و مسیح افرادی هستند که در نهایت به تفرد رسیده اند. به عقیده یونگ کیمیاگری قرون وسطی یعنی تلاش برای تبدیل عناصر پست به عناصر عالی مانند طلا، تمثیل و تجسمی از تلاش روان انسان برای متحد ساختن عناصر پست و عالی روان خویش. این فرایند ذاتی روانی است و منظور از آن همانند فرایند تفرد است. فرایند تفرد نوعی تلاش درونی برای خودیت و تحقق خود است. از طریق این فرایند کلیت شخصیت به ثمر می رسد به عقیده وی روان نژندی نیز از اختلالات تفرد است. لذا کانون توجه در روان درمانی او معطوف مسیر طبیعی این فرآیند بوده است (عباسی،۱۳۸۰).