نشانههای شناختی: فرد افسرده به صورت کاملاً منفی درباره خودش فکر میکند. این افکار منفی نظر او را نسبت به خودش و آینده تحتالشعاع قرار میدهند.
نظر منفی نسبت به خود: فرد افسرده اغلب عزت نفس کمی دارد. او خود را شکستخورده دانسته و خود را مسئول این شکست میپندارد.
اعتقاد به آینده نومیدانه: علاوه بر عقاید منفی نسبت به خود، فرد افسرده تقریبا همیشه آینده را با بدبینی و نومیدی زیاد میبیند.
نشانههای انگیزشی: افراد مختلف از نظر میزان برانگیختگی با هم فرق دارند. ما اغلب صبح از خواب بیدار میشویم، سر کار میرویم و راههایی برای سرگرم کردن خودمان پیدا میکنیم. ولی افراد افسرده به سختی میتوانند فعالیتهای خود را آغاز کنند. به این صورت که ذوق اشتیاق، ابتکار عمل، قدرت برنامهریزی و اراده، در این افراد بسیار کمرنگ شده و متعاقبا روی رفتارهای فرد تاثیر میگذارد. در حالتهای شدید، عدم شروع پاسخ، فلج اراده است. چنین بیمارانی حتی نمیتوانند خود را به انجام کارهای ضروری مثل بیرون آمدن از تخت خواب، تغذیه، نظافتهای شخصی و… وادارند. در افسردگی حاد، ممکن است، کندی روانی حرکتی[۱] وجود داشته باشد که طی آن حرکات کند میشوند و بیمار بیش از اندازه آهسته راه میرود و صحبت میکند.
نشانههای جسمانی: یکی دیگر از نشانهها در افسردگی، تغییرات جسمانی میباشد. تمامی لذتهای زیستی و روانی که زندگی را ارزش میبخشد، از بین میروند. از دست دادن اشتها در افسردگی متوسط تا شدید که باعث از دست دادن وزن شده ولی در افسردگی خفیف افزایش وزن دیده میشود. اختلال خواب نیز از دیگر تغییراتی است که فرد افسرده از آن رنج میبرد و شامل دیر به خواب رفتن در شب و یا زود برخواستن از خواب و عدم دوباره خوابیدن میباشد. کاهش میل جنسی نیز در زنان و مردان افسرده بسیار مشهود میباشد(ابراهیم پور، ۱۳۹۰).
افسردگی دوقطبی: ضابطه اصلی اختلالات دوقطبی، تناوبی از آشفتگی و دورههای افسردگی است، به گونهای که فرد، در یک دور پایانناپذیری که از اوج وجد تا عمق یاس گسترده است، گرفتار میشود. به طور کلی، مقوله اختلالهای دوقطبی در برگیرنده اختلال دوقطبی I، اختلال دوقطبی II، ادواریخویی و اختلال دوقطبی تصریحنشده، میباشد (دادستان، ۱۳۸۲: ۷۷).
بین ۵ تا ۲۰ درصد از افسردگیها به صورت بخشی از مانیک – دپرسیون[۲]یا دوقطبی رخ میدهند. در صورت بروز نشانههای مانیک، چنانچه فرد در گذشته یک یا چند دوره افسردگی داشته باشد، او را مانیک – دپرسیون مینامند ولی اگر هرگز دوره افسردگی را تجربه نکرده باشد، فقط مانیک تشخیص داده میشود. دوره مانیک به تنهایی نادر است و بالاخره دوره افسردگی روی خواهد داد. شکل مزمن مانی را اختلال هیپومانیک مزمن[۳]مینامند. چنانچه افسردگی با نزدیک شدن زمستان آغاز شده باشد، آن را اختلال عاطفی فصلی[۴] میخوانند (روزنهان، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۷۹: ۷۷).
نشانههای شیدایی: شروع دوره مانیک، کم و بیش ناگهانی است. خلق بالا، افکار شتابان، اعمال پرهیجان و بیخوابی ناشی از آنها کاملا با عملکردهای عادی فرد، مغایرت دارد. شیدایی از ۴ مجموعه نشانهها برخوردار است:
نشانههای هیجانی: فرد در حالت مانیک، خلقی بالا دارد که با حالتهای سرخوشی[۵] و سرحالی خود را نشان میدهد. افراد مانیک در حالت نشئگی نیز آماده اشک ریختن هستند و در صورت ناکامی هم میتوانند شلیک گریه را سر دهند. این دلیلی است بر این باور که مانی کاملا حالت مخالف افسردگی نیست، بلکه عنصر افسردگی نیرومندی همراه با آن وجود دارد.
نشانههای شناختی: شناختهای افراد مانیک، بلندپروازانه میباشد که با خلق این افراد نیز تناسب دارد. افراد مانیک به محدودیتهای توانایی خود اعتقاد ندارند و همچنین به پیامدهای ناگواری که متعاقب انجام کارهای وی رخ میدهد، بیتوجه است. فرد مانیک، ممکن است افکار یا عقاید پرشتابی در ذهن خود داشته باشد که سرعت آنها بیشتر از آن باشد که او بتواند آنها را بنویسد یا بازگو کند و چون حواسپرت هستند، افکارشان به راحتی منحرف میشود که به آن پرش افکار[۶]گفته میشود. افراد مانیک، افکار هذیانی درباره خودشان دارند و ممکن است که خود را پیامآور مخصوص خداوند بدانند. تفکر فرد مانیک درباره دیگران، سیاه و سفید است؛ به این صورت که افراد شناختهشده از جانب وی، یا همگی خوب هستند یابد(همان، ص ۷۸ و ص ۷۹).
نشانههای انگیزشی: رفتار فرد مانیک بیشفعال است. فرد مانیک به فعالیتهای پرهیجان میپردازد. حال این رفتار میتواند در شغلش باشد و یا در محافل سیاسی، مذهبی و همچنین در روابط جنسی. اعمال افراد مانیک همراه با مزاحمت، توقع و سلطهجویی میباشد. رفتارهای دیگری که عموما در طول مدت مانی روی میدهد عبارتند از: قماربازی وسواسی، رانندگی بیپروا، سرمایهگذاریهای مالی ناشیانه و پوشیدن لباسها و آرایش پرزرق و برق.
نشانههای جسمانی: به علت رفتارهای پرهیجان و پرجوشوخروش افراد مانی، طبیعتا نیاز به خوابیدن بسیار کاهش مییابد. این