بر اساس این نظریه هر عاطفه یا هیجان دارای مراکز یا واحدهایی در حافظه است که بسیاری از زوایایی مربوط به آن هیجان با این واحدها مرتبط است. زمانی که یکی از زوایا یا جنبه های مرتبط با هیجان تحریک میشود در واقع هیجان مزبور فراخوانده میشود.
الگوی شناختی کلارک و ولز(۱۹۹۵):
فرایندهایی که در این مدل از زمان ورود فرد مضطرب به موقعیت ترسآور فعال میشود بدین قراراست: براساس تجارب اولیه افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی یکسری فرضها را درباره خودشان و موقعیت اجتماعی به وجود میآورند.(من انسان بیارزشی هستم، در صورتی که اضطرابم را بروز دهم دیگران فکر می کنند غیرعادی هستم و مرا طرد می کنند). این ارزیابیها باعث میشود که آنها این موقعیت اجتماعی را به گونهای منفی تفسیر کنند،این تفسیرها منجر به بروز اضطراب خواهد شد. در صورت تداوم ارزیابیهای منفی این ارزیابیها منجر به بروز سه نشانگان(علائم) میشود(کلارک و ولز،۱۹۹۵).
نشانگان(علائم)اول:مجموعه علائم جسمی و شناختی اضطراب است که به شکلی غیرارادی توسط ارزیابی خطر از موقعیت برانگیخته میشود که شامل سرخ شدن، لرزش، تپش قلب واشکال در تمرکز است هر یک از این علائم منبعی است برای ادراک دوباره خطر (همان منبع).