فراغت در لغت به معنای آسودگی و آسایش است. در فرهنگ معین فراغت این گونه معنی شده است:
۱- پرداختن بهفراغت ۲- آسایش،استراحت، آسودگی، آرامش ۳- بی اعتنایی، وارستگی ۴- فرصت، مجال.( معین،۱۳۷۳)
در لغت نامه علی اکبر دهخدا، اوقات فراغت چنین معنا شده است: وقت و مقدار زمانی که برای امری فرض شده، ساعت، فرصت، گاه، زمان و مدت که جمع آن اوقات به معنی زمان هاست. آسایش و استراحت، ضد گرفتاری از کار و مشغله و همچنین فراغت داشتن، یعنی غفلت داشتن و فراموش کردن.
فراغت در زبان عربی به معنای اضطراب و فراغ به معنای آسایش است و در زبان انگلیسی به معنای آسانی، سهولت و آسایش است.( دهخدا،۱۳۷۷)
کلمه”فراغ” یا”فراغت” در گفتگوهای معمولی به چند معنی به کار می رود. یکی به معنای کاری نداشتن و بیکاری است. معنی دیگر آن دست کشیدن از کار، به پایان رساندن امری، رها شدن و رهیدن از کاری و خلاص شدن از کوششی است و معنای دیگر آن آسودگی خاطر و آسایش است که در برابر رنج و سختی به کار برده می شود. بنابراین می توان اوقات فراغت را به طور ساده چنین معنی کرد: زمان آسودگی از کار یا زمان و آرامش و راحتی و در تعریفی کامل تر، اوقات فراغت زمانی است که ما با شوق و رغبت و اختیار به کار دلخواه خود می پردازیم. این فعالیت برای ما شادی آور و نشاط انگیز است.
گروه بین المللی جامعه شناسی، اوقات فراغت را این گونه تعریف می کند: اوقات فراغت عبارت است از مجموعه ای از اشتغالاتی که فرد کاملا و با رضایت خاطر برای استراحت و تفریح یا به منظور توسعه آگاهی ها یا فراگیری غیر انتفاعی مشارکت اجتماعی داوطلبانه بعد از رهایی از الزامات شغلی،خانوادگی، اجتماعی بدان می پردازد.(مظفری،۱۳۸۱،۱۱۸)
بنابراین وقتی از اوقات فراغت صحبت می کنیم منظورمان اوقاتی است که:
اول : به اختیار خودمان و با آزادی فعالیتی را انجام می دهیم و زور و اجباری در کار نیست.
دوم: این فعالیت برای ما شادی آور است و سبب رضایتمندی درونی و انبساط خاطر می شود.
سوم: دارای اهداف سود جویانه، کسب درآمد، یا اهداف سیاسی و عقیدتی نیست.(شاهنده، ۱۳۸۳). از نظر جغرافیایی اوقات فراغت، عبارت است از آن زمان بیداری که انسان در طول آن از کار و اشتغال ووظایف اجتماعی روز مره فارغ گشته و می تواند به طور دلخواه آن را در نواحی مختلف صرف کند.
فراغت در پیش گرفتن راه و رسمی است و راه و رسم جاری و عادی کردن زندگی: در کوهپایه ای خفتن، با کسان تازه ای آشنا شدن و از اندیشه دغدغه ی زندگی روزانه دور ماندن. اوقات فراغت شرایطی است که در آن فعالیت ها صرفا به خاطر خودشان انجام می شود و غایت و هدف دیگری مورد نظر نیست و ما آن را هدف بدون شرط می نامیم(دیبایی،۱۳۷۱). به طور کلی مجموع اوقاتی که انسان در اختیار دارد به صورت زیر صرف می شود:
۱- اوقاتی که صرف کار برای امرار معاش می شوند
۲- اوقاتی که برای تعادل حیات صرف می شود.
۳- اوقاتی که انسان در طی آن فارغ از کار و خواب بوده و می تواند آن را به دلخواه خودبگذراند. همانگونه که انسان از طریق کار یا خواب به نحوی وجود خود و نتایج منبعث از آن را در جامعه و محیط پیرامون خود عینیت می بخشد، به همین ترتیب می تواند از طریق گذران اوقات فراغت خود محیط پیرامون را دگرگون نماید. با بعد مکانی که گذران اوقات فراغت پیدامی کند دقیقا به حیطه عمل جغرافیا وارد می گردد و از همین جاست که اوقات فراغت مفهوم جغرافیایی نیز پیدا می کند.(رضوانی،۱۳۷۹)
۲-۳- اوقات فراغت و چند مفهوم دیگر
از اوقات فراغت برداشت های متفاوتی شده است و صاحبنظران مختلف این واژه را به شیوههای گوناگون تشریح کردهاند. برخی فراغت را زمان آزادی پس از کار میدانند و بعضی دیگر معتقدند زمانی که بعد از کار و رفت و آمد به محل کار و ارضاء احتیاجات بدنی مثل خوابیدن، تغذیه، استحمام باقی میماند، زمان فراغت است. گروه دیگر عقیده دارند که موقعی که فرد از کار و انجام امور شخصی و فعالیتهای بدنی که ذکر شد و نیز تعهدات اجتماعی خود فارغ شد زمانی که بعد از این ایام باقی میماند وقتی است که فرد میتواند صرف چیزی کند که خود میخواهد و خود برمیگزیند و اگر عاملی بیرونی دخالت نکند به رغبت بگذراند و کارهایی مانند مطالعه و ورزش و تفریح انجام دهد. (احمدی، ۱۳۸۰)
در ادامه بحث به شکل گزینشی چند مفهوم که با اوقات فراغت همراهی دارند مورد بررسی قرار میگیرند.
۲-۳-۱- اوقات فراغت و تفریح