مرگ و زوال نمیشود و او حی
بالذات است و هر زندهی دیگری به احیای او دارای حیات شده است. (طباطبایی،۱۷: ۳۶۶)
حیات برتر انسانی (حیات طیبه):
همهی انسانها از حیاتی بهرهمندند که از بسیاری جهات همانند زندگی سایر حیوانات است و علومی چون زیستشناسی، پزشکی، روانشناسی به مطالعه، شناسایی و معرفی آن میپردازد؛ نشانهها و آثاری چون تغذیه، تنفس، تولیدمثل، حواس پنجگانه، تحرک، خوابوبیداری، تخیل،… مربوط به اینگونه از حیات بوده و از آن ناشی میگردد؛ اما در فرهنگ قرآن و در نگاه خردمندان (اولوالألباب) که همان مؤمنان به کلام الهی هستند، حیات انسان به این گستره محدود نمیشود و عرصهای بسیار فراختر دارد. در فرهنگ قرآن دستهای از آدمیان به عطا و بخشش خداوند به حیاتی برتر و فراختر زنده میشوند و بهرهای برتر و نیکوتر از دیگران دارند بیان قرآن آشکارا این حیات را مخصوص مؤمنان صالح کردار معرفی کرده است.
مَن عَمِلَ صالِحاً مِّن ذَکَرٍ أو أَ نثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحییَنّه حَیَوه ً طَیّبَه ً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أجرَهُم بِأحسَنِ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ. هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را بازندگی پاکیزهای، حیات [حقیقی] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر ازآنچه انجام میدادند پاداش خواهیم داد.»(نحل:۹۷)
«یا ایها الذَینَ آمَنوا إستَجیبوا للهِ وِ لِلرَّسولِ إذَا دَعَاکُم لِمَا یُحییکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبرش شمارا به چیزی فراخواندند که به شما حیات میبخشد آنان را اجابت کنید.»(انفال:۲۴)
حیات غیرانسانی:
در مراتبی پایینتر از «حیات برتر انسانی» هر یک از موجودات بهرهای از عطای «حی قیوم» و از خزانهی حیات او دارند که سه مرتبه عمده از این حیات شامل «حیات حیوانی»، «حیات گیاهی»، «حیات جمادات» است. چنانکه میدانیم حیات به معانی مختلفی نیز در آیات تعریفشده است.
اول: حیات به معنای حیات گیاهی آنجا که میفرماید: «اعلَموا أنَّ اللَهَ یُحیی الارضَ بَعدَ موتها»(بدانید خدا زمین را پس از مرگ زنده میکند.)
دوم: گاهی حیات به معنای حیات حیوانی بهکاررفته است. اینگونه زندگی خود دربردارندهی مراتب و درجات متعددی است. همان حیاتی است که موجوداتی چون انسانها و جانوران دارا هستند. زندگان به این حیات با آثار و نشانههایی مانند حرکت، احساس، تغذیه، تولیدمثل، اراده و تغذیه شناخته میشوند. همه انسانها در بهرهمندی از حیات حیوانی مشترکاند. چه مؤمنانی که فراتر از این زندگی، حیات طیبه دارند و چه کافران محروم از این بهرهمندی برتر. چون هم مؤمنان و هم کافران در آغاز دارای این حیات بوده و به یک اندازه از آن بهرهمندمی شوند، اما کافران در تنگنای حیات حیوانی بدان قناعت کرده ولی مؤمنان آن را ترقی داده و به حیات برتر رسیدهاند. (فرزند وحی و رحیمی،۱۳۹۰: ۴۱)
خداوند در رابطه با این نوع حیات میفرماید: «إنَّ الَّذی أحیاهَا لَمُحیی المَوتَی» (خداوندی که آن (زمین) را زنده کرد مردگان را نیز زنده میکند.)
سومین معنای حیات در قرآن به معنای حیات فکری و عقلانی است. فکر کردن و تأمل ورزیدن در پدیدههای عالم هستی و پرهیز از برخورد غیرعاقلانه با آنها یکی از ابزارهای کارآمد برای رهایی از بیخودی و پیدا کردن محور اصلی زندگی میباشد و به همین دلیل است که در قرآن مورد تأکید قرارگرفته است؛ تا آنجا که یکی از انواع حیات را حیات فکری و عقلانی میداند. خداوند در قرآن میفرماید: «أوَ مَن کَانَ مَیتاً فَأحیَیناهُ» (آیا آنکس که مردهدل بود وزندهاش گردانیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست.) بر طبق این آیه شریفه انسانها دارای حیات جاویدی هستند که با حیات دیگران متفاوت است و آن حیات فکری و عقلانی است.
و چهارمین معنای حیات در قرآن به معنای حیات جاودان جهان دیگر آمده: «یَا لَیتَنی قَدَّ متُ لِحَیَاتِی”(گوید کاش برای زندگی خود (چیزی) فرستاده بودم)(ابراهیمی،۱۳۸۸)