پیروان این رویکرد، سرمایهی اجتماعی را همان سازمانهای محلی نظیر باشگاهها، انجمنها و گروههای مدنی میدانند و با تأکید بر تعداد و تراکم این گروهها در یک اجتماع، بر این باورند که نه تنها سرمایهی اجتماعی ذاتاً خوب میباشد بلکه گسترش آن در یک اجتماع نیز تأثیر مثبتی بر رفاه اجتماعی افراد خواهد گذاشت. با این وجود، پیروان این دیدگاه در تحلیلشان از اجتماع، نقطه ضعف مهم آن را نادیده میگیرند، مثلاً در مواردی که اجتماعات یا شبکهها به صورت منزوی میباشند یا در راستای اهداف متعارضی تلاش می کنند سرمایهی اجتماعی سازنده به سرمایهی اجتماعی منحرف یا کژکارکرد[۵] تبدیل میگردد و توسعه را با چالش روبرو می کند.
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۴ ـ ۲ ـ رویکرد شبکهای
این رویکرد به عنوان دومین رویکرد پیرامون سرمایهی اجتماعی محسوب میشود که تلاش می کند به بیان نقاط قوت و ضعف بحث سرمایهی اجتماعی بپردازد. پیروان این رویکرد با تأکید بر اهمیت انجمنهای افقی و عمودی بین افراد و روابط درون و بین واحدهای سازمانیافته نظیر گروههای اجتماعی، بیان می کنند که وجود پیوندهای اجتماعی درون گروهی به ایجاد احساسی از هویت و هدف مشترک در بین افراد خواهد انجامید (استن و همکاران، ۱۹۹۹).
لازم به ذکر است، این رویکرد دارای دو ویژگی شاخص به شرح ذیل است: اولاً از نظر آنها سرمایهی اجتماعی شمشیری دو لبه است یعنی ضمن اینکه می تواند به ارائه خدمات ارزشمندی به اعضای یک گروه یا اجتماع بپردازد، ممکن است منجر به پیامدهای منفی نیز شود. مثلاً ممکن است وفاداری افراد به یک گروه آنقدر زیاد باشد که آنها را از کسب اطلاعات جدید و تلاش جدی جهت پیشرفت باز دارد.
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۴ ـ ۳ ـ رویکرد نهادی
از منظر پیروان رویکرد پیرامون نهادی به سرمایهی اجتماعی، قابلیتهای گروهای اجتماعی برای اقدام در جهت منفعت جمعی، بر پایه کیفیت نهادهای رسمیای که آنها را در خود جای دادهاند، تعیین میشود. لذا از منظر آنها در حالیکه شبکه های اجتماعی و جامعهی مدنی عمدتاً محصول بستر سیاسی، حقوقی و نهادی موجود میباشند، عملکرد آنها نیز تابعی از انسجام داخلی، اعتبار، شایستگی و پاسخگو بودن آنها در قبال گروه است (شجاعیباغینی، ۱۳۸۷).
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۴ ـ ۴ ـ رویکرد همافزا
این رویکرد تلاش دارد تا آنچه که از رویکردهای شبکهای و نهادی حاصل شده است را تلفیق نماید. لذا از نظر پیروان این رویکرد، سه وظیفهی اصلی پژوهشگران و سیاستگذاران عبارت است از: شناختن ماهیت و میزان روابط اجتماعی، نهادهای رسمی و تعامل بین آنها؛ بسط راهبردهای نهادی بر پایه فهم روابط اجتماعی به ویژه میزان سرمایهی اجتماعی وحدتزا در جامعه یا اجتماع محلی و در نهایت تشخیص شیوهها و ابزارهایی که از طریق آنها پیامدهای مثبت یا منفی اجتماعی چون همکاری گسترده، اعتماد و کارایی نهادی، فرقهگرایی، انزواطلبی و فساد اجتماعی پدید میآید (شجاعیباغینی، ۱۳۸۷).
لازم به ذکر است، با وجود تحقیقات متعدد پیرامون سرمایهی اجتماعی و ابعاد سازندهی آن، این موضوع همچنان به عنوان یک