۳) اگر فردی می خواهد که روابط دیگران با او حسنه باشد باید در نحوه رفتارش تجدید نظر کند.
۴) هر فردی در رفتارش با موانع و مقاومتهایی مواجه است تا زمانیکه جایگزینهای مناسبی برای مقاومتها پیدا نشود نمی توان انتظار داشت تغییرات مناسبی در رفتار بوجود آید.
۵) عکس العمل انسانها به چگونگی احساسات آنان نسبت به یکدیگر بستگی دارد.
۶) حمایت وپذیرش غیرشرطی موجب می گردد که انسان آنچه را که در درون دارد بازگو کند.
۷) با تأکید به زمان حال در رفتار کنونی می توان رفتار فرد راتغییر داد.
۸) مشاوره نیز باید از قوانین گروه تبعیت کند وبه عنوان الگویی برای دیگر اعضا باشد.
۹) هر یک از اعضای گروه می تواند محدودیتهایی را برای گروه معین ومشخص کند.
۱۰) هر فردی در مقابل فعالیتهای گروه مسئول است.
۱۱) گروه می تواند تمام امکانات وفرصت های لازم وضروری برای تغییر رفتاررا ایجاد کند. (شفیع آبادی ۱۳۷۵)
فرآیند درمان و رابطه درمانی
پیروان نظریه مراجع محوری درمورد رابطه درمانی که هسته تغییر در رویکرد مراجع محوری است مطالبی گفته اند.عقیده اساسی در درمان مراجع محوری به این نحو است که درمانگر به مراجع علاقه مند است وگرایش دارد ودریک جوعاطفی مناسب وابستگی به خودشکوفایی مراجع را ترفیع می بخشد. (بوزارت ۱۹۹۱)
فرآیند درمان مداخله درعدم هماهنگی هایی است که میان ارگانیزم تجربه گر فرد ومفهوم «خود» او رخ داده است.نظریه انسانی درمان مراجع محوری را می توان به شکل فرضیه داده «اگر- پس» بیان کرد.این فرضیه مولد آنست که اگر شرایط خاصی در جلسه درمان برقرار شود،آنگاه نتایج وتغییرات مطلوب وخاصی در رفتار مراجع ظاهر خواهد شد. (شفیع آبادی ۱۳۷۵)
برودلی نیز در توصیف شرایط درمانی می گوید: اگرمراجع را فردی درجستجوی کمک است تعریف کنیم ومشاور را هم فردی که به او کمک می کند تعریف کنیم این شرایط درمانی بصورت ذاتی ناقص خواهد بود.یکی از عناصر اساسی رویکرد مراجع محوری رابطه درمانی است،رابطه درمانی وقتی بارور ومؤثر می شود که دو شخص در جوگرم و صمیمی با هم مشغول باشند. رابطه درمانی در همه حال برای رشد مراجع ضروری است.(برودلی ۱۹۸۶)
پژوهش همواره در رویکرد مراجع محورازجایگاه ویژه ای برخوردار بوده است وتحقیق درمورد رابطه از اهمیت خاصی برخوردار است.در همین راستا ریمی مطالعه ای درباره عوامل درونی شکل دهنده رابطه درمانی وارتباط آن با مشکلات مختلف مراجع که از عوامل مهم