احتمال بروز بیماریهای مختلف و هم بر فرایند بهبود از بیماری تأثیر میگذارد (الریف ۱۹۹۲).
باورهای خودکارآمدی بالا به رفتارهای مختلفی چون سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و راههای جلوگیری از ابتلا به ایدز مرتبط است. تغییر در باورهای خودکارآمدی در مورد فرایند بهبود از بیماریها نیز تأثیرگذار است. شواهد موجود نشان میدهد که باورهای خودکارآمدی بالا، مانع تأثیرات فشارهای روانی میشود و کارکرد نظام ایمنی بدن را افزایش میدهد. در نظریه شناختی- اجتماعی، این ناکارآمدی ادراک شده است که نقش اصلی را در اضطراب و افسردگی افراد بازی می کند (بندورا، ۱۹۹۷). به استناد این نظریه افراد دارای برداشت ضعیف از خودکارآمدی خود در مواجهه با خطر بالقوه، اضطراب زیادی را تجربه می کنند. ناکارآمدی ادراک شده در مواجهه با نتایج خوشایند به افسردگی ختم میشود. اگر چه احساس عدم کارآمدی در دستیابی به هدفهای مورد نظر عامل اصلی افسردگی است، بخشی از این مشکل می تواند به هدفهای بیش از حد بالا مربوط شود. به علاوه باورهای خودکارآمدی ضعیف می تواند به عملکرد ضعیف منجر شود، فاصله خود را با معیارهای خویش بیشتر کند و موجبات سرزنش بیشتری را فراهم آورد (کاواناف، ۱۹۹۲). بنابر این تحقیقات نشان میدهد که نظریه خودکارآمدی می تواند پیامدهای منفی مهمی برای انواع رفتارهای مربوط به تندرستی داشته باشد (جوادی و کدیور، ۱۳۸۱).
پژوهشهای مختلفی که پس از اجرای برنامه های آموزشی مهارتهای زندگی در مدارس صورت گرفته دستاوردهای مهمی را در ابعاد مختلف سلامت روان داشته است. مثلاً تصور از خود (کروتر و همکاران، ۱۹۹۱) عزت نفس (اینت و همکاران ۱۹۹۴)، خودکارآمدی (الیاس و همکاران ۱۹۹۱) ناسازگاری اجتماعی و هیجانی (کاپلان و همکاران ۱۹۹۴) و کاهش معنیدار اضطراب اجتماعی (بوتین و انگ ، ۱۹۸۲به نقل از سازمان بهداشت جهانی، ترجمه نوری قاسمآبادی و محمدخانی، ۱۳۷۷).
اضطراب و افسردگی شایعترین مشکلات سلامت روان در جامعه هستند. تحقیقات نشان دادهاند که این مشکلات می تواند عملکرد شخص را ضعیف کند، بار اجتماعی برای خانواده و جامعه بوجود آورد و سبب بوجود آمدن مسائل هیجانی و هزینه های اقتصادی برای جامعه شود (بروم برگر و کاستلو ۱۹۹۲، فریدمن، مکت در موت، سولومون، رایان، کیتنر و میلر، ۱۹۹۷). در میان متغیرهای روانی- اجتماعی، خودکارآمدی و حمایت اجتماعی به عنوان عوامل کلیدی مربوط به این مشکلات تلقی میشوند (بندورا، ۱۹۹۷).
خودکارآمدی به عنوان نوع خاصی از انتظار مربوط به اعتقادات شخص نیست به تواناییهایش است و بتدریج به قضاوتهای شخصی از تواناییهایش برای تمرین کنترل بر حوادث و رویدادهایی که بر زندگی او تأثیر میگذارند، گسترش مییابد (بندورا ۱۹۸۹، مادوکس، ۱۹۹۵، شرر و آدامز، ۱۹۸۳). تحقیقات نشان داده است که انتظارات خودکارآمدی پایین عامل مهمی در انواع مشکلات سازگاری شامل افسردگی، اضطراب کمتری را تجربه می کنند (میلر و همکاران ۱۹۹۲، تامپسون و همکاران ۱۹۹۲). طبق نظر بندورا (۱۹۷۷، ۱۹۸۲، ۱۹۸۶) هنگامی که افراد در استرس هستند، آنهایی که در مواجهه با شکست خود را توانمند و کارآمد میدانند، تلاشهای بیشتری برای مقابله و کنار آمدن با مشکلاتشان انجام می دهند. افرادی که در رویارویی با مشکلات خود را ناتوان و ناکارآمد میبینند، به آسانی تسلیم میشوند و احساس اضطراب، افسردگی و ناامیدی می کنند. بسیاری از تحقیقات نشان دادهاند که افراد دارای سطح کارآمدی بالا بهزیستی روانشناختی بهتری دارند (نظیر سیفت و همکاران، ۱۹۹۸ به نقل از سیوکاچینگ و استفان ۲۰۰۰).
بنابر آنچه گفته شد کنترل رفتار، افکار، احساسات و محیط برای سلامتی و شادکامی افراد در زندگی لازم است. متغیرهای مهمی در احساس مهار و کنترل افراد دخیل میباشند که یکی از آنها خودکارآمدی است.
[۱]- Contrada
[۲]- Leventhal
Oleary-3
[۴]- Hurley
[۵]- Kavanagh
Krueuter -1
[۷]- Ennett
[۸]- Botvin & Eng
[۹]- Brom berger & Costllo
[۱۰]- Friendmann
[۱۱]- McDermut