۲-۹-۲- رابطه خستگی با متغیرهای روانشناختی
نیمرخ روانشناختی حالت فرد نیز در بررسی خستگی، مهم است. عواملی که در بیثباتی هیجانی سهیماند، مانند سطوح بالاتر اضطراب حالتی، خلق افسرده، عصبانیت، و گمگشتگی در میان سطوح پایین انرژی، همگی به عنوان همبستههای بالقوه خستگی متمایز گشتهاند. تعدادی از عوامل روانشناختی مرتبط با برونگرایی و خوداتکایی در تحقیقات به عنوان تعیینکنندههای خستگی، تأیید شده اند. محققانی که ابعاد روانشناختی تعیینکننده خستگی را بررسی کردهاند، دریافتهاند که بعد برونگرایی/ هیجانخواهی نمایانگر خستگی است. در مقابل، افرادی که نمره پایینتری در برونگرایی میگیرند، احتمال بیشتری وجود دارد که خسته شوند. در این زمینه نتایج ضد و نقیضی وجود دارد. اضطراب نیز از عوامل مستعدکننده افراد برای خستگی است. سطوح بالاتر اضطراب، گرایش به خستگی را افزایش می دهند. افرادی که اضطراب صفتی بالایی دارند، نسبت به فشارهای زندگی آسیبپذیرترند و در نتیجه، برای ابتلا به خستگی مستعدترند. افراد خودبسنده ویژگیهای شخصیتیای دارند که به درونگرا بودن، متکی به نفس بودن و مستقلبودن، مربوط هستند، و در نتیجه به دلیل این ویژگیها به احتمال کمتری خسته میشود. از سوی دیگر، افراد دارای شایستگی شخصی پایین، کمبود اراده فردی و شخصی دارند و بیشتر به بقیه وابسته هستند. با این که برخی به این نتیجه رسیده اند که نمرههای بالاتر برونگرایی با سطوح بالاتر خطر خستگی رابطه دارد، برخی پژوهشهای دیگر، سطوح پایینتر برونگرایی را با احتمال بیشتر خستگی مرتبط دانسته اند. همچنین کسانی که نمرههای پایینتری در باوجدانی و ثبات هیجانی دارند، به احتمال بیشتری خسته میشوند (ویجسوریا و همکاران، ۲۰۰۷).
۲-۱۰- فرسودگی ورزشی
از زمانی که اسمیت (۱۹۸۶) مقاله خود را که مروری بر فرسودگی ورزشی در طول ۲۰ سال گذشته بود، نوشتهاست، پژوهش در این مورد، به طور چشمگیری پیشرفت کردهاست. همچنین تعدادی نظریه نیز به وجود آمدهاند که منجر به فهم گستردهتری از این پدیده شده اند. با این حال، در حالی که، پیشرفتهای نظریهای و تجربی حاصل شده اند، دانش ما در این زمینه کم است (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
دل[۷] و وینبرگ[۸] (۱۹۹۰) استرسزاهای مرتبط با فرسودگی را ترس از شکست، ناکامی، انتظارات بالا، اضطراب و فشار در عملکرد، معرفی کردهاند. بقیه استرسزاها که توسط مارتین[۹]، کلی[۱۰]، و اکلوند[۱۱] (۱۹۹۹) شناسایی شده اند عبارتند از: استرس شخصی و حمایت اجتماعی. با وجود اینکه استرس می تواند در فرسودگی سهیم باشد، اکثر مطالعات حاکی از آن است که استرس مزمن بالا عامل قویای در ارتباط با فرسودگی استولی ضرورتاً منجر به فرسودگی نمی شود. رینی[۱۲] (۱۹۹۹) ارتباط بین فرسودگی و استرس، و منابع استرس را در داوران بسکتبال آزمود. مهمترین منابع استرس، عبارت بودند از: نگرانی های عملکردی، تعارضات بین فردی و فشار زمانی. در مطاله دیگری که به استرس ادراک شده و فرسودگی مرتبط بود، تیلور[۱۳]، دنیل[۱۴]، لیث[۱۵] و بروک[۱۶] (۱۹۹۰) فشارهای خطاهای ورزشی (خطایی که منجر به ازدستدادن توپ میشود) را ورزشکاران بالارتبه آزمودند و سه منبع استرس را آشکار کردند: ترس از شکست، تعارضات بین فردی و تعارضات نقش-فرهنگ. فرسودگی همچنین در طول زمان از اولین نقطه تا دومین نقطه فصل نمرههای بیشتری در فرسودگی گرفتند.
در پژوهشی، شاخصهای فرسودگی فوتبال به طور چشمگیری از ابتدا تا انتهای فصل افزایش یافتند. این داده هماهنگ با داده های متعددی است که با فرسودگی در طول زمان ارتباط دارند که با داده های پیشین همخوان است. دوره استرس در طول قسمت ابتدایی آن فصل به طور چشمگیری پایینتر بود. همچنین سطوح کمبود انرژی یا استرس در اواخر فصل افزایش یافت (لایی و اسویگینز، ۲۰۰۳).
ورزشکاران در ورزشهای رقابتی و نیز ورزشکاران انفرادی مانند تنیس، اسکیت و ژیمناستیک فرسودگی بیشتری را تجربه خواهندکرد. حتی ورزشکاران بدنسازی و پرورش اندام نیز در معرض فرسودگی هستند (باقری و زارعی متین، ۱۳۸۴).
پاستور[۱۷] و جاد[۱۸] (۱۹۹۳) فرسودگی را در مربیان زن و مرد، بررسی کردند. آنها دریافتند که مربیان زن نسبت به همتای مرد خود، تمایل به داشتن سطوح بالاتر فرسودگی هیجانی داشتند. آنها فهمیدند که در نتیجه خطاهای بیشتر ورزشکاران، از نظر ابعاد اجتماعی، به زنان فشار بیشتری وارد میشود.
زنان احتمالاً نیاز بیشتری به دوره ای از تجدید قوا دارند. زنان ممکن است واکنش هیجانیتری نسبت به استرس نشان دهند و سطح فرسودگی هیجانی بالاتری را در ابتدای ترم گزارش کنند، در حالی که به نظر میرسد مردان، در انتهای ترم به سطحی که زنان در ابتدا گزارش کردهبودند، برسند (اسریتر و همکاران، ۲۰۰۸). کلی[۱۹] (۱۹۹۴) مربیان بیسبال و سافتبال دانشگاهی را مورد بررسی قرار داد و به عامل های جنسیت و زمان در ارتباط با فرسودگی توجه کرد. در آن مطالعه، کلی دریافت که جنسیت و زمان جلسات اثرهای چشمگیری دارند. مخصوصاً زنان نسبت به مردان مربی همتای خود، نشانه های فرسودگی را بسیار بیشتر گزارش میکردند.
ولی و همکاران (۱۹۹۸) دریافتند که ادراک همدلی مربیان و استفاده از تحسین به طور معکوسی با فرسودگی مرتبط بود. هنگامی که یک مربی عدم تحسین، سبکی استبدادی از مربیگری، یا تأکیدی بر پیروزی، را به کار میبرد، ارتباطی مستقیم با آرمان منفی ورزشکار از ادراک خویشتن داشت. همچنین، اضطراب رقابتی در مربیانی که ورزشکاران را بیشتر دچار استرس می کنند و احساس فرسودگی را به وجود میآورند، دیده شد.
پرایس[۲۰] و ویز[۲۱] (۲۰۰۰) با بهره گرفتن از مدل رهبری چلدورای[۲۲] و صالح[۲۳] (۱۹۸۰)، مطالعهای را در زمینه تعامل مربی/بازیکن انجام دادند. ارتباطی قوی بین مربیانی که ابراز فرسودگی میکردند، و فرسودگی در ورزشکاران وجود داشت. مربیانی که فرسودگی هیجانی بیشتری داشتند، دستورالعملهای آموزشی و حمایت آموزشی کمتری ارائه میکردند، که منجر به سبک رهبری دموکراتیکتری میشد. نوعی ناقطبیشدن در ورزشکاران و تأکید کمتر روی کفایتهای شخصی وجود داشت. پاسخ روانشناختی بعد مهم دیگری از این مدل بود و نشان داد که معمولاً کفایت و لذت ادراک شده کمتر، منجر به سطوح بالاتر اضطراب و فرسودگی میشود. همچنین سبک رهبری دموکراتیک، احتمال فرسودگی را افزایش میداد.
[۱]. electro-oculogram (EOG)
[۲]. blood pressure
[۳]. systolic
[۴]. oxidative
[۵]. Barbato, G.
[۶]. simulated flight
[۷]. Dale, J.
[۸]. Weinberg, R.
[۹] . Martin, J. J.
[۱۰] . Kelley, B.
[۱۱] . Eklund, R. C.
[۱۲]. Rainey, D. W.
[۱۳]. Taylor, A. G.
[۱۴]. Daniel, J. V.
[۱۵]. Leith, L.
[۱۶]. Burke, R. J.