می دهند. اگر عملکردشان ضعیفشده میتوانند بگویند، موکولکردن مطالعه به آخرین لحظه، علّت آن بوده است. از سوی دیگر، اگر علیرغم مسامحهکاری عملکرد خوبی داشته باشد، دیگران به آنها به عنوان فردی توانا مینگرند.
کاوینگتون همچنین دانشآموزانی را توصیف می کنند که به فعالیتهای بسیاری میپردازند تا بتوانند از آنها به عنوان دلایلی برای عملکرد ضعیف که انتظار وقوع آن را دارند استفاده کنند. وی بر این باور است که افراد حاضرند یک ضعف شخصی خفیف (مانند اضطراب امتحان) را بپذیرند تا از ضعف بزرگتری، یعنی فقدان شایستگی که ممکن است بر ملأ شود، اجتناب کنند.
زیربنای انگیزشی خودناتوانسازی
بنا به نظر برگلاس و جونز افراد به خاطر حفظ تصویر خود مثبت به استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی روی میآورند، با این وجود اسمیت و همکاران استفاده از این راهبردها را گسترش داده و اظهار داشتند که علاوه بر حفظ تصویر خود مثبت هم چنین افراد از این راهبردها استفاده می کنند تا از اثبات تصویر خود منفی اجتناب کنند.
در پژوهشهای مختلفی که در این رابطه انجام گرفته است، معلوم شدهاست که خودناتوانسازی ۳ زیربنای انگیزشی دارد که افراد را وادار به استفاده از این راهبردها مینماید.
۱-تعریف مفهومی شک
۲-اساس عمومی-خصوصی خودناتوانسازی
۳-نقشهای خودحمایتی خودارتقایی
تعریف مفهومی شک
بیشترین توافق این است که اساس انگیزشی خودناتوانسازی، وجود احساسات شک و تردید است، شک در مورد حصول نتیجه مثبت و یا اجتناب از نتیجه منفی در سراسر پیشینه مربوط به این پدیده مشاهده میشود. شاید به دلیل تأکیدی که جامعه روی پیشرفت و استعداد طبیعی دارد، عدم اطمینان فرد به قابلیتها و شایستگیهای خود، می تواند از ویژگیهای اصلی و اساسی ارزشیابی از خود باشد. ممکن است این عدم اطمینان، با زیر سوألبردن شایستگی منجر به ایجاد تردید یا نگرانیهایی در مورد خودارزشمندی و خودکارآمدی فرد شود. اگرچه اغلب افراد، برخی مواقع در مورد ارزشمندی و شایستگی خود مظنون میشوند، امّا مواردی نیز وجود دارد که ممکن است این ارزشمندی شدیداً زیر سوال برود. افراد ممکن است، خود- تردیدی را تجربه کنند و هنگامی که با تکالیف آینده مواجه میشوند، ترس از این داشته باشند که شکست خواهند خورد اگر این تجربهای باشد که قبلاً نیز رخ داده باشد، احتمالاً این افراد به جست وجوی راهبردهایی برای مقابله با آن بر میآیند. ممکن است خودناتوانسازی، راهبردی باشد که افراد برای مقابله با خود-تردیدی مزمن به کار میگیرند. (السون و همکاران،۲۰۰۰)
جونز و برگلاس(۱۹۷۸) این نوع خود-تردیدی را تحت عنوان « کلاف انگیزشی » مطرح می کنند، چرا که به دور بسیاری از رفتارهای روزمره فرد تنیده میشود. برای مثال، آنها از فردی الکی نام میبرند که به خاطر نگرانی زیاد در مورد خودارزشمندی خود، مصرف زیاد الکل را به عنوان بهانهای قابل قبول برای عملکرد ضعیف ارائه میدهد. بالعکس، شک معمولی و متداوّل که در زندگی روزمره دیده میشود به این سوأل مربوط میشود که آیا این احتمال وجوددارد که در برخی موقعیتهای زودگذر، نتایج مثبت حاصل شود و از نتایج منفی اجتناب شود. ممکناست این شکلگذاری شک، تاحدی فاقد اثربخشی نگرانیهای مربوط به خود باشد. معمولاً شکستهای متوالی، میتوانند احساسات شک و تردید را افزایشدهند. شکمعمولی و متداوّل می تواند به واسطه تجارب متوالی و غیرمنتظره شکست، به خود–تردیدی مزمن منجر شود. در مجموع، منطقی است که بیان کنیم، احتمالاً خودناتوانسازی صورتهای متفاوتی دارد. برخی از این اشکال به اساس احساسات شک معمولی متداوّل بوده و اشکال دیگر از احساسات شدید خود–تردیدی ناشی میشوند.
اساس عمومی-خصوصی خودناتوانسازی
یک تمایز نظری بین بنیادهای خودنمایی یا بینفردی و بنیادهای خصوصی یا فردی متصور شده اند. اگر خودناتوانسازی ریشه در هدفهای خودنمایی داشته باشد، مخاطب اصلی آن افراد دیگر هستند، نه خود فرد، و این نوع خودناتوانسازی بیشتر در موقعیتهای عمومی رخ می دهند. امّا اگر خودناتوانسازی بیشتر در موقعیتهای خصوصی روی دهد و یا به طورمساوی در هر دو موقعیت عمومی و خصوصی روی دهد، احتمالاً مخاطب خودناتوانسازی خود فرد است. ( ارکین و السون، ۱۹۹۸)
کلدینز و ارکین (۱۹۸۲) در مطالعهای دریافتند که خودناتوانسازی هنگامی رخ میدهد که عمل خودناتوانسازی و پیامد عملکرد، هر دو علنی باشد. امّا این نتیجه وقتی یکی از آنها یا هردوی آنها (عمل خودناتوانسازی و پیامد عملکرد آن) کاملاً خصوصی بود حاصل نشد. این یافته نشاندهنده آن است که خودناتوانسازی اساس خودادعایی دارد و همچنین تحقیق دیگری به این نتیجه دستیافت که، افراد دارای خودآگاهی بالا، بیشتر از افراد دارای خودآگاهی پایین دچار خودناتوانسازی میشوند. (شپرو وارکین، ۱۹۸۹، به نقل از هاشمی، ۱۳۸۰)
این یافته نیز بیان میدارد که خودناتوانسازی، اساس بینفردی و خودنمایی دارد. اگرچه یک زمینه عمومی، احتمال و شدت خودناتوانسازی را بالا میبرد، امّا باید نتیجهگرفت که خودناتوانسازی، شیوهای منحصر بهفرد برای مدیریت برداشت عمومی است. این موضوع زمانی درست است که بین دو شکل مزمن شک و شکل معمولی آن که قبلاً بحث کردیم تمایز قائل شویم. به نظر میرسد که اثر عمومی بودن ناتوانسازی و پیامدهای عملکرد روی خودناتوانسازی به شکل معمولی آن مربوط بوده و این نوع شک به دنبال شکست می تواند نگرانیها و دلواپسیهای شدیدتری را با خود به همراه داشته باشد.
نقشهای خودحمایتی خودارتقایی
تمایز دیگری در رابطه با اساس انگیزشی خودناتوانسازی باید توجه داشت مربوط است به هدفهای خود حمایتی در مقابل هدفهای خود ارتقایی. خودناتوانسازی یک راهبرد در پیامد اسنادی به همراه دارد. اوّل با ایجاد مانع بر سر راه موفقّیت فرد بهانهی حمایتگر در برابر عملکرد معیوب و شکستخورده فرد به وجود میآید، دوّم مسئولیت پذیری ادراک شده فرد را برای موفقّیتی که علیرغم ناتوانی حاصل شده است ارتقا میدهد. به تعبیر اسنادی، توانایی به عنوان علت ادراک شده شکست تخفیف مییابد، حال آنکه توانایی به عنوان علت ادراک شده موفقّیت تشدید میشود. اسناد توانایی تثبیتشده، از خود در باور شکست حمایت می کند. حال اگر موفقّیت حاصل شود با پیامدهای خودناتوانسازی تشدید اسناد توانایی، خود را ارتقاء میبخشد. (ارکین و السن،۱۹۹۸)
نایس با بهره گرفتن از یک روش پژوهش هوشمندانه متوجه شد که افراد دارای عزتنفس پایین به منظور حمایت خود در برابر شکست، دست به خودناتوانسازی میزنند و خود را در مقابل شکست که ممکن است تهدیدی به ارزشمندیشان باشد حفظ می کنند. امّا افراد دارای عزتنفس بالا به منظور شدت بخشیدن به شایستگیشان برای رسیدن به موفقّیت، دست به ناتوانسازی میزنند. نایس(۱۹۹۱) نتیجه گرفت که افراد دارای عزتنفس پایین به طور منحصر به فردی به منظور حمایت خودشان از شکست احتمالی دست به خودناتوانسازی میزنند.
اگر بپذیریم خودناتوانسازی یکی از اشکال مشکلزای رفتار است، باید قبول کنیم که پیامدهای منفی و مخربی می تواند به همراه داشته باشد. پژوهش نشان میدهد که خودناتوانسازی اغلب با نگرشها و عواطف و رفتارهای نامناسب و منفی همراه بوده است. (زاکرمن و همکاران، ۱۹۹۸، انرمن و همکاران،۱۹۹۸)
به نظر وارمر و مر(۲۰۰۴) تامسون و ریچاردسون(۲۰۰۱) رفتار خودناتوانساز با پیامدهایی همچون کاهش انگیزه پیشرفت، احساس فرسودگی هیجانی، قرار گرفتن در چرخه اجتناب از پیشرفت، احساس ناتوانی و نا کارآمدی، کاهش انتظار کسب موفقّیت و درونی کردن شکست، شکل گیری باورهای غلط درباره توانایی( تلاش و سختکوشی در رسیدن به موفقّیت را نشانهای از ناتوانایی فردی میپندارد) همراه است. این پیامدها نشان میدهد که خودناتوانسازی می تواند منجر به کاهش عملکرد شده و انگیزه پیشرفت را کاهش میدهد.
خودناتوانسازی و عملکرد تحصیلی
شاید مهمترین پیامد خودناتوانسازی، عملکرد ضعیف باشد، به طوری که قبلاً اشاره کردهایم علت اینکه این پدیده خودناتوانسازی نام گرفتهاست، آن است که به تخریب در عملکرد منجر میشود. اگر افراد خودناتوانساز برای توجیه عملکرد ضعیف، موانعی را برای خود ایجاد کنند ممکن است نتوانند به اندازه افراد دیگر موفقّیت حاصل کنند.
شواهد حاکی از آن است که خودناتوانسازی و عملکرد تحصیلی اثر متقابل بر یکدیگر دارند، همدیگر را تقویت می کنند، به این صورت که درگیری در خودناتوانسازی به عملکرد ضعیف و عملکرد ضعیف نیز به استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی منجر میشود. همچنین خودناتوانسازی به عادات نامناسب مطالعه، نظیر صرفنظر زمانکم روی تکلیفدرسی و فعالیتکم به منظور آمادهشدن برای امتحان همراه است. (زاکرمن و همکاران،۱۹۹۸)
خودناتوانسازی و تقلب
آندرسن و همکاران مشاهده کردهاند که دانشآموزانی که تقلب می کنند و نگرش مثبت به آن دارند در رفتارهای خودناتوانسازی درگیر میشوند. استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی به دانشجو کمک می کند تا خود را در نظر دیگران فردی شایسته جلوه دهد.
با تقلب نیز فرد می تواند تظاهر کند که عملکردش خوب بوده است. با این وجود، اگر چه خودناتوانسازی ممکن است به فرد کمک کند که خود ارزشمندی خود را حفظ کند، احتمالاً تقلب کمتر این هدف را بر آورده میسازد. چرا که فرد از پیامد تقلب آگاه است، با وجود این احتمال میرود که خودناتوانسازی در نهایت به تقلب منجر میشود. (اندرما و همکاران، ۱۹۹۸)
پیامدهای عاطفی خودناتوانسازی
اشاره کردیم که خودناتوانسازی به کاهش عزتنفس میانجامد. شاید به همین دلیل است که افراد خودناتوانساز اغلب تجارب منفی عاطفی نیز گزارش می دهند. از آنجایی که هدف افراد خودناتوانساز از استفاده راهبردهای خودناتوانسازی حفظ ارزشمندی است میتوان گفت که آنها به نوعی درگیر مقابله هیجانمدار و نه مسئلهمدار هستند. به عبارتی، بیشتر قصد حمایتکردن از خود دارند و نه بهبود عملکرد. شواهدی نشان میدهد افراد خودناتوانساز بالا نسبت به افراد پایین در خودناتوانسازی بیشتر از راهبردهای هیجانمدار نظیر