بعد جسمی : به دریافت فرد از تواناییهایش درانجام فعالیتها و وظایف روزانه که نیاز به صرف انرژی دارد اشاره می کند و می تواند در بردارنده مقیاس هایی مثل تحرک، توان و انرژی، درد و ناراحتی خواب استراحت و ظرفیت توان کاری باشد.
بعد روانی: جنبه های روحی و احساس سلامت را مانند افسردگی، ترس، عصبانیت، خوشحالی و آرامش را در بر میگیرد. بعضی زیررده ها ی این بعد عبارتند از تصویر از خود، احساس مثبت، احساس منفی ، اعتقادات مذهبی، فکر کردن، و یادگیری، حافظه و تمرکز حواس .
بعد اجتماعی : توانایی فرد در برقرار کردن ارتباط با اعضای خانواده، همسایگان و سایر گروههای اجتماعی، وضعیت شغلی، شرایط اقتصادی کلی مربوط میشود.
ب)ذهنی بودن
باتوجه به تعاریف، کیفیت زندگی به انتظارات، احساسات، اعتقادات وپندارهای فرد بستگی دارد . از این رو ارزیابی شخص از سلامت یا خوب بودنش عامل کلیدی در مطالعات کیفیت زندگی میباشد . اگر چه ارزیابی عینی در این مطالعات جایگاه مهمی برخوردار است، اما قضاوت خود فرد درباره اثر بیماری و درمان وشرایط سلامتیاش بر کیفیت زندگی از اهمیت بیشتری برخوردار است. به عنوان مثال گروهی از مردم با وجود آنکه از یک یا چند بیماری مزمن رنج میبرند خودشان را سالم میدانند. در صورتی که گروه دیگری با وجود آنکه همیشه نشان عینی از بیماری ندارند، خود را بیمار میپندارند. به طور کلی میتوان گفت عامل اصلی تعیین کننده کیفیت زندگی عبارت است از تفاوت درک شده بین آنچه هست و آنچه که ( از دیدگاه فرد )باید باشد. کیفیت زندگی تجسم تجارب زندگی در لحظه لحظه آن است. کیفیت زندگی تجربه شده نیست بلکه تجسم زندگی تجربه شده فرد در طول زمان میباشد. کیفیت زندگی فرایند منطقی و یک مفهوم استوار بر پایه فرهنگ میباشد که خلاصهای از ارزشها، عقاید، سمبولها و تجارب شکل گرفته شده آن فرهنگ میباشد. و راهی برای شناخت و فهم شرایط و تجارب انسان در زندگی فراهم می کند (مادلین[۱]،۱۹۹۴).
با این حال ماهیت ذهنی کیفیت زندگی، باعث میشود که اعتبار و روایی فرهنگی آن، موضوعی چالشانگیز شود (آشتیانی و آشتیانی، ۱۳۸۲).
ج) پویا بودن
با توجه به این تعریف که « کیفیت زندگی دارای ساختاری وابسته به زمان که متأثر از تجربه شخص و درک او از زندگی میباشد، و با تغییر زمان تغییر می کند » در مییابیم که پویایی کیفیت زندگی از این رو است که با تغییر زمان تغییر می کند و به تغییرات فرد و محیط او بستگی دارد و این مشخصه در یک مطالعه طولی به خوبی قابل مشاهده است.
شادمانی ذهنی و رابطه آن با کیفیت زندگی
شادمانی ذهنی اشاره دارد به اینکه مردم زندگی خود راچگونه ارزیابی می کنند و شامل متغیرهایی از قبیل رضایت از زندگی، رضایت از وضعیت زناشویی، رضایت از کار، فقدان افسردگی، اضطراب و وجود عواطف و خلقیات مثبت میشود. ارزیابی شخص از خود ممکن است به شکل شناختی باشد ، مثلاهنگامی که شخص به طور کلی در مورد رضایت از زندگی خود یا جنبههایی از زندگی مانند تفریحات به قضاوت آگاهانه مینشیند، ممکن است ارزیابی شخص به شکل عاطفی نیز باشد (تجربه هیجانات و خلقیات ناخوشایند و خوشایند مردم در مواجه با زندگی خود ). بنابراین گفته میشود اگر شخص رضایت از زندگی و غالباًخوشی را تجربه کند دارای شادمانی ذهنی بالا و برعکس اگر از زندگی خود ناراضی است هیجانات پیوسته منفی مانند خشم و اضطراب را احساس نماید دارای شادمانی ذهنی پایینی است .
چندین ویزگی اساسی در مطالعه شادمانی ذهنی وجود دارد (دینر[۲]،۱۹۸۴).اولا کل دامنه بهزیستی از زجر و عذاب تا وجد و شعف را در برمیگیرد و صرفاٌ به حالات نامطلوبی مثل افسردگی یاناامیدی محدودنمیشود .دوما شادمانی بر حسب تجربهی درونی هرشخص تعریف شده است. اگر شخصی فکر می کند که زندگیاش خوب پیش میرود بنابراین در درون این چارچوب زندگی اوخوب پیش میرود. پس در حوزه شادمانی ذهنی دیدگاه شخص درمورد بهزیستیاش از اهمیت برجستهای برخوردار است. ویژگی نهایی شادمانی ذهنی این است که این سازه صرفا به خلقیات زودگذر نمیپردازد بلکه بر حالات بلندمدتتر تکیه دارد. به هر حال ممکن است آنچه که در یک لحظه غالباً منجربه شادمانی میشود ممکن است همان چیزی نباشد که دربلند مدت هم شادمانی را موجب میشود(مظفری،۱۳۸۲).
شادمانی ذهنی، ساختار و مؤلفهها
شادمانی ذهنی سه مولفه اولیه دارد: رضایت از زندگی، عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند.که هریک ازاین سه مولفه مهم می تواند به نوبت به تقسیمات فرعی تجزیه شود. رضایت کلی می تواند به رضایت از حوزههای گوناگون زندگی از قبیل تفریحات، عشق، ازدواج ،دوستان و…تقسیم شود و هر کدام ازاین حوزهها را میتوان به رخسارههای کوچکتری تقسیم نمود. عاطفه خوشایند میتواندبه هیجانات ویژه ای از قبیل لذت ،محبت و غرور تقسیم شود و عاطفه ناخوشایند می تواند به هیجانات و خلقیات ویژه ای از قبیل، شرم، گناه ،غمگینی، خشم و اضطراب تقسیم شود (دینر و بیواس- دینر[۳]،۲۰۰۰).
جدول۲-۲ :مولفههای شادمانی ذهنی (دینر، سو، لوکاس و اسمیت[۴] ،۱۹۹۹).
حوزه های رضایت | رضایت از زندگی | عاطفه ناخوشایند | عاطفه خوشایند |
کار | میل به تغییر زندگی | گناه و شرم | لذت |
خانواده | رضایت از زندگی مادی | غمگینی | شعف |
تفریحات | اضطراب و نگرانی | خرسندی | |
سلامت | رضایت از گذشته | خشم | غرور |
سرمایه | رضایت از آینده | تنش | محبت |
خویشتن | نظر دیگران درمورد شخص | افسردگی | شادمانی |
گروه شخص | حسرت | وجد |
خلقیات و هیجانات که روی هم عاطفه نامیده میشوند نشان دهنده ارزیابیهای جاری شخص ازرویدادهایی است که در زندگی وی اتفاق میافتد.
کیفیت زندگی در یک مفهوم وسیع به عنوان شادی قابل تعریف میباشد. کیفیت زندگی معیار و اندازه گیری بهترین انرژی یا نیرو در فرد است، که این نیرو برای سازگاری موفقیت آمیز فرد با چالشهای موجوددر دنیای واقعی میباشد. میلند در سال(۱۹۹۹)برای دستیابی به کیفیت زندگی ۴ طریق زیر را بیان نمود.
۱-از طریق خشنودی: چرا که این مضمون منعکس کننده تجربهی افراد و جنبه های عاطفی شخصیت آنان است .
۲-از طریق تعریف رضامندی: زیرا که این تعریف نشان دهنده شناخت یا ادراک فرد وانتقال دهندهی جنبه های منطقی و عقلانی است .
۳-از طریق توصیف نیازهای افراد: به دلیل آنکه برآورده شدن این نیاز ها فرد رابه یک زندگی خوب رهنمون مینماید .
۴-از طریق تعریف ادراک خویشتن: چون این مفهوم توقعات شخصی و رشد فکری افراد را مشخص می کند.
نوردن فلت[۵](۱۹۹۱)کیفیت زندگی را به شکل خشنودی توصیف نمود .به نظر وی سنجش خشنودی افراد از طریق بررسی تجربهی افراد از میزان حصول ایشان به آ مال و آرزوهایشان انجام پذیر است (به نقل از نظری سعید،۱۳۸۰).
تاتارکیوسیز (۱۹۷۶) خشنودی را به عنوان یکی از انواع رضامندی ذکر کرد .وی خصوصیات زیررا برای تعریف و تشخیص احساس خشنودی در نظر گرفته است
۱-قالب و چهارچوب کامل و تمام داشتن: احساس خشنودی باید به طور کامل در تمامی جنبه-های احساسی به شکل آگاهانه و عمقی و نه به طور سطحی نفوذ نماید.
۲-بادوام و ثابت بودن: احساس خشنودی باید به طور ثابت در تمامی طول زندگی افراد پایدار و باقی بماند .بدین معنی که هر گاه از فرد سوال شود که آیا از زندگی خشنود است ؟همواره پاسخ وی مثبت باشد.
۳-عقلانی بودن: احساس خشنودی تنها نباید به شکل عاطفی باشد بلکه مهم است که این احساس با عناصر عقلانی و ادراکی نیز عجین شده باشد.
۴-فراگیر بودن: احساس خشنودی باید شامل تمامی جنبه های زندگی بوده و تنها به یک بخش آن محدود نباشد.
تعریف و توضیح تاتارکیوسیز این عقیده راکه فرد خشنود و خوشحال باید حداقل به اهداف مهم زندگی خود رسیده باشد بیان مینماید