.
تفاوت فاصله قدرت در میان کشورها: ریشه های خانوادگی
اغلب مردم دنیا در خانواده متولد می شوند. همه ی افراد برنامه ریزی ذهنی خود را بلافاصله پس از تولد از بزرگ ترهایی که در میان آنها بزرگ می شوند به دست می آورند وخودشان را پس از مجموعه ای از الگوهای ارائه شده توسط بزرگ ترها مدل سازی می نمایند.
lt="تحقیق - متن کامل - پایان نامه” width="390″ height="390″ />
در شرایط فاصله قدرت بالا بچه ها می پذیرند که بایستی از والدین اطاعت نمایند. برخی اوقات حتی در میان بچه ها نیز نوعی از اقتدار وجود دارد، از فرزندان کوچکتر انتظار می رود که از فرزندان بزرگ تر اطاعت نمایند. رفتار مستقل در بچه ها تشویق وترغیب نمی گردد. احترام به والدین وسایر بزرگ ترها به عنوان یک فضیلت اساسی در نظر گرفته می شود، بچه ها می بینند که دیگران این قبیل احترام ها را نشان می دهند وبه زودی آنها را کسب می نمایند. غالباً یک حس گرمی ومراقبت قابل ملاحظه ای در روش رفتار والدین وبچه های بزرگ تر با بچه های کوچک تر دیده می شود، به خصوص زمانی که بچه های خیلی کوچک هستند از آنها مراقبت می شود واز آنها پذیرفته نیست که خودشان دست به تجربه بزنند. احترام به والدین ووابستگان بزرگ تر تا سنین بزرگسالی باقی می ماند. اقتدار والدین تا زمانی که والدین زنده هستند نقشی را در زندگی افراد بر عهده دارد والدین وپدر ومادر بزرگ ها با بچه ها حتی زمانی که به طور واقعی کنترل زندگی خویش را برعهده گرفته اند. با حالتی رسمی رفتار می نمایند. یک الگویی از وابستگی به بزرگ ترها که در همه ی ارتباطات انسانی تأثیرگذار می باشد وجود دارد، ودر برنامه ریزی ذهنی هر فردی نیاز شدیدی به این وابستگی موجود می باشد.
در کشورهای با فاصله قدرت پایین با بچه ها به محض اینکه قادر به انجام فعالیت می گردند کم وبیش همانند بزرگسالان رفتار می شود، واین رفتار در نحوه ی دوش گرفتن بچه ها به چشم می آید. هدف تربیتی والدین این است که به محض اینکه بچه ها توانایی پیدا کنند، کنترل امورشان را به خودشان واگذار نمایند. تجربه فعال توسط بچه تشویق وترغیب می گردد، به بچه اجازه داده می شود که با والدین تناقض داشته باشد وبه زودی یاد می گیرد که کلمه ((نه)) را به کار برد.
۳-۱-۶-۲- فاصله قدرت در مدرسه
امروزه در اکثر جوامع کودکان حداقل چندین سال به مدرسه می روند. در اکثر جوامع مرفه تر دوران مدرسه ممکن است بیش از بیست سال از عمر یک فرد جوان را در برگیرد. در مدرسه کودک برنامه ریزی ذهنی خود را بیشتر گسترش می دهد. معلمان وهمشاگردی ها ارزش های دیگری را به عنوان بخشی از فرهنگی که به آن افتخار می کنند به فرد القاء می نمایند. این یک سؤال است که سیستم آموزشی تا چه میزان می تواند در جامعه تغییر ایجاد نماید؟ آیا مدرسه می تواند به ارزش هایی که در جامعه وجود ندارد یا به طور ناآگاهانه به تقویت آنچه در جامعه وجود دارد بپردازد؟ به هر حال در مقایسه ای که از مدارس جوامع انجام شد الگوهای مشابه تفاوت های مشاهده شده در خانواده ها دیده شد. نقش دوگانه والد- فرزند به وسیله نقش دوگانه معلم- دانش آموز جایگزین گردیده اما ارزش های پایه ای ورفتارها از یک حوزه به حوزه ای دیگر انتقال یافته بود. والبته، اغلب بچه مدرسه ای ها بیشتر وقت شان را در خانواده سپری می کنند.
در وضعیت فاصله قدرت بالا نابرابری والد- فرزند با نابرابری معلم- شاگرد برحسب نیاز به وابستگی که در ذهن دانش آموزی تثبیت شده است ادامه می یابد. با معلمان با احترام رفتار می شود (حتی با معلمان مسن تر بیشتر از جوان ها) دانش آموزان ممکن است مجبور باشند زمانی که آنها وارد می شوند برخیزند. فرایند آموزشی معلم محور است. معلمان مسیرهای عقلایی که بایستی دنبال شوند را مشخص می سازند. تصور می شود که در کلاس بایستی نظم ومقررات سختی وجود داشته باشد ومعلم بایستی آغازگر تمامی ارتباطات باشد.
در وضعیت فاصله قدرت کم معلمان با دانش آموزان اساساً به طور همسان با خود رفتار می نمایند و می پذیرند که دانش آموزان همسان با دوستان خود با آنها رفتار نمایند. معلم های جوان تر برابرتر هستند وبنابراین معمولاً بیشتر مورد علاقه هستند. فرایند آموزشی دانش آموز محور می شود وبه نوآوری توسط دانش آموزان اهمیت می دهد. از دانش آموزان انتظار می رود مسیرهای عقلایی خود را پیدا نمایند.
سوالات یا اهداف پایان نامه :
- سوالات و اهداف تحقیق
هدف از اجرای این تحقیق آن است که تاثیرات فرهنگ بر رفتار حسابداران و حسابرسان در حوزه ارزیابی عملکرد مدیران شرکتها و میزان اشتباهات حسابداری در ارقام مالی صورتهای مالی مورد بررسی وارزیابی قرار گیرد دراین تحقیق موضوع فرهنگ با توجه به تئوری و دیدگاه هافستد از جنبه دو مولفه میزان فاصله قدرت و میزان فرد گرایی مورد بحث قرار میگیرد سوالات تحقیق را می توان بصورت زیر مطرح کرد
آیا بین میزان فاصله قدرت در یک شرکت با میزان اشتباهات حسابداری کشف شده توسط حسابرسان در آن شرکت رابطه ای وجود دارد ؟ و آیا رابطه مد نظر از اهمیت بالایی برخوردار است ؟
آیا بین میزان فردگرایی در یک شرکت با میزان اشتباهات حسابداری کشف شده توسط حسابرسان در آن شرکت رابطه ای وجود دارد ؟ و آیا رابطه مد نظر از اهمیت بالایی برخوردار است ؟