تعریف اسمیت: اولین تعریف توسط روانشناسی به نام اسمیت (۱۹۸۶) که فرسودگی را از چشمانداز استرسی دیدهاست، ارائه شدهاست. او معتقد بود که فرسودگی ورزشی نتیجه استرس مزمن است. به دلیل تجربهکردن استرس در طول زمان، یک فعالیت (ورزش) که قبلاً لذتبخش بودهاست، دیگر لذتبخش نیست. این منجر به پسرفت اجتماعی، روانشناختی و جسمی در ورزش خود میشود (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹) بر اساس تعریف اسمیت، ویژگیهای فرسودگی ورزشی شامل ازدستدادن بستگی و علاقه به یک فعالیت؛ مسخ شخصیت، که در آن شخص نسبت به یک فعالیت بیشتر غیرشخصی میشود؛ و احساسات منفی از موفقیت که ناشی از سطوح پایینتر اعتمادبهنفس و احتمالاً سطوح بالاتر افسردگی است، میشود (لایی و اسوسگینز، ۲۰۰۳).
تعریف ریدیک: فرسودگی ورزشی باید به عنوان یک سندرم در نظر گرفتهشود که با ویژگیهای (الف) فرسودگی جسمی و هیجانی، (ب) نزول توان ورزشی، و(ج) احساس کاهشیافته کفایت، مشخص میشود. محققان جدید روانشناسی ورزشی مانند کرسولد، اکلوند، پریس، ویز، ریدیک و اسمیت، مفهومسازی ریدیک از فرسودگی ورزشی را پذیرفتهاند و در تحقیقات جدید این مفهوم مورد استفاده قرار میگیرد (هاج و همکاران، ۲۰۰۸).
تعریف ماسلاچ: ماسلاچ فرسودگی را با ویژگیهای تجربه خستگی جسمی، بیدقتی و کمبود میل که معمولاً محصول استرس بیش از حد است، تعریف کرده است. استرسهای زیاد منجر به این احساس در فرد میشوند که بهتر است ورزش را کنار بگذارد (لایی و اسویگینز، ۲۰۰۳).
تعریف ولی[۲]، آرمیسترانگ[۳]، کمار[۴] و گرین لیف[۵] (۱۹۹۸): بریدن روانی، هیجانی و جسمی از فعالیتها (لایی و اس ویگینز، ۲۰۰۳).
۲-۵-۲- مراحل فرسودگی
مراحل فرسودگی را چنین بیان کردهاند:
- وجود عوامل محیطی: عوامل جسمی (مانند بیشتمرینی و صدمه[۶])؛ عوامل سازمانی (مانند محدودیتهای زمانی و مشکلات سازمانی)؛ و عوامل اجتماعی-بینفردی[۷] (گولد و همکاران، ۱۹۹۶).
- وجود عوامل شخصیتی خاص: انتظارات بالا، کمبود لذت، کمبود مهارتهای جرأتورزی، کمالگرایی، مهارتهای ارتباطی ضعیف، راهبردهای ضعیف برای مقابله با استرس، و کمبود کنترل شخصی در تمرین (گولد و همکاران، ۱۹۹۶).
- ارزیابی شناختی: علل محیطی و شخصیتی خود به خود منجر به فرسودگی نمیشوند. ارزیابی شناختی مرحله بعدی فرایند فرسودگی است. ارزیابی شناختی تعامل بین عقاید و ادارکهای شخصی، و عوامل محیطی است. توان ادراکشده ورزشکار برای روبروشدن با تقاضاهای موقعیت، ضرورتاً اثر عوامل محیطی و شخصیتی را تعدیل میکند. هنگامی که ورزشکاران معتقد نباشند که میتوانند تقاضاهای روانی، رقابتی، اجتماعی، هیجانی و جسمی فرا روی خود را برآورده کنند، موقعیت طاقتفرسا به نظر میرسد. چیزی که این موضوع را پیچیده میکند، این است که اگر فرد احساس نکند که موقعیتی به اندازه کافی چالشبرانگیز است، نتیجه ملالت[۸] و بیعلاقگی[۹] است. بدین لحاظ، این ضروری است که ورزشکاران احساس کنند که مهارتهایشان به طور متعادلی به چالش کشیده میشوند (جکسون و سیکزنمیهالی[۱۰]، ۱۹۹۹).
- پاسخهای رفتاری: پاسخهای رفتاری مرحله نهایی الگوی شناختی-عاطفی اسمیت را هستند. پاسخهای رفتاری محصول ارزیابیهای شناختی و پاسخهای روانشناختی مانند خستگی و اضطراب هستند. پاسخهای رفتاری پیشایند فرسودگی عبارتند از: خلق متغیر، سردی، مسخ شخصیت، اضطراب، انزاوای عاطفی، خستگی، افت انگیزه، اعتمادبهنفس پایین، افت عملکردی، و حتی مصرف مواد. پاسخهای رفتاری (یا نشانهها) معمولاً منفی هستند، چرا که علاوه بر عملکرد ورزشکار، اثر قطعی روی بهزیستی او نیز میگذارد. گرچه این نشانههای فرسودگی اساساً راهبردهای مقابلهای طبیعی هستند، این بدان معنا نیست که آنها نمیتوانند و نباید تغییر کنند (هنچسن[۱۱]، ۱۹۹۸).
۲-۵-۳- درمان
مداخلات مهم در درمان فرسودگی میتوانند دادن یک استراحت در وسط روز، استراحت برنامهریزیشده برای کسانی که وظیفههای بالینی دارند، تمجید و تحسین بیشتر، نظام تشویقی برای حفظ علایق و افزایش بهرهوری کار، باشند. راه دیگر آموزش ورزشکاران در زمینههایی، مانند زمانبندیکردن آموزش، مدیریت استرس، تجدید قوا، تغذیه و حفظ توازن در زندگی فرد است (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
۲-۵-۴- فرسودگی و خستگی
از نتایج فرسودگی ورزشی، میتوان به خستگی جسمی یا هیجانی، مسخ شخصیت، و احساس شایستگی کمتر اشاره کرد (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
۲-۵-۵- فرسودگی و ماندگی
واژه ماندگی نیز به فرسودگی ربط دادهشدهاست. گولد و همکاران (۱۹۹۶) کهنگی را به عنوان شرایطی که در آن تمارین و رقابتها در یک دوره با تغییرات خیلی کمی ثابت باقی میمانند، تعریف کردهاند (لایی و اسویگینز، ۲۰۰۳).
ورزشکاران کمبود فعالیتهایمتنوع را دارند که منجر به خستهشدن آنها از ورزششان میشود. با تمارین روزانه که حداکثر ۲۰ ساعت در هفته، بهطولمیانجامند، ورزشکاران در پیداکردن زمانی برای خودشان مشکل دارند و همه زمانشان برای ورزش صرف میشود (لایی و اسویگینز، ۲۰۰۳).
۲-۵-۶- فرسودگی و کمالگرایی
تحقیقات بر اهمیت عوامل شخصیتی، که روی فرایند ارزیابی مرکزی اثر میگذارند و آسیبپذیری افراد نسبت به تجربه تهدید و اضطراب تحت تأثیر قرار میدهند، تأکید کردهاند. یکی از عوامل شخصیتی که روی فرایند ارزیابی اثر میگذارد، و بر به وجود آمدن فرسودگی مؤثر است، کمالگرایی است (لمن و همکاران، ۱۹۹۷).
فرسودگی ورزشی تعاملی پیچیده از فشارزاهای چندگانه، تجدیدقوای ناکافی، و محرومیت از انتظارات برآوردهنشده است که تا حدی بوسیله خصایص و اهداف کمالگرایانه توضیح داده میشود. این فرایند با گرایشی قوی به تأیید اعتبار ارزش شخصی، گاهی متصل با احساسات بهدامافتادن است (آ.جاداس[۱۲] و دیسیالحداد[۱۳]، ۲۰۰۹).
۲-۵-۷- مدلهای فرسودگی در ورزشکاران
پژوهشگرانی که فرسودگی را در ورزشکاران بررسی کردهاند، چندین مدل و تئوری برای راهنمایی و توضیح تلاشهایشان جهت درک این پدیده، ارائه دادهاند. این مدلها عبارتند از: مدل استرس شناختی-عاطفی اسمیت (۱۹۸۶)، مدل کنترل بیرونی و تحول هویت تکبعدی کواکلی (۱۹۹۲)، مدلهای استرس تمرینی منفی سیلوا (۱۹۹۰) و کنتا و هسمن (۲۰۰۱)، و چندین نظریه انگیزشی: گیرافتادن ریدیک (۱۹۹۷)، کاربردهای اخیر نظریه خودمختاری اکلوند و کرسول (۲۰۰۵الف، ۲۰۰۵ب، ۲۰۰۵جیم، ۲۰۰۷الف، ۲۰۰۷ب)، رویکرد تعهد لانسدیل، هاگ و جکسون (۲۰۰۷) (به نقل از گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدل استرس شناختی-عاطفی:
اسمیت رویکردی مبتنی بر استرس برای فهم فرسودگی ورزشی دارد. همخوان با تئوریهای استرس، اسمیت فرسودگی را به عنوان فرایندی شامل ۴ مرحله مفهوم سازی کردهاست. این مراحل عبارتند از: تقاضاهای موقعیتی، ارزیابی شناختی، پاسخهای فیزیولوژیکی و پاسخهای رفتاری. این فرایند هنگامی آغاز میشود که ورزشکار با چند تقاضای موقعیتی مانند حجم تمرینی بالا و/یا انتظارات شدید و بالای موفقیت، مواجه میشود. مرحله دوم فرایند، شامل ارزیابی شناختی فرد از آن موقعیت است. ورزشکار تعیین میکند که آیا تقاضاهای موقعیت فراتر از توان او هستند یا خیر. این مرحله تحت تأثیر تنوعی از عوامل انگیزشی و شخصیتی مانند اضطراب صفتی، جهتگیریهای هدف، و کمالگرایی، قرار میگیرد. اگر ورزشکار چنین نتیجهگیری کند که تقاضاهای موقعیتی فراتر از حد توان او هستند، پاسخهای فیزیولوژیکی را مانند تغییراتی در تنش، بیخوابی، خستگی و اضطراب، تجربه خواهد کرد. مرحله نهایی این مدل، پاسخهای رفتاری ورزشکار است. این شامل تکلیفهای خاص رفتاری و پاسخهای سازگاری مانند عملکرد کاهشیافته و پسرفت در فعالیتها است (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدل کنترل بیرونی و تحول تکبعدی هویت:
در سال ۱۹۹۲، روانشناسی ورزشی به نام کواکلی، نگرشی تناوبی را به مدلهای استرس جسمی و روانشناختی فرسودگی، پیشنهاد کرد. او به این نتیجه رسید، که گرچه استرس قطعاً در فرسودگی ورزشی دخیل است، اما علت آن نیست. او معتقد بود که استرس درحقیقت نشانهای از فرسودگی است. به نظر او، علت حقیقی فرسودگی مخصوصاً در افراد جوان درگیر در فعالیتهای ورزشی شدید، بیشتر مربوط به مسائل جامعهشناختی است. ورزشهای سازمانیافته طوری ساخت یافتهاند که افراد در آن کمترین کنترل را در تصمیمگیری دارند. علاوه بر این، ساختار ورزشهای با عملکرد بالا، در جامعه معاصر، اغلب عرصه را بر تحول بهنجار هویت برای افراد جوان تنگ میکنند. افراد جوان جهت تمرکزکردن بر موفقیتهای ورزشی تربیت میشوند، که این منجر به شکلگیری هویت مبتنی بر ورزش[۱۴]، که فرصت تحول بقیه ابعاد هویت را از بین میبرد، میشود (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدلهای استرس تمرینی منفی:
یکی از جدیدترین مدلهای فرسودگی توسط سیلوا[۱۵] (۱۹۹۰) ارائه شدهاست. نگرش او این بود که تمرین جسمی، استرس را در سطح جسمی و روانشناختی در ورزشکار، به وجود میآورد. این استرس میتواند آثار مثبت و منفی داشتهباشد. بر اساس نظر سیلوا، فرسودگی زمانی که حجم تمرین بیش از حد بالا و شدید باشد و به سازگاری منفی منجر شود، به وجود میآید. اگر چنین باشد، ممکن است ابتدا منجر به ماندگی و سپس در نهایت فرسودگی شود. کنتا و هسمن (۱۹۹۸) معتقد بودند که به عنوان قسمت بهنجاری از تمرین جسمی، ورزشکاران تمرین بیش از حد میکنند، که منجر به فراتمرینی میشود. این فرایند بیشتمرینی بسیار فردگرایانه است و به این معناست که میزانی از آموزشهای جسمی که منجر به بیشتمرینی میشوند، از یک ورزشکار به ورزشکار دیگر متفاوت خواهد بود. اگر ورزشکارای به وضعیت فراتمرینی برسد، این ضرورتاً منفی نیست، زیرا با استراحت مناسب، بدن دوباره میزان خواهد شد و بهبود جسمی رخ خواهدداد. با این حال، بیشتمرینی منفی هنگامی رخ میدهد که تقاضاهای بدنی بسیار زیاد هستند و بدن نمیتواند به طور مناسبی سازگار شود. این منجر به ماندگی در ورزشکار میشود، و اگر بازیافت و استراحت کافی رخ ندهد، فرسودگی به وجود خواهدآمد. بنا بر این، این مدل حاکی از آن است که فرسودگی محصول نهایی فرایند بیشتمرینی است (کنتا و همسمن، ۱۹۹۸).
مدلهای انگیزشی:
درحالی که، در آغاز محققان به فرسودگی از جنبههای استرس، ساختار اجتماعی ورزش شدید، و بیشتمرینی نگاه می کردند، در دهههای اخیر، علاقه قابل توجهی به مدلهای انگیزشی، به عنوان توصیفگرهای فرسودگی پیدا شده است. تعدادی از این مدلها در زیر آورده شدهاند (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
۱٫دیدگاه گیرافتادن[۱۶]
ریدیک در سال ۱۹۹۷ مدل انگیزشی خود را ارائه داد. این مدل مبنی بر این است که ورزشکار نسبت به متعهدشدن به ورزش، ۳ پاسخ میدهد: (الف) ورزشکار میخواهد؛ (ب) معتقد است که مجبور است ؛ یا (ج) ترکیبی از هر دو پاسخ. ریدیک ادعا کرد که ورزشکاری که احساس گیرافتادن میکند، و معتقد است که باید تمرین کند، احتمال دارد که فرسوده شود. این ورزشکار گیرافتاده اغلب مشغولیت خود را با وجود این که به دلایل متعدد نمیخواهد تمرین کند، حفظ میکند. اولاً، ممکن است که این ورزشکار تناوبی در ورزش نداشته باشد. ثانیاً، ممکن است چنین احساس کند، که نمیتواند به مشغولیت خود به ورزش ادامه ندهد، زیرا باید انرژی و زمان زیادی برای متوقفشدن بپردازد. نهایتاً، ممکن است هویت شخصی ورزشکار با ورزش گره خورده باشد؛ چنان که در صورت ادامهندادن به ورزش، احساس خلاء شخصیتی کند (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
۲٫نظریه خودمختاری
نظریه خودمختاری و فرسودگی ورزشی حاکی از آن است، که انسانها نیازهای روانی پایهای مانند شایستگی، استقلال و خودمختاری و تعلق دارند، که برای رسیدن به بهزیستی بهینه باید ارضا شوند. در بحث ورزشی، کفایت به احساس فرد از داشتن توانایی و فرصت مؤثربودن در یک ورزش اشاره دارد. استقلال و خودمختاری به ادراک فرد از داشتن حق انتخاب و خود جهت دهی اشاره میکند. تعلق داشتن به احساس رشدیافته مراقبت و مرتبطبودن با افراد (برای مثال همتیمیها و مربی) اشاره دارد. به همان میزانی که این نیازها ارضا شوند، نتایج مثبت روانشناختی برانگیخته میشوند و به همان میزان که فرد از آنها محروم باشد، تبعات منفی روانشناختی مانند فرسودگی به وجود میآورند. محرومیت از نیازهای روانی یکی از منابع اصلی پریشانی انسان است. ارتباط بین ارضای نیازها و فرسودگی به طور کلی قوی است (هاج و همکاران، ۲۰۰۸).
محققانی مانند کرسولد، اکلوند، لیمیر، ترشور، روبرت و پرالت، نظریه خودمختاری را در فرسودگی ورزشی به کار بردهاند. وقتی که سه