باید در صدد یافتن انگیزشهای دیگری بر آمد که این حالت را در او به وجود آورده و به عبارت بهتر طبیعت روابط مشخصی که او را هدف خود قرار داده ، معین و معلوم ساخت : بیشتر اوقات خجالت هنگامی در طفل ایجاد می شود که او در متن زندگی روزمره خانوادگی (روابط ، تعلیم و تربیت) قادر به فراهم ساختن تگیه گاه مطمئنی برای ساختن و تثبیت شخصیت خود نمی شود . این کمبود در کودک نوعی ترس مفرط از مقابله با تجارب و وقایع تازه و عجِب در محیط خانوادگی به وجود می آورد . فرد کمرو خود کار خویش را به قاعده و درست می پندارد ، اطرافیان و مربیان باید مواظب باشند که بر آن صحه نگذارند که با کمروها باید با ظرافت خاصی رفتار کرد .
۲- کودک را لوس بار نیاورید :
چه بسا ممکن است فرزندتان در کودکی دچار بیماری سختی شده و ناچار او را تحت مراقبت شدید قرارداده باشید و یا بعد از مرگ بچه ی اولتان به دنیا آمده و در نتیجه در محیطی پر ناز و نعمت و سرشار از مراقبت بزرگ شده است تا مبادا چشم زخمی به وی برسد و او هم به سرنوشت کودک بزرگتر مبتلا شود و خلاصه کودک نازپروده را در محیطی شکننده بار می آورند تا حادثه ای برایش اتفاق نیفتد . بهتر است بداند که اگر از او در پیه ای عایق محافظت می کنید بیشتر آسیب پذیرش می سازد ، زیرا او را محکوم بدان ساخته اید که نتواند از خودش دفاع کند . چنین کودکی خود را خلع سلاح شده می یابد و فاقد هر گونه امکان ابداع و ابتکار در مقابله با مسائل و مشکلات زندگی و طبعاً در رویارویی با هر حادثه نوظهور که آن را خطرناک می یابد و این امر بخصوص زمانی حادث می شود که او حامی خویش را که معمولاً خود را بین او و وقایع روزانه سپر قرار می دهد، غایب می بیند .
اگر ترس شما زیاده از حد و مفرط باشد ، ناخودآگاه آن را به کودکتان منتقل می سازید به طوری که او حتی تجارب معمولی زندگی را نیز در زاویه ی خطرناکی مشاهده می کند و همین امر شخصیت او را دچار تشتت و تجزیه خواهد کرد .همه چیز را از قبل برای او حاظر و آماده نسازید و بالعکس این آمادگی را به او بدهید و کمکش کنید تا در مقابله با موقعیت هایی که احتمال خطر دارد ، بتواند عکس العمل مناسبی نشان دهد و در ضمن سن و سال او را از یاد نبرد که از عهده فعالیت های ساده تشویق نمایید که از هر عامل دیگری در تصحیح رفتارش مناسب تر است .
۳- از سختگیری بی جا بپرهیزید :
سختگیری و مؤاخذه بی جا نیز همچون مورد قبلی در ساختار شخصیت تأثیری منفی به جای می گذارد. همان گونه خود را دور نگاه داشت ، از شدت عمل و باریک بینی در تعلیم و تربیت باید خودداری نمود .
موجودی که تازه پای به عرصه حیات می گذارد و گام به گام در آن پیش می رود. نیاز به جاپای محکم دارد تا بتواند ثبات و استحکام لازم را برای خوش فراهم آورد و به این ترتیب بر اعتباری صحه گذارد که لازمه هرزندگی به شمار می رود .این قبیل اقدامات برای قوام یافتن شخصیت او کاملاً ضروری می نماید و به وی امکان می دهد تا رابطه خویش را با دنیای خارج سامان دهد و به عبارت ساده تر روحیه و حالت نفسانی خود را شکل دهد . مقصود نوعی قانون طبیعی رشد است که کودک باید هر چه زودتر با آن آشنا شود تا بتواند هویت خود را در شالوده های مستحکم آن پی ریزی نماید ، روشن است که این جای پاها و یا بهتر است بگوییم پایگاه ها باید توسط قدرت اعتبار و جذبه ای که کودک را در کانون هدف خود قرار می دهد ، برای او فراهم گردد و کودک برای آن احترام قائل شود .
۴- از کودک خود توقع انجام کارهای محال را نداشته باشید:
گاهی اوقات والدین انتظار دارند فرزندانشان کارهای سخت و دشواری را انجام دهند و این بدترین نوع کاربرد کسب اعتبار اولیاء است که در باره کودکان خود را می داند . هر کودک زمانی قادر به برآورده ساختن توقعات پدر و مادر و بزرگترها ی خویش می شود که در آن لحظات بتواند از عهده ی کاری که به او محول کرده اند ، بر آید . فی المثل کودکان در دورانی از عمر خود گرفتار انواع ترس های کودکانه می شوند که به هیچ قیمتی قادر به از بین بردن آن ها نیست . مثل ترس از تاریکی ، برخی جانوران یا حشرات ، آب و آب تنی و غیره … .
این هراس های کودکانه که با رشد طبیعی از میان می رود ، بایستی از جمع جهات مورد توجه قرار گیرد و به عبارتی ریشه اضطرابات که قاعتاً چندان هم نمی تواند ساده باشد ، مشخص و واضح گردد . حال اگر با اقدامات نسنجیده کودک را در محیطی قرار دهیم تا به قول عوام ترسش بریزد ، در آن صورت بر هراس و وحشت باطنی او خواهیم افزود : به عنوان مثال اگر کودکی را از آب می ترسد ، ناگهان به داخل حوض یا استخر پرتاپ کنیم و یا او را پیش حیوانی که از او به شدت وحشت دارد ، ببریم و از او بخواهیم که به سرآن حیوان دست بکشد ، طبیعی است که با این کار خود طفل بیچاره را در مهلکه ای قرار خواهیم داد که شاید تا آخر عمر این صحنه خوفناک را از یاد نبرد .
۵- ابتکارات و ابداعات کودک خود را دست کم نگیرید.
به خاطر داشته باشید که تجزیه ی اندونزی از مسائل زندگی امری است کاملاً طبیعی و ضروری و اساسی و رشد کلی آدمی که حرکتی ، حسی ، روحی و نفسانی است ، بر این پایه صورت می گیرد . پس این را هیچگاه از یاد نبرید که به رفتارهایی مکاشفه گرانه کودک نباید بی اعتنا بماند و آن ها را کوچک بشمارید و این را بدانید که او در حد توان و استعداد خود توانسته چنین کارهایی (هرچند کوچک) را انجام دهد، مثلاً در آغاز به اکتشاف پیکر خود نایل می شود و همین او را بسیار شاد و خوشحال می سازد گوئی قاره ای ناشناخته را کشف کرده است! پس از آن که اندکی بزرگتر شد ، به اکتشاف و بررسی محیط دور و بر خود می پردازد . مهم آن است که دورادور مراقب او باشید تا بازرسی ها و سرکشیدن های او مخاطراتی برایش ایجاد نکند و احیاناً زیان های عمده ای به بار نیاورد . او را در این تجربه آموزی کمک کنید و حتی اگر دست و پایش هم کمی صدمه دید و خراش سطحی برداشت ، مانع ادامه تفحص و تجسس او نشوید و یا اگر در این گشت و گذار به گریه افتاد ، بدان اهمیت ندهید که گفته اند اشک کودک و ابر بهار پایدار نیست و زود تمام می شود .
۶- بگذارید کودکتان به تنهایی کارهای خودش را انجام دهد:
کودک تا ۳ سالگی ( بطور متوسط) نیاز به مساعدت و همراهی دارد تا بتواند رفته رفته بر حرکات مفید خود مسلط شود . با این حال او را نبایستی کاملاً به خود وابسته کرد تا از هر حرکتی باز ماند .
بهترین روشی که می تواندبه او مساعدت کند تا اعتماد به خویش را به دست آورد ، این است که گاه گاهی به او فرصت داده شود کارهای روزمره اش را خود به تنهایی انجام دهد . در این صورت والدین او نباید بیمی از کثیف شدن او به خود راه بدهند و هر چند دورادور مواظب او هستند ، ولی کودک از اینکه می تواند غذایش را بدون کمک بزرگترها بخورد ، احساس شادی و شعف بی سابقه ای می کند و همین در تکوین و تکمیل شخصیت او نقش به سزایی ایفا می نماید . یا اگر می خواهد خود لباس هایش را به تن کند، مانع این کار او نشوید و به اصطلاح تو ذوقش نزنید و حتی او را تشویق به انجام این کار کنید و خود در گوشه ای بایستید و نظاره گر او شوید و خلاصه شو و شوق و حس ابتکار را در او خفه نکنید .
۷- عرصه برخوردها و تماسهای او را در خارج از محیط خانواده گسترش دهید :
شرایط زندگی مدرن ، تعداد افراد خانواده را تقلیل داده است . در سابق اگر کودک معمولاً با دو سه نسل بالاتر از خود – پدر و پدربزرگ و جد و خاله و دائی و غیره – ارتباط روزمره داشت ، اکنون این برخورد به حد اقل تنزل یافته و چه بسا روزها می گذرد و او جز پدر و مادر و احیاناً خواهران و برادران خود کسی دیگر را نمی بیند .
این قبیل تنگ ناهای ارتباطی در سلول خانوادگی امری تأسف بار تلقی می شود ، زیرا امکان تقابل برخورد ها را از کودک سلب می کند و او را یک بعدی بار می آورد . به این علت است که نسل های فعلی کودکان دارای این نقیصه عمده روحی هستند که برای گذرا از محیط خانواده و اجتماع و محیط خارج دچار اشکالات و ناراحتی هایی می شوند و یا در برخورد با افراد سوای اولیاء خویش ، گرفتار شرم و خجلت فراوان می گردند و لحظه ورود به زندگی اجتماعی و تحصیلی برایشان به صورت عذابی الیم در می آید .
۸- کودک را با دیگران دمساز نمایید:
کودکانی که در ییلاق و دشت و کوه بزرگ می شوند ، خلقیاتی متفاوت با کودکان شهری که به تنهایی جرأت بیرون آمدن از خانه را ندارند ، پیدا می کنند . در شهر ، کودک شما به دلیل مخاطراتی که در هر گوشه و کنار تهدیدش می کند ، ناچار تا حدودی وابسته می شود (و در این مورد باید بشود) ولی این نقص اخلاقی زمانی مرتفع خواهد شد که شما او را با خود به باغ و پارک و دشت و صحرا ببرید و او را با طبیعت و محیط های بزرگتر آشنا سازید . او در آنجا امکان برخورد و ارتباط و معاشرت و همصحبتی با اطفال دیگر را پیدا خواهد کرد و هزاران خاطره تلخ و شیرین از آن کسب خواهد کرد .
کودک خود را تشویق کنید تا با دیگران دمساز شود . حتی اگر از این امتزاج و برخورد ، حوادث کوچکی زاده شود . برای او مهم آن است که از همان آغاز شیوه های مختلف مبادلات اجتماعی را فرا بگیرد و حتی اگر در این راه چشم زخمی هم به او برسد – چون قادر به شناخت خود و محیط خود می شود- اهمیت چندانی نباید برای آن قائل شد . تازه اگر هم چنین اتفاقی بیفتد و ناراحتی مختصری هم پیش بیاید ، شما برای دلداری و تخفیف درد او کنارش حضور دارید . به هرحال هرگونه کسب تجربه ای از این دست ، باعث می شود تا کودک وارد عرصه جدید شود و حتی آمادگی لازم را برای ورود به محیط مدرسه پیدا کند.
۹- فرزندتان را از مدرسه نترسانید:
بسیاری از کودکانی که محیط مهد کودک و کودکستان و غیره را ندیده اند ورود به مدرسه برایشان تجربه ای تازه و شگفت انگیز می شود ، زیرا این محیطی است که هیچ ارتباطی با عادات قبلی آن ها به هم نمی زند . کارکنان و محیط مدرسه برای این کودکان ساده دل