کورسینی[۹] (۲۰۰۲) بهزیستی را حالت نفی از خوب بودن که شامل شادمانی، عزت نفس و رضایت از زندگی است تعریف کرده است. او معتقد است سلامت عمومی حالتی از ذهن است که به وسیله بهزیستی هیجانی، رهایی نسبی از اضطراب و نشانههای ناتوانکننده و ظرفیتی برای ساختن روابط سازنده و انطباق با درخواستهای معمولی و استرسهای زندگی مشخص میشود (به نقل از توفیقی، ۱۳۸۶).
در فرهنگ پزشکی کمپل[۱۰] (به نقل از پور افکاری، ۱۳۸۰) سلامت عمومی چنین تعریف شده است: احساس رضایت و بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه. همچنین در فرهنگ روانشناسی ریبر[۱۱] (۱۹۹۵) شامل ۲ صورت است:
الف: سلامتی روانی. زمانی به کار میرود که شخص دارای سطح بالایی از عملکرد سازگاری و تطابق عاطفی- رفتاری باشد به طوری که این واژه مقابل واژه بیماری در حالت پزشکی منطقی و بالینی به کار میرود؛
ب: سلامت عمومی. هنر پرورش و نگهداری از سلامت عمومی (علوی، ۱۳۸۲).
کاپلان[۱۲] سلامت عمومی را حالتی از بهزیستی احساس کنار آمدن با جامعه و رضایتبخش بودن موقعیتهای شخصی و ویژگیهای اجتماعی میداند (بازرگانی، ۱۳۸۲). سازمان بهداشت جهانی(۱۹۴۸) سلامت عمومی را چنین تعریف کرده است: حالت سلامت کامل جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم حضور بیماری یا ضعف و سستی (دیماتئو و مارتین[۱۳] ۱۹۹۸؛ به نقل از میر حکاک، ۱۳۸۲). دانشمندان در تبیین سلامت سه الگوی عمده پزشکی، محیطی و کلی نگر را برگزیدهاند(ادلین و همکاران، ۱۹۹۹، به نقل از دانشنیا، ۱۳۸۶):
۱) الگوی پزشکی[۱۴]: عقیده کلی الگوی پزشکی اینست که سلامت یعنی فقدان یک یا چند مورد از موارد مرگ، بیماری، ناراحتی، ناتوانی، نارضایتی که در انگلیس به آنها “۵D”[15] گفته میشود. بنابراین اگر فرد بیمار در حال مرگ نباشد در حالت سلامت به سر میبرد. پیروان الگوی پزشکی عمدتاً بر تبیین زیست شناختی یک بیماری متکی بوده و تمایل دارند بیماری را بر حسب بدکاری اندامها، سلولها و سایر سیستمهای زیست شناختی مانند بیماری کبد، قلب یا کمخونی و … تبیین کنند.
۲) الگوی محیطی[۱۶]: این الگو از تحلیل نوین اکوسیستم و خطرات محیطی به سلامت انسان پدید آمده است. در این الگو سلامت بر حسب کیفیت سازش یافتگی فرد با محیط به هنگام تغییر شرایط تعریف شده است. این الگو تأثیرات وضعیت اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و عوامل محیطی چندگانه بر سلامت شخص را دربرمیگیرد. براساس این رویکرد بیماری و عدم سلامت یعنی ناموزونی انسان با تعاملات محیطی.
۳) الگوی کلینگر[۱۷]: این الگو سلامت را بر حسب کلیت شخصی، و نه بر اساس بخش بیماری از بدن تعریف میکند. الگوی کلینگر، جنبههای فیزیولوژیکی، روانی، هیجانی، اجتماعی، معنوی و محیطی افراد و جوامع را شامل میشود و بر سلامت بهینه، پیشگیری از بیماری و حالتهای روانی و هیجانی مثبت، متمرکز است. بعضی از دانشمندان در تعریف و تبیین سلامت از نظریه سیستمی[۱۸] سود میجویند. براساس این دیدگاه که در واقع تعبیر دیگری از الگوی کلینگر است، هر قسمت از سیستم مستقل بوده و زیر عنصرهای خاصی برای خود دارد، عنصرها به صورت تقابلی با همدیگر ارتباط دارند به طوری که اختلال در تعادل حیاتی در هر سطحی مستلزم سازش یافتگی کل سیستم است.
موضوعات سلامت عمومی شامل ارتقاء کنشوری بهینه و به همان میزان، مداخله و کاهش نارسا کنشوری میباشد. سلامت عمومی شامل دو بعد گسترده میباشد: اول، سلامت عمومی شامل عدم حضور نارسا کنشوری در جنبههای روانشناختی، هیجانی، رفتاری و اجتماعی میباشند. منظور از نارسا کنشوری، اختلال در زندگی روزمره است. دوم، منظور از سلامت عمومی، کنشوری بهینه در ابعاد روانشناختی و اجتماعی میباشد(جدول ۱-۲ از کیوس و لوپز[۱۹]، ۲۰۰۲؛ به نقل از سلطانی، ۱۳۸۳).
همانطور که مشاهده می شود، ابعاد سلامت عمومی شناختی شامل: پذیرش خود[۲۰]، رشد شخصی[۲۱]، هدفمندی در زندگی[۲۲]، تسلط بر محیط[۲۳]، خود پیروی[۲۴] و رابطه مثبت با دیگران[۲۵] و سلامت اجتماعی شامل: پذیرش اجتماعی[۲۶]، مشارکت اجتماعی[۲۷]، مشارکت اجتماعی[۲۸]، انسجام (چسبندگی) اجتماعی[۲۹] و یکپارچگی اجتماعی[۳۰] میباشد.
جدول ۱-۲: ابعاد سلامت روان شناختی و اجتماعی
سلامت روان شناختی |
سلامت اجتماعی |
پذیرش خود: نگرش مثبت به خود، شناخت جنبههای مختلف خود، احساس مثبت درباره زندگی گذشته خود. |
پذیرش اجتماعی: نگرش مثبت نسبت به دیگر افراد جامعه و شناخت جنبههای مختلف دیگر افراد علیرغم این که آنها گاهی اوقات به صورت پیچیده و گیجکننده رفتار میکنند. |
شکوفایی اجتماعی: باور داشتن به اینکه جامعه مثبت است، تفکر اینکه جامعه دارای توان بالقوه برای رشد مثبت است. |
رشد شخصی: احساس رشد ممتد داشتن و توان بالقوه داشتن و گشادهرو بودن برای تجارب جدید و احساس دانشپذیر و اثربخش بودن. |
مشارکت اجتماعی: داشتن این احساس که چیزهایی دارند که به جامعه بدهند. این تفکر که فعالیتهای روزانهشان برای جامعه باارزش است. |
هدفمندی در زندگی: داشتن هدف و جهت در زندگی، معنی دادن به زندگی در حال و گذشته، داشتن عقیده و باوری که به زندگی هدف میدهد. |
دلبستگی اجتماعی یا انسجام اجتماعی: دنیای اجتماعی را به صورت عقلانی، منطقی و قابل پیشبینی دیدن، علاقهمند بودن و توجه داشتن به جامعه و اجتماع. |
تسلط بر محیط: داشتن حس صلاحیت و توانایی برای مدیریت محیط پیچیده، توانایی انتخاب یا خلق زمینههای مناسب. |
یکپارچگی اجتماعی: داشتن احساس بخشی از اجتماع بودن، احساس با هم بودن و حمایت شدن و اشتراک اجتماعات با هم. |
خود پیروی: مستقل و خود مختار بودن و توانایی تنظیم رفتار از درون، مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی در مورد موضوعی خاص، ارزیابی خود به وسیله معیارهای شخصی. |
رابطه مثبت با دیگران: داشتن رابطه گرم، رضایتبخش و توأم با اعتماد به دیگران، توجه به سلامتی و خشنودی دیگران، قابلیت احساس همدردی، عاطفه و صمیمیت با دیگران |
|
کیوس و لوپز (۲۰۰۲) ؛ به نقل از سلطانی (۱۳۸۳)
سلامت عمومی فقط عدم حضور اختلال نیست بلکه حضور و ارتقاء کنشوری بهینه شخصی میباشد(کورتیس، ۲۰۰۰؛ ترجمه سهرابی، ۱۳۸۲). بدین ترتیب سلامت عمومی شامل توانایی انجام دادن وظیفه و اجرای مسئولیتهای شخصی، قابلیت برقرار کردن روابط انسانی با دیگران، برداشتهای واقعبینانه از انگیزههای دیگران و فرآیندهای تفکر و اندیشههای خردمندانه و منطقی است (هیلز[۳۱]، ۱۹۹۷؛ ترجمه میرزایی و همکاران، ۱۳۷۹). باید توجه داشت که در این راستا مباحث دیگری نظیر سلامت هیجانی نیز مطرح می شود و متعاقب آن سلامت عمومی مورد بحث است.
سلامت هیجانی به فهم هیجانها و شیوه صحیح مقابله با مشکلات که در زندگی روزمره پدید میآید و چگونه تحمل کردن تنیدگی، اشاره دارد؛ به بیان دیگر سلامت هیجانی عبارت است از فزونی احساسات مثبت بر منفی. به طور کلی سلامت هیجانی به صورت دارا بودن «هویت از خود ایمن» و حس «توجه به خود مثبت» تعریف شده است. این دو خصیصه جنبههایی از حرمت خود میباشند. حرمت خود مؤلفه اصلی سلامت هیجانی است و یکی از قویترین پیشبینیکنندههای سلامت عمومی است.
مؤلفان مختلف تعاریف متفاوتی از سلامت عمومیشناختی ارائه دادهاند. برخی از مؤلفان معتقدند که سلامت عمومیشناختی یعنی «ادراک مثبت فرد از رویدادها و شرایط زندگی» این تعریف به یک منبع روانی به نام «خوشبینی ارثی» اشاره میکند (شییر و کارور، ۱۹۸۵). فردی که به طور ارثی خوشبین است عقیده دارد که هر موقعیت و وضعیتی سرانجام نتیجه مثبتی خواهد داشت. ویسینگ، ون ادن (۱۹۹۴) در تعریف و تبیین سلامت عمومیشناختی یک عامل کلی را معین کردند که از طریق حس تعلق به زندگی، تعادل عاطفی و رضایت خاطر کلی از زندگی به صورت خودسنجی مشخص و اندازهگیری میشود. آنها عنوان نمودند که سلامت عمومیشناختی یک سازه و پدیده چند بعدی است که دارای خصیصههایی میباشد که این خصیصهها در حالت سلامت رواشناختی واجد حالات خاصی به شرح زیر میباشند:
– عاطفه[۳۲]: احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه میکند.
– شناخت: زندگی قابل درک و قابل کنترل شده و رضایت کلی از زندگی تجربه میشود.
– رفتار: وجود تجزیه، عمل، علاقه به کار و فعالیت و مبارزه طلبی بدون اجتناب از مشکلات محرز است.
– خودپنداشت: احساس خود ارزشمندی و توانایی اثبات وجود خود به منصه ظهور میرسد.
– روابط بین شخصی: افراد از دیگران حمایت دریافت میکنند، به دیگران اعتماد دارند و از مصاحبت و احساساتشان لذت میبرند.
[۱] – Mental Health
[۲] – Wholeness
[۳] – Whole
[۴] – Hale
[۵] – Holy